eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 مشکل ما اینه جایی که باید اخلاق نشون بدیم سکوت می کنیم و جایی که نباید نشون بدیم، فریاد اخلاق و دلسوزی سر میدیم...! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: بابا! با خدا بساز، کار را درست می‌کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می‌خواهد، می‌کنی؟ 📚به‌سوی محبوب، ص١٠٢ ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_پنجاه_و_هشت جراحت گلو و تار های صو
✨ انتشار برای اولین بار✨

  


جراحت گلو و تار های صوتی
راوی: مادرشهید



آن شب قرار بود که همراه عده ای از بچه ها شناسایی محوری در گیلان غرب برویم. فرمانده ی اطلاعات گفته بود که محمدحسین یوسف اللهی دیگر لازم نیست به شناسایی برود و بهتر است در رده ی بالاتری خدمت کند. به همین خاطر حمید مظهری صفات به عنوان مسئول محور و من به عنوان معاونش در این محور انجام وظیفه کنیم و بدین ترتیب محمدحسین همراه ما نیاید ، اما او قبول نمی کرد.


 نمی توانست بچه ها را به حال خود رها کند. او عادت کرده بود قبل از اینکه نیروها داخل منطقه شوند، خودش از نزدیک محور را ببیند و راهکار ها را ارائه دهد.


 شب قبل، همین کار را کرده بود، ولی با این حال آن شب هم می خواست با ما بیاید. او تصمیم خودش را گرفته بود. 


با محمدحسین تیم ما پنج نفره می شد: من، محمدحسین، حمید مظهری صفات، یک تخریبچی و یک بلدچی. 


وظیفه ی تخریب چی شناسایی راه ها در میادین مین بود. اینکه کجا مین بگذاری شده و کجا نشده است؟ بلدچی هم که از افراد بومی منطقه بود، کوه، تپه و شیارها را می شناخت و بچه ها هم کار شناسایی انجام می دادند.



همه ی بچه ها آماده شده بودند. تجهیزاتی که همراه داشتیم سبک بود. یک کلاش و یک خشاب اضافی داشتیم، چند نارنجک به علاوه ی دو تا دوربین که یکی از آن ها دید در شب بود یک قطب نما.


گفته بودند که حق درگیری نداریم و حتی المقدور می بایست از برخورد رزمی با دشمن اجتناب کنیم و در صورتی که اتفاق اقتاد به عقب برگردیم. فاصله مقر تا خط مقدم با ماشین، یک ساعت راه بود و از آنجا هم باید سه ساعت پیاده روی می کردیم تا به منطقه ی مورد نظر برسیم.



حوالی ساعت چهار بعد ازظهر بود، همگی سوار یک لندکروز شدیم و حرکت کردیم. نزدیکی های غروب به خط رسیدیم که تحویل ارتش بود. هماهنگی های لازم انجام گرفت. نماز مغرب و عشا را خواندیم و با تاریک شدن کامل هوا به طرف محور به راه افتادیم.....


محمدحسین جلو بود، بعد تخریب چی و بقیه هم پشت سر این دو نفر. ستون پنج نفره در دل تاریکی به طرف دشمن پیش می رفت. طبق معمول بچه ها زیر لب ذکر می گفتند و ایه ی وجعلنا... را زمزمه می کردند.


... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
♥ آیینه ی روشن طریقت آمد آن راهبر و نور هدایت آمد امشب به جهان جشن ولایت برپا هادی امامت و ولایت آمد ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 با خنده غصه هاے دلم را جواب ڪن.... #رفیق #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھ
💔 جواد این طوری بود. حالتی داشت که حواسش به همه جا بود. بیخیال چیزی نمی شد. انگار هر اتفاقی می افتاد، وظیفه ای روی دوشش احساس می کرد و می خواست آن را حل کند.... ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... سلام بر #شهادت که بزرگ ترین نتیجه #حرکت است . ‏هر ڪہ را صبح #شهادٺ نیسٺ، شام #مرگــ هسٺ
💔 ‍... اینجا گل هایش از خون رنگ‌گرفته و از مناجات ، بو ...🥀 . . . پ.ن: برای آنچه که اعتقاد دارید، ایستادگی کنید؛ حتی اگر هزینه اش تنها ایستادن باشد ... . . . ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 همیشه داغ دلم قبر خلوت حســن است به سر هواے بقیع و زیارت حســـن است... "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياح
💔 ڪفرم مبارڪ است به تبریڪ من بیا چرخانده ام به سوے حسن قبله گاه را.... "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ" :)🍃 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🤲🏻 خدایا شکرت که منو افریدی و برای نعمتای قشنگ لایق دونستی🍓🥰♥️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 فَاللهُ هُوَ الوَلیُّ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شِیء قَدِیرُ دوست حقیقی من خداست و تنها اوست که برهرکاری تواناست❤️ ببین چه قشنگ میگه من دوستتم، رفیقتم ،بهتر از این رفیق مگه هست...🥰 سوره شوری، آیه ۹ ... 💞 @aah3noghte💞