eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_چهل_و_هفت آهسته سرم را بلند
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨

  



لبخند زیبا 

ماموریت های واحد اطلاعات عموما در شب انجام می گرفت، چون بچه ها در نهایت اختفا خودشان را به دشمن نزدیک می کردند. 

رزمندگان شب ها به شناسایی می رفتند و روز به کارهای خودشان می پرداختند و یا در جلسات و کلاس هایی که در واحد تشکیل می شد، شرکت می کردند. 


آن روز هر کس مشغول کار خودش بود. محمدحسین هم داخل سنگر بود. نزدیکی های ظهر حدود ساعت دوازده، یک مرتبه هوا توفانی شد. گرد و خاک و غبار تمام منطقه را پوشانده بود. چشم چشم را نمی دید.

در همین موقع محمدحسین متوجه توفان شد. با عجله از سنگر بیرون آمد و گفت: « خیلی هوای خوبی شد، باید هر چه زودتر بروم میان عراقی ها.»
گفتم :«جدی می گویی؟ میخواهی بروی؟»
گفت :«بله! بهترین فرصت است.»

دیدم مثل اینکه جدی جدی آماده ی حرکت شد ؛ آن هم در روز روشن!
جلو رفتم و با التماس گفتم :«بابا حسین جان! دست بردار. رفتن میان عراقی ها، آن هم در روز روشن خیلی خطرناک است.»

گفت :«هوا را نگاه کن! هیچی دیده نمی شود.»
گفتم :«الان هوا توفانی است، اما ممکن است چند دقیقه دیگر صاف صاف بشود.»

گفت :«مهم این است که تا آنجا بتوانم بروم نگران نباش چشم بر هم زدی رسیدم.»
گفتم :«خب! چرا صبر نمی کنی تا شب؟»
گفت :«الآن می روم و کار شبم را انجام می دهم.»

هر چه اصرار کردم، فایده ای نداشت. او با سرعت به طرف دشمن رفت. 
همین طور بهت زده نگاهش کردم تا رفت و میان گرد و غبار گم شد. دیگر نه محمدحسین را می دیدم و نه خط عراقی ها را. فقط چند متر جلوترمان مشخص بود. هنوز مدت زیادی از رفتن محمدحسین نگذشته بود که توفان کم کم رو به آرامی گذاشت و لحظاتی بعد هوا صاف صاف شد.... 


... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
💔 به هر زوجی که خطبه عقدشان را می خواند، چنین توصیه می کرد: "بروید و با هم بسازید"💝 امام روح‌الله را می گویم... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 جهان برای شکوفا شدن مهیا بود و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود که دست فاطمه در درست های مولا بود به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود   پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود ... 💞 @aah3noghte💞
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 💍خاطره خرید حلقه ازدواج به روایت همسر شهید مدافع حرم « » 🌸انتشار به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 مـن یقیـن دارم.. روزۍ دوسـت داشتـن#ٺُ عاقبـت بخیـرم مےکنـد♥️ #شهید_محسن_حججی ولادت ۲۱ تیرماه❣
💔 امروز عصر سالروز تولد شهید محسن ححجی💐 زیارت مزارشون به نیابت از رفیق شهیدم ممنون که یاد اعضای کانال ... بودید ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 جواد به خانواده عشق می ورزید و شماره همسرش را در گوشی همراهش، ۷۲۱ ذخیره کرده بود ، می‌گفت: "فلس
💔 می گفت: "یقه بی حجاب ها و مروجان بی حجابی را می گیره" فکر کن! توی شلوغی محشر که داری دنبال کسی می گردی که به واسطه اش کارِت راه بیفته و بری بهشت یه شهید با وضعیت شهادتش، بیاد جلوی تو رو بگیره و بگه من رفتم واسه تو خون دادم، تو یه لاخ موت رو چرا نپوشوندی؟ دیگه از شدت خجالت، چکار می تونی بکنی؟ ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... #مهاجر دل به ماندن نسپرده است... و حیات دنیا را سفری می بیند کوتاه از مبدا، تولد تا مقص
💔 ... عشق واقعی، آدم رو سعادتمند و خوشبخت می کنه آدم رو می رسونه به خودِ خودِ خدا ما لاف عاشقی می زنیم واقعی، بودند👌 ... 💞 @aah3noghte💞