eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 11 -چرا آبروی منو بردی؟؟ به پسره چی گفتی که گفته دیگه نمیرم بهش درس بدم؟؟😡 -اون نمیخو
🔹 ... 12 بعد از دانشگاه راه خونه ی مرجان رو پیش گرفتم. 🔹تو این سه ماهی که دیگه سعید دنبالم نمیومد و خبری ازش نبود، و با حال داغونم، کم کم همه فهمیده بودن رابطمون تموم شده و پسرای دانشگاه هر کدوم با خودشیرینی هاشون میخواستن نزدیکم بشن. اما دیگه پسر جماعت از چشمم افتاده بودن!😒 به قول مرجان، تقصیر خودم بود که زیادی به سعید دل بسته بودم! تنهایی، تاوان هر دلبستگی احمقانست‼️ فکر اینکه الان سعید با کیه، کیو عشقم و نفسم خطاب میکنه، کیو جای من بغل میکنه و لحظه هاشو با کی پر میکنه، منو تا مرز جنون میبرد⚡️ تا خونه مرجان بلند بلند گریه کردم و تا درو باز کرد خودمو انداختم بغلش و فقط زار زدم😭 دو سال عشق دروغی دو سال بازیچه بودن دو سال.... وقتی به همه اینا فکر میکردم دیوونه میشدم. یکم که حالم بهتر شد، رفتم آبی به صورتم زدم و برگشتم. -ترنم... چرا آخه اینجوری میکنی؟ بخاطر کی؟ سعید؟😏 الان معلومه سعید بغل کی... -مرجان ببر صداتو... تو دیگه نگو!🚫 نمیبینی حالمو؟ خودم خودمو له کردم،تو دیگه نکن... -خب من چیکار کنم؟؟ -آرومم کن! فقط آرومم کن... چندثانیه نگام کرد... -بشین تا بیام... چند دقیقه بعد من بودم و یه لیوان با یه ماده قرمز رنگ... -این چیه؟؟ -مشروب🍷 -چیکارش کنم؟ -یچیز بهت میگما!!😒 بخورش دیگه!چیکار میخوای بکنیش؟ لامصب از سیگارم بهتره... چندساعت تو این دنیا نیستی! از همه این سیاهیا خلاص میشی! اگر تا این حد داغون نبودی، اینو برات نمیاوردم! فقط زل زده بودم به مرجان! اگر مامان و بابا میفهمیدن تو این مدت به چه کارا رو آوردم، حتماً از ارث محرومم میکردن!! -مشروب؟ من؟ مرجان میفهمی چی میگی؟ -میخوری نوش جون، نمیخوری به جهنم! ولی دیگه نبینم بیای ور دل من ناله کنی😒 یه نگاه به مرجان کردم و یه نگاه به لیوان و اون ماده قرمزی که تا بحال بهش لب نزده بودم...حتی با اصرار سعید...! ولی حالا برای فرار از فکر سعید دست به دامن همین ماده شده بودم! ببین به چه روزی انداختیم سعید....😭 چشمامو بستم و تلخی بدی رو ته گلوم حس کردم...😣 چشمامو که باز کردم،رو تخت مرجان بودم و هوا تاریک شده بود...🌌 مرجان وقتی چشمش بهم افتاد، زد زیر خنده😂 -بالاخره بیدار شدی؟ خیلی بهت خوش گذشتا! -زهرمار! به چی میخندی؟ -نمیدونی چیکار میکردی😂😂 عوض این سه ماه خندیدی و منو خندوندی😂 کاش زودتر بهت از اینا میدادم 😂 -کوفت! سرم درد میکنه مرجان... -حالت بهتره؟ -نمیدونم. حس میکنم مغزم سِر شده! خسته ام! باید زود برگردم خونه... تا الان حتماً کلی بهم زنگ زدن!😒 -اصرار نمیکنم چون میدونم نمیمونی! ولی مواظب خودت باش! بغلش کردم و ازش تشکر کردم... برگشتم خونه! هنوز نیومده بودن! خب خیالم راحت شد! حتماً امشب هم رفتن همایش...! "محدثه افشاری" @aah3noghte @romaneAramesh
🔴یه سوال مهم چکار کنیم تحریمها براشته شود؟🤔 جواب ساده است ، ایران از تعهدات برجام بیرون بزند ،☝️ هسته ای را احیا کند ، غربیها دوباره به التماس و کم کردن فشارها روی می آورند😊.... اما .... امان از نفوذ و وادادگی 😏 که این راه حل ساده را میدانند اما انجام نمیدهند.... 💕 @aah3noghte💕
💔 •┄❁#قرار‌هرشب‌ما❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر #شهیدیوسف_فدایی_نژاد شهیدی که خدا خیلی خیلی #عاشقش بود... #تصویربازشود 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻﷽༺ 💔 #اربابم_حسین آنچہ جاریسٺ بہ رگهاے زمان خون شماسٺ هر چہ لیلاسٺ در این طایفه مجنون شماسٺ آبرو ، اشڪ ، محبٺ ، همہ را نوڪرتان هر چہ از عشق نصیبش شده مدیون شماسٺ #صلےالله_علیڪ_یااباعبدلله #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 #کلام_معصوم #امام_علي عليہ السلام مي‌فرمایند: ✔️بداڹ ڪہ دو راه نجات، بيشتر نيست: 🔻يا مشڪلي چاره دارد ڪہ بـايد چـاره انديشي ڪرد 🔻و يا چاره ندارد ڪہ در آڹ صورت بايد شڪيبـايي ورزيد... 📚ميزاڹ الحڪمة ج ۲ ص ۱۸۸ 💕 @aah3noghte💕 #درانتشار_کلام_پیشوایان_الهی_کوتاهی_نکنیم #آھ...
💔 من‌ خانه‌ی ‌تاریکم‌ و‌ محتاج به ‌نورم لطفی ‌بکن ‌ای‌عشق! ‌کمی ‌پنجره‌ام ‌باش .. #شهیدجوادمحمدی #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذرے_کوتاھ_بر_زندگے_شھدا #شهیدرضابخشی رضا: «اومدیم بالا، هوا سرد شده» من: «ما که هنوز بالا ن
💔 برای عملیات در سوریه بودیم که خبر دادند فرزند من به دنیا آمده است😅 همه بچه‌ها مرا دوره کردند که باید شیرینی بدهی من هم هیچ پولی در جیبم نبود رو کردم به فاتح و گفتم: «آقا رضا! مثل داداش من است؛😉 چه فرقی می‌کند؟ من و او ندارد؛ آقا رضا حساب می‌کند»😬 من شوخی کردم اما شھید فاتح بدون هیچ درنگی دست کرد در جیبش و پول داد به بچه‌ها که بروند و شیرینی تولد بچه من را بخرند و بیاورند😅 #شهیدرضابخشی #فاتح #فاطمیون #آھ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 متن سخنان بسیار مهم #سیدحسن_العماد امروز جنگ با یمن، جنگ با امام زمان برنامه امام زمان و زمینه
💔 متن سخنان بسیار مهم #سیدحسن_العماد نابودی آل سعود قطعی است اما.... #تصویربازشود... #ظهور #یمن #نشرحداکثری #ادامه_دارد... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #پناه_حرم۱۰ مجید آمد و خالکوبےاش را نشان داد و گفت: "لامصّب! منو نگ
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 ۱۱ روز آخر قبل از اینکه برود، به مغازه پدر برای خداحافظی رفت، دوست پدرم به او می‌گوید: "مجید نرو تو تنها پسر خانواده هستی و اگر تو بروی پدرت تنها می‌شود".😒 مجید می‌گوید: "نه من قرارم را با حضرت زینب (سلام الله علیها) گذاشته‌ام و باید حتما بروم."😐 پدرم هم گفته: "مجید جان می‌خواهم بعد از اینکه از ماموریت 45 روزه‌ات برگشتی برایت به خواستگاری بروم". به خانه من هم آمد و با من هم خداحافظی کرد.😔 گفتم: "مجید نرو"،😒 گفت: "اینقدر توی تصمیم من نیاورید😔، من تصمیم خودم را گرفته‌ام. مگر هر کس رفته سوریه شهید شده؛😏 و رفت و با خود دل و روح و همه ی وجود من را به ابدیت برد".😔 مجید یک هفته قبل از اینکه به سوریه برود خواب شهادتش را دیده بود و یک هفته بعد از رفتن به سوریه هم شهید شد.😇 یک هفته‌ای که سوریه بود هر روز زنگ می‌زد، مادرم خیلی بی‌تابی می‌کرد، روز آخر که زنگ زد گفت‌: "من تا یک هفته دیگر نمی‌توانم زنگ بزنم.😅 و به مادرم گفت: ”یه وقت نروی پادگان بگویی بچه من زنگ نزده و آبروی من را ببری. من خودم هر وقت توانستم به شما زنگ می‌زنم.“😅😢 نقل از همرزم شهید مجید قربانخانی: ما در شهری در نزدیکی حلب مستقر بودیم و آقا مجید با گروه دوم چند روز بعد از ما آمدند. شب که خواستم بخوابم دیدم مجید خوابیده سر جای من!!😒 صداش زدم گفتم: "اخوی! جای من خوابیدی"!! گفت: "برو یه جای دیگه بخواب"!😏 گفتم: "اینه؟"😠 گفت: "اینه"!!😌😐 ساعت ۳ونیم، ۴ نصف شب، پست من تموم شده بود؛ اومدم توی اتاق، دیدم مجید کسی نیست، فقط مجید خوابه😏 منم ۷ـ۸ تا تیر مشقی داشتم، گذاشتم تو خشاب و روی رگبار، توی اتاق خالی کردم!!!😜 یه دفه مجید از خواب پرید و گفت: +"چکار داری مےکنی"؟؟😰😨 گفتم: _"دارم اسلحمو چک مےکنم ببینم سالمه"؟😏😝 +"اینجا"؟؟😡 _"عشقم مےکشه! اسلحه خودمه"😌 〰〰〰〰〰 ... 💕 @aah3noghte💕 مطالب ناب شهدایی را اینجا بخوانید 📛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا