شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت37 خیر
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت38 من سمیر خالد آلشبیرم! همه شماها رو میخرم و آزاد میکنم. چطور جرأت کردین اینطوری دستگیرم کنید؟ دستانم را گذاشتم روی میز و در هم قلاب کردم. با همان لبخندِ اعصابخوردکن به سمیر نگاه کردم و گفتم: - جناب سمیر خالد آلشبیر، میدونید حکم استعمال مشروبات الکلی و مواد مخدر توی کشور ما چیه؟ کمی عقب نشست: - من اون مهمونی رو برگزار نکردم. من فقط مهمون بودم. پوزخند زدم: - اونی که برگزار کرده که حسابش با کرامالکاتبینه. دوید وسط حرفم: - خب چرا منو گرفتید؟ میدونید من کیام؟ من اصلاً ایرانی نیستم! سرم را کمی جلو بردم و با خشم خیره شده به چشمش: - حق مصونیت قضایی یا سیاسی داری؟ ترسیده بود. ادامه دادم: - نداری! پس حواست باشه که هر جرمی مرتکب بشی، سروکارت با دادسراهای ایرانه! *** صدای حاج رسول را از بیسیمِ درگوشم شنیدم: - خونه تحت نظر بود؟ از پراید مشکیای که جلوتر از من، پشت سر آمبولانس در حرکت است چشم برنمیدارم: - آره. دنبالتونن. - چهارچشمی حواست باشه. نمیخوام بیشتر از این دردسر درست بشه. - چشم. فقط حاجی، موتور بفرستید برای من. -باشه، موقعیتت رو دادم به یه بچهها، میرسونه بهت. خانم صابری را میرسانند به بیمارستانی که بچههای خودمان در آن مستقر هستند. جلوی بیمارستان مثل همیشه شلوغ است و جای پارک پیدا نمیشود؛ برای همین هم پراید مشکی چندتا کوچه آنطرفتر جای پارک پیدا میکند. خدا را شکر من هم توانستم ماشین را همانجا جا بدهم. دو سرنشین پراید، پیاده شدند که بروند به سمت بیمارستان. از ماشین که پیاده میشوم، یک موتورسوار کنارم ترمز میکند. کلاه کاسکتش را برمیدارد و میشناسمش. از بچههای خودمان است. سوئیچ ماشین را تحویلش میدهم و سوئیچ موتور را میگیرم. بعد هم با کمی فاصله، راه میافتم پشت سر دو سرنشین پراید. سرنشینهای پراید وارد قسمت اورژانس بیمارستان میشوند؛ همانجایی که پزشک دارد خانم صابری را معاینه میکند. از رفتارشان و حفظ فاصلهشان، میشود فهمید که حرفهای هستند. روی یکی از صندلیهای راهرو مینشینم و سرم را تکیه میدهم به دیوار. چشمانم را هم میبندم و از لای پلکهایم نگاهشان میکنم؛ اما کاش چشمانم را نمیبستم. هرچه آن شب دیده بودم، آمد جلوی چشمم. #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
میگویند #لاله ها از جویبار خودسازی آب میخورند و اگر لاله ای نروید بهاری نمی آید و تو برای آمدن بهارِ #معرفت هر روز هزار بار #شهید شدی، بارها و بارها بینی شیطان را به خاک مالیدی و #شیطان را هر روز مایوس تر از روز قبل ساختی.
آری درست است، به گمانم لاله ها از جویبار #خودسازی آب میخورند نه از آبراه #خودپرستی و تو چه نیک مصداق بارزی برای این کلامی.
لاله ای که میشود #حسن_طهرانی_مقدم.
آسمان ششم آبان ۱۳۳۸ بود که چنین لاله ای شکوفا شد😍
خوشا بحالت ای امروز که تولد چنین لاله ای را برای همیشه از آن #قلب خود ساختی، آن روز کسی چه میدانست کودکی که تازه متولده شده، روزی نامش لرزه بر جان #دشمن می افکند و میشود #پدر_موشکی وطنش😎
اما وصف تو ای شهید، وصف آن نیکوسرشتےست که خود را جدا از خط #ولایت_علی و #آل_علی نمیدانست و ولایت مداری را سر مشق سِیر زندگیش کرد، #ولایتمداری... آری، همین کلمه برای تعریف چنین لاله ای بس است، ولایتمداری عاشق پیشه که آمدنش، چون شمعی بود که عاشقانه هایش را برای روشنایی #وطنش به نمایان گذاشت
ای شهید، اگرچه باید سالروز آسمانی شدنت را تبریک بگویم اما هرچه باشد امروز سالروز زمینی شدنت است، تولدت مبارک ای مردخدایی❤️
#چنین_تولدی_میانه_میدانم_آرزوست
✍زهراحسینی
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
تولد : ۶ آبان ۱۳۳۸
شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۰، ملارد
🥀مزار: بهشت زهرا قطعه ۲۴
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
لیست آرزوهای کودکان سرطانی بیمارستان سیدالشهدای اصفهان
برای برآورده کردن آرزوی یک کودک و نشاندن لبخند به لبهایش، با شماره های داخل تصویر تماس بگیرید.
پیامبر اکرم فرمودند: در بهشت خانه ای است به اسم خانه شادی که فقط کسانیکه در دنیا بچه ها را شاد کرده اند در آن ساکن می شوند
(منبع حدیث یادم نیس😅)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #سلامامامزمانم✋🏻 پشتِ زمان شده ز هجر تـو ڪمان ما هم شدیم پیر تو یا #صاحبالزمان #السلا
💔
#سلامامامزمانم✋🏻
تا نیایی گره از ڪار جهان وا نشوَد🥀
#السلامعلیکیاصـاحبالزمان
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ
آدم یکی را دوست داشته باشد، از فکرش خوابش نمیبرد!
سوره محترم سجده/۱۶
#با_من_بخوان.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
سریال #خانه_امن رو یادتونه؟
نامگذاری شخصیت کمال، به یاد #شهید_علی_کمالی بود
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
مزار #شهید_جلال_افشار از جاهایی هست که خلوت نمیشه
الانم بنده خدایی اومد آب بریزه روی مزار
پخش رو قطع کردم
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 مزار #شهید_جلال_افشار از جاهایی هست که خلوت نمیشه الانم بنده خدایی اومد آب بریزه روی مزار پخش رو
💔
گفتم خلوتی نداره😃😅
ولی همسنگری ها این زیارت های مجازی رو دست کم نگیرید
به حکمِ الاعمال بالنیات، زیارتتون قبول🥀
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
اذان میگویند
و یادِ کسی در چشمانِ تَرَم، نماز میخواند!
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۷۸) وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِا
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۷۹) ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ
هيچ (پيامبر و) بشرى كه خداوند به او كتاب و حكم و نبوّت داده است، حقّ ندارد به مردم بگويد: به جاى خدا، بندگان من باشيد. بنابراين (شما دانشمندان اهلكتاب به طريق اولى چنين حقّى نداريد، بلكه بايد) به خاطر سابقهى آموزش كتاب و تدريسى كه داريد، ربّانى باشيد.
(۸۰) وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
و (خداوند) به شما فرمان نمىدهد كه فرشتگان وانبيا را ارباب خود قرار دهيد، آيا ممكن است، پس از آنكه تسليم خدا شديد، او شما را به كفر فرمان دهد؟
✅ نکته ها
امتياز پيامبران بر ديگران آن است كه هر قدر بر تعداد ياران و مقدار قدرتشان افزوده شود، مردم را بيشتر به بندگى خدا دعوت مىكنند، و هرگز راه توحيد را عوض نمىكنند و تأكيد و هشدارشان بيشتر مىشود. امّا دعوت كنندههاى سودجو، در ابتدا با قيافهاى مقدّس مآبانه ودلسوزانه كار را شروع مىكنند، ولى پس از رسيدن به مسند قدرت، استبداد و خودمحورى را پىريزى مىكنند.
در روايات آمده است كه به بردگان خود، «عَبدى» نگوييد، بلكه «فَتى» بگوييد و بردگان نيز به مولاى خود «ربّى» نگويند، بلكه «سَيّدى» بگويند.
اگر انبيا نبايد پرستش بشوند، حساب ديگران روشن است. اگر مواهب معنوى عامل عبوديّت نشود، حساب زرق و برق مادّى روشن است.
«رَبّانيّين» جمع «رَبّانى» به كسى گفته مىشود كه پيوند او با خدا محكم باشد و در فكر اصلاح و تربيت ديگران باشد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: درباره من دو گروه هلاك شدند: 1. پيروان افراطى كه مرا از حدّ بشرى بالا بردند. 2. دشمنان بىانصاف كه پيامبرى مرا قبول ندارند و من از هر دو گروه بيزارم. حضرت عيسى عليه السلام نيز اين هشدار را براى پيروان خود گوشزد كرده بود و نظير اين معنا را در نهجالبلاغه از حضرت على عليه السلام نيز شاهد هستيم.
همچنين فرمودند: «لاتَرفعونى فَوق حقّى فانّ اللّه تعالى اتّخذَنى عَبداً قبل ان يَتّخذَنى نَبيّاً» مرا از آنچه هستم بالاتر نبريد، همانا خداوند پيش از آنكه مرا پيامبر قرار دهد، بنده آفريده است. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند.
رسولخدا صلى الله عليه و آله دربارهى اين آيه فرمودند: هيچ مرد وزن مسلمان، آزاد يا بندهاى نيست مگر آنكه حقّ واجبى از خداوند بر گردن اوست و آن اينكه قرآن را فراگيرد و در قرآن تفكّر كند.
🔊 پیام ها
- استفاده نادرست ازموقعيّت، محبوبيّت ومسئوليّت، ممنوعاست. «ما كانَ لِبَشَرٍ»
- كتاب و حكمت و نبوّت، انسان را از بشر بودن خارج نمىكند. «ما كانَ لِبَشَرٍ»
- هدف انبيا، تنها نجات بشر از شرك نيست، بلكه رشد او تا مرحلهى ربّانى شدن است. «كُونُوا رَبَّانِيِّينَ»
- راه ربّانى شدن، علمِ دين و درس كتاب است، نه تصوّف و چلّه نشينى. «رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ ...»
- اگر تعليم و تعلّم و درس، انسان را ربّانى نكند، در واقع آن علم، علم نبوده است. «رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ ...»
- علماى ربّانى، مفسّران واقعى قرآن هستند. «كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ»
- تعليم و تدريس كتب آسمانى، بايد هميشگى باشد. «كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ ... تَدْرُسُونَ»
- معلّمى، شغل انبياست. «تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ»
- هرگونه دعوت به شرك از سوى هر كس كه باشد، ممنوع است. «وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا ...»
- كفر، تنها انكار خدا نيست؛ بلكه پذيرش هرگونه ربّ و مستقل دانستن هر مخلوقى، كفر است. «تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت38 من س
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت39 چشمانم را هم میبندم و از لای پلکهایم نگاهشان میکنم؛ اما کاش چشمانم را نمیبستم. هرچه آن شب دیده بودم، آمد جلوی چشمم. * گذاشته بودندش روی برانکارد؛ مثل خانم صابری. سرش به یک طرف افتاده بود؛ به سمت من؛ اما چشمانش بسته بود و نگاهم نمیکرد. اولش باور نکردم. گفتم شاید یک نفر دیگر باشد. دقت کردم، لبهایش کبود و صورتش رنگپریده بود. مقنعهاش دور سرش کج شده بود و سرش همزمان با تکانهای برانکارد روی دستاندازهای زمین لق میخورد. دلم در هم پیچید. میخواستم بروم سر امدادگر داد بزنم بگویم گردنش شکست، آرام حرکتش بده. گلویم خشک بود. نمیفهمیدم چه شده. جانم درآمد تا از یکی از همکارهایش بپرسم: - چی شده؟ همکارش با اخم نگاهم کرد. معلوم بود اعصاب ندارد. صدایش را کمی بالا برد: - شما کی هستین آقا؟ * چشمانم را باز میکنم که ادامهاش یادم نیاید. دو سرنشین پراید هنوز نشستهاند روی صندلیها. خانم صابری را میبرند آی.سی.یو. مرصاد میرسد داخل بیمارستان و مرا هم میبیند؛ اما نمیآید به سمت من. مینشیند یک سمت دیگر. دوتا سرنشین پراید، نمیتوانند وارد قسمت آی.سی.یو بشوند؛ ما هم همینطور. به مرصاد پیام میدهم: - دوتا مرد توی صندلیهای ردیف من نشستند، یکیشون قدبلند، با تیشرت طوسی و شلوار جین، کیف کمری مشکی. اون یکی هم قد متوسط، تیشرت و شلوار مشکی. پیام را میفرستم. مرصاد سرش توی گوشی ست؛ شبیه جوانهایی که دارند با نامزدشان چت میکنند.😐 سرش را هم بلند نمیکند. بعد از چند ثانیه پیام میدهد: - دیدمشون. مینویسم: حواست به اینا باشه. از در خونه تا اینجا دنبال آمبولانس بودن. و دوباره مینویسم: یه ساعت همینجا بخواب، من بیدارم. بعدش نوبت توئه. مرصاد لبخند میزند و سرش را تکیه میدهد به دیوار. بنده خدا الان بهجای این که با خانمش پیامکبازی کند و از دوران عقد لذت ببرد، باید با یک آدم نچسب مثل من در ماموریت باشد و پیامکبازی کند و روی صندلیهای راهروی بیمارستان بخوابد؛ آن هم در بخش اورژانس بیمارستانی که بوی تند الکل همه جای آن پیچیده و دائم مریض تصادفی و آش و لاش میآورند و میبرند. تا صبح شیفتی مواظب خانم صابری و دوتا مرد مشکوک هستیم. هیچ کاری نمیکنند. همانطور که حدس میزدیم، منتظر ابوالفضل هستند. به حاج رسول که گزارش میدهم، میگوید: عباس، اینجا بیمارستانه، نمیخوام درگیری و کثیفکاری اتفاق بیفته. بیسر و صدا جمعش کن. متوجهی که؟ یک نفس عمیق میکشم و میگویم: باشه. میدانم شاید این احمقانهترین حرفی بود که تا حالا زدهام؛ اما باید بشود. باید همه چیز بدون درگیری تمام شود، طوری که آب از آب تکان نخورد. چطورش را نمیدانم. فقط میدانم که #امنیت، هوایی ست که مردم این کشور سالهاست در آن نفس میکشند و ناامنی ندیدهاند؛ نباید هم ببینند. مرصاد زیرچشمی نگاهم میکند و چند لحظه بعد پیامش میآید: حالا چه خاکی به سرمون بریزیم؟🙄 این سوال من هم هست! برای مرصاد مینویسم: توکل به خدا. صدای حاج رسول را دوباره میشنوم: ابوالفضل اومد. حواستون باشه! مرد قدبلند از لحظه ورود ابوالفضل، با دقت نگاهش میکند. ابوالفضل بیچاره انقدر بهم ریخته و پریشان است که اطرافش را نمیبیند. دوست دارم بروم بغلش کنم. من الان حالش را بهتر از هر کسی میفهمم. تازه ابوالفضل دنبال برانکاردی که عزیزش روی آن خوابیده باشد ندویده است. امیدوارانه به تلاش دکترها و پرستارها نگاه نکرده است. زیر لب همه زندگیاش را برای ماندن عزیزش نذر نکرده است. با چشم خودش، کشیدن ملافه سپید روی سر عشقش را ندیده است.... #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
#قرار_دلتنگی 😔
فرض کنیم خبری از شبکههایِ اجتماعی
و کانالها نبود؛
بعضیهامون دقیقا چه کارِ دیگهای بلدیم واسه انقلاب و امام زمان انجام بدیم؟!
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
یا امام رضا
واحد گمشدگان حرمت بیکار است
گم شدن در حرم تو خود پیدا شدن است
دعاگوی اعضای محترم کانال آه ...(۳نقطه)
در حرم امام الرئوف هستیم
#ارسالی
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
پست #شهیدجواد رو صبح گذاشتیم🥀
💔
از یه جایی به بعد...
روحِ وسیع شدهی آسمونی
تویِ بدنِ خاکی جا نمیشه
همونجا امضا میخوره ✓
برگه شهادتو میگم
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... ای آقام... #اربابمحسین #شب_جمعه #شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم #آھ_اے_شھادت... #نسئل_ال
💔
#آھ...
بچه ها!
#شهدا راه رو نشون دادن☝️🏻
نوبت ماست که تو #راه بیاییم
این همه #بیراهه رفتیم، به #کجا رسیدیم؟
چی #عایدمون شد؟
وقتش نشده دست رفاقتی که با رفیق شهیدمون دادیم رو محکمتر فشار بدیم؟🤝
تصویر #شهید_عماد_مغنیه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ﷽ گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند عرشیان و فرشیان نام محمد میبرند صلّوا على رسولِ
💔
الحق که ایشان،
همان دردانهایست که خداوند در کتاب خود
به جانش سوگند میخورد...
|حجر-۷۲|
صلّوا على رسولِ الله و آله ﷺ
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#شنبه_های_نبوی
#من_محمد_را_دوست_دارم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس