eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 دعای روز دوم ماه مبارک رمضان ... 💕 @aah3noghte💕
می‌گفٺ : اخم توی محیطی که پر از نامحرمه خیلی هم خوبه..!(: _شهید‌مصطفی‌صدر‌زاده ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله به نام زيبای نورانی ات که   مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَ
💔 میان کلمه‌های مصحفش، آخر آن جمله‌هایی که که روزه را حکم کرده‌، نوشته؛ «لعلّکم تتّقون» و این «لعلّ» پیچیده در امید و آینده‌ای مبهم است که آدم دلش می‌خواهد زود تحقق پیدا کند. گفته‌ روزه را واجب کردم بر شما بلکه باتقوا بشوید! و انگار همه‌ی فلسفه‌ی این یک‌ماه روزه‌داری هم‌این باشد: «یک دوره‌ی جدی برای تمرین تقوا»؛همراه بایک ظرفیت زمانی عجیب و غریب برای عبودیت و تقرب. «لَعلّکُم تَتّقون» از آن جمله‌هایی است که نمی‌شود راحت از کنارش گذشت. رنگ تقوا گرفتن، مثل آن «صد»ی است که وقتی بیاید همه‌ی «نود»ها را هم با خودش می‌آورد. «فرقان» یکی از آن «نود»هاست! قدرت تشخیص راست و ناراست وقت‌هایی که به هم آمیخته‌اند؛ وقت‌هایی مثل زمانه‌ی ما! داشتنش را به تقوا مشروط کرده‌اند. «گشایش» از تنگناها هم وعده‌ی دیگری برای اهالی تقواست. انگار کسی که تقوا داشته باشد، بن‌بست ندارد. «رزق بی‌گمان و بی‌حساب» هم، رسیدنِ رزق از جایی که فکرش را نمی‌کنیم! با این همه وعده آدم دلش می‌خواهد به قدر یک‌ماه روزه‌گرفتن هم شده، به خودش رنگ تقوا بزند؛ آن احتیاط و پروا و پرهیز دائمی را یک‌ماه تمرین کند. او امید دارد ما از کنار روزها و شب‌های این ماه بی‌تفاوت نگذریم. امیدش در همان کلمه‌ی«لعلّ» پیداست.👌 ما آدم‌های فرصت‌سوزی هستیم، با این حال هر سال که به این دو کلمه می‌رسیم دلمان هوایی می‌شود که این امّا و اگرِ پیچیده شده در «لعلّکم تتّقون» محقق می‌شود؟! مریم روستا ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت190 همین بی‌قا
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



مسلح نیستم؛ اما زیر لب بسم‌الله می‌گویم و توکل می‌کنم به خدا. 

اصلا شاید احساسم اشتباه باشد و من هم مثل مرصاد، الکی حساس شده‌ام.

مهر را مقابلم می‌گذارم و دو دستم را برای تکبیر گفتن بالا می‌آورم. می‌دانم احتمال زیادی دارد که موقع نماز، بخواهد از پشت سر حمله کند.

کسی در نمازخانه نیست. با وجود همه این‌ها، نفس آسوده‌ای می‌کشم و به نماز می‌ایستم.

- الله اکبر. بسم الله الرحمن الرحیم. اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَ‌بِّ الْعَالَمِينَ. الرَّ‌حْمَنِ الرَّ‌حِيمِ. مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ. إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ. اهْدِنَا الصِّرَ‌اطَ الْمُسْتَقِيمَ. صِرَ‌اطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ‌ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ. بسم الله الرحمن الرحیم. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ. لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ. وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ...

خم می‌شوم برای رکوع. سبحان ربی العظیم و بحمده... سه بار.

سکوت مطلق است. از رکوع بلند می‌شوم و به سجده می‌روم. سبحان ربی الاعلی و بحمده... سه بار.

و باز هم همان حس ناخوشایند؛ یک نگاه سنگین که سایه انداخته روی سرم.🤨

دوباره قیام می‌کنم برای خواندن حمد و سوره. حتما می‌خواهد مطمئن شود که نماز می‌خوانم.

خدایا من را ببخش؛ اما متاسفانه حین نماز، حواسم به صداهای اطراف هم هست. هنوز انقدر آدم نشده‌ام که هنگام نماز فقط به خدا فکر کنم و از دنیا جدا بشوم.😔

برای همین است که صدای پایی از پشت سرم می‌شنوم و آماده می‌شوم که دستی از پشت سر، گردنم را بگیرد یا لوله اسلحه‌اش را روی کمرم فشار بدهد.

یاد خوابی می‌افتم که چندبار دیده بودم؛ چاقویی که از پشت سر در پهلویم فرو می‌رفت و درمی‌آمد و دوباره فرو می‌رفت؛ انقدر که از پا در بیایم.

و دوباره رکوع. یک نفر پشت سرم است. تلاش می‌کنم خوابم را به خاطر بیاورم.
الان وقتش است؟ موقع نماز؟ چه سعادتی از این بیشتر؟!🥀

در خواب سردم بود. همه جا تاریک بود. الان نه سردم است و نه تاریکی می‌بینم.😐

پاهای مردانه‌ای کنارم می‌بینم و بعد صدای تکبیر بلندش را.
شروع می‌کند به خواندن حمد و سوره با لهجه عربی.

بعید است برای حمله به منِ بی‌دفاعِ بی‌سلاح، بخواهد وانمود کند به نماز خواندن. شاید اشتباه کرده‌ام.

تا بخواهم درباره خطای محاسباتی‌ام فکر کنم و به نتیجه برسم، سلام نماز را داده‌ام.😢
از خدا شرمنده می‌شوم بابت نمازِ بدون تمرکزم.

به بهانه چرخاندن سر برای دادن سلام، سرم را انقدر می‌چرخانم که چهره مردی که پشت سرم نشسته را ببینم.

هنوز دارد نماز می‌خواند و سرش پایین است. مُهر مقابلش نیست و دست به سینه ایستاده.

به چهره و لباس‌هایش نمی‌خورد نظامی باشد؛ شاید تاجر است.

بدون خواندن تعقیبات، از جا بلند می‌شوم تا نماز عشا را هم بخوانم. تکبیر را می‌گویم و هنوز حمد را تمام نکرده‌ام که صدای پای کسی را از پشت سرم می‌شنوم؛ دوباره.🙄


... 
...



💞 @aah3noghte💞
قسمت اول را اینجا بخوانید
شهید شو 🌷
💔 #ماه_مبارک_رمضان هم از راه رسید #آقاجواد ثابت کرد این ماه میتونه #ماه_پرواز تا عرش برین باشه اگه
💔 جشنی برای هفته دفاع مقدس توی میدان درچه گرفته بودیم. جواد، مسئول نمایشگاه جنگ افزار بود. کاری نداشت که اینجا شهر است، تانک را راه می انداخت توی خیابان😬 راوی دایی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... کم کم صدای قدم های #ماه_خدا دارد به گوش مےرسد خدا ڪند که #قلبمان آماده پذیرش معارف این
💔 ... اگر این حسین، حسین ـ علیه السلام ـ گفتن ها اگر این دَم زدن از شهدا فقط بر سر باشد ولی در ، ما را از راه شهدا و سیدالشهدا دور کند در قیامت هم هر چه بهشان التماس کنیم چون با آنها سنخیت نداریم، جوابمان خواهند کرد!!! هر چه بگوییم "مگر ما با شما نبودیم"؟ پاسخ خواهیم شنید: "با ما بودید اما... شما خودتان، خود را در هلاکت انداختید و به انتظار و در و بودید و دور و دراز شما را فریفت و شیطان، فریبتان داد"*... 😔😔😔 * ۱۴ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سلام...به سومین سپیده صبح ماه عاشقی
💔 قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۱﴾ بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 خدایا بابت ماه ضیافت رمضانت...شکررررررد☝☝☝☝☝☝
💔 إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی إِلا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی ! خدایا چگونه از حسن توجهت پس از مرگم‏ نا امید شوم؟! درحالی که در طول زندگی ‏ام مرا جز به نیکی سرپرستى نکردى! |مناجات شعبانیه| ... 💕 @aah3noghte💕
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ 🌸 🌸 🌸 🌸 ...🌸 🌸 💞@aah3noghte💞
[💔🕊] - - اینڪه دل تنگ توام سوال مے خواهد مگࢪ🙂💔 ... 💞@aah3noghte💞
4_5812331589014654075.mp3
11.58M
۳۳ 💔 🔮 دنیا ؛ نمی‌تونه بهشتِ تو باشه! اما می‌تونه برات، تبدیل به بهشت بشه! 🔮 دنیا؛ نمی‌تونه همه‌ی آرزوهای تو رو، برات مهیّا کنه! اما می‌تونه، شبیه یک بستر، تو رو برسونه به تهِ تمام آرزوهات! ☜ اول باید بتونی، تفاوت این دو تا رو درک کنی! تا بتونی درست ازش، بهره بگیری! ... 💞@aah3noghte💞 ...
شهید شو 🌷
💔 میان کلمه‌های مصحفش، آخر آن جمله‌هایی که که روزه را حکم کرده‌، نوشته؛ «لعلّکم تتّقون» و این «لعل
💔 سور ِ خدا چه شرطی هم گذاشته ای! چه با ناز و چه دلبرانه! دوست داشتنت و دوست داشتن ِتو! " كه اگر مرا دوست داريد، از او پيروی كنيد كه من هم دوستتان بدارم."چه رنگين كمانی ساخته ای بين اين دو دوست داشتن. چه عاشقانه و لطيف! از سر شب تا حالا پريشان اين آيه ام. بی قرار اين دوست داشتن. كه چرا حرف ِ تو حرف دوست داشتن است اينجا. كه بين اين همه حرف كه به فهم من مهمند، چرا دوست داشتن براي تو اين همه مهم شده در اين آيه. كه تو چرا اين همه عاشقی اينجا! عاشق من! وقتی نمی دانم بايد چه كنم كه بيشتر دوستم بداری. عاشق ِ من! وقتي سرگردان و حيرانم. عاشق و نگران! نگرانِ نادانی ِ من، كه راه دوست داشتنت را هم خوب بلد نيستم. كه خواسته ای نشانت دهم كه می خواهمت. اين عشق به ابرازش قشنگ است. كه اگر پای عملم می لنگد، لابد مهرم به تو كمرنگ شده. لابد به قدر كافی دوستت نداشته ام. نخواستمت خيلی! دورت نگشته ام به قدر مهربانی ات... دوست داشتنی ِمن! ۳۱ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دعای روز سوم ماه مبارک رمضان ... 💕 @aah3noghte💕
💔 تا دَم لحظه ی افطار پُر از بُغض و غَمَم سَحری حَسرتِ دیدارِ حَرَم را خوردم😔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ⚫️انا لله و انا الیه راجعون تصاویر روحانیون جهادی و پرتلاشی که در جنایت امروز به دست افراد تکفیری در حرم رضوی مورد ضرب چاقو قرار گرفتند. شهید حجت‌الاسلام اصلانی🥀 حجت‌الاسلام پاکدامن در بخش مراقبت های ویژه حجت‌الاسلام دارایی در اتاق عمل ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت191 مسلح نیستم
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



بدون خواندن تعقیبات، از جا بلند می‌شوم تا نماز عشا را هم بخوانم. تکبیر را می‌گویم و هنوز حمد را تمام نکرده‌ام که صدای پای کسی را از پشت سرم می‌شنوم؛ دوباره.🙄

مردی که پشت سرم بود الان دارد سلام نمازش را می‌دهد؛ پس حتما نشسته و این صدای پا، متعلق به دیگری ست.

توحید را تمام می‌کنم و به رکوع می‌روم. صدای پا نزدیک‌تر می‌شود؛ دیگر صدای پا نیست.

صدای نفس کشیدن است، صدای حرکت است، صدای حضور یک آدم. آدمی که لحظه به لحظه نزدیک شدنش را بیشتر حس می‌کنم.

- سبحان ربی الاعلی و بحمده...

از سجده بلند می‌شوم و باز صدای پا. دونفرند. مردی که پشت سرم نماز می‌خواند، حالا دارد حمد و سوره نماز عشایش را می‌خوانَد.

دوباره به سجده می‌روم.

یک نفر نشسته روی زمین؛ دقیقا پشت سر من. حضورش را حس می‌کنم، تکان خوردنش را نه.

فقط نشسته. شاید نمی‌تواند تا وقتی یک نفر دیگر در نمازخانه هست، نقشه‌اش را عملی کند.



رکعت‌های بعدی را هم می‌گذرانم؛ زیر سایه همان نگاه سنگین که می‌دانم اگر کسی در نمازخانه نبود، حتما کارم را تمام می‌کرد.

نمی‌دانم باید خوشحال باشم یا ناراحت.

الان فرصت خوبی بود برای دستگیر کردنش و این که معلوم شود برای چه دنبال من‌اند و از طرف کدام سازمان و گروهند.

سلام نماز عشا را می‌دهم و قبل از این که بخواهم برگردم و پشت سرم را ببینم، صدای پا می‌شنوم.

دارد دور می‌شود و قبل از این که چهره‌اش را ببینم، پشتش را به من کرده و رفته.

مرد عرب هم حالا نمازش را تمام کرده، بدون این که بداند حضورش جلوی یک درگیری حسابی را گرفته است.

از جا می‌جهم و می‌دوم تا از دستش ندهم.

صورتش را نمی‌بینم. پیراهن کرم رنگ پوشیده است و شلوار جین. هیکل لاغر و کوتاهی دارد و فرز و چابک از نمازخانه خارج می‌شود.

از در نمازخانه بیرون می‌زنم و نگاهی به چپ و راست سالن می‌اندازم.

مثل قبل، خلوت است و با این وجود، اثری از او نیست. چه دلیلی دارد بیایی و در طول نماز خواندن دونفر، فقط پشت سرشان بنشینی؟
می‌دانم اشتباه نکرده‌ام.

دستی بازویم را می‌گیرد. کمیل است که پشت سرش مرصاد ایستاده. کمیل هیجان‌زده و مضطرب می‌گوید:
- آقا! شما...

- ببین، برو ببین یه نفر با لباس کرم و شلوار لی پیدا می‌کنی یا نه. باشه؟

- یعنی...؟

- همین که گفتم!

کمیل با ضربه‌ای که به شانه‌اش می‌زنم، می‌رود دنبال ماموریتش و مرصاد با اخم‌های در هم کشیده نگاهم می‌کند.

می‌گویم:
- یه نفر اومده بود توی نمازخونه. مطمئنم دنبالم بود، ولی چون یکی دیگه هم توی نمازخونه بود کاری نکرد.

- صورتشو دیدی؟

- نه.

مرصاد دوباره چنگ می‌اندازد میان موهایش و نفسش را بیرون می‌دهد:
- نزدیک بود کارت رو تموم کنن.

- فکر کردی وایمیستادم تا کارم رو تموم کنه و بره؟ عوضش الان شاید این امید باشه که ردش رو بزنیم.

مرصاد می‌نشیند روی یکی از صندلی‌های فلزی سالن و می‌گوید:
- نظر حاج رسول این بود که حتی‌الامکان توی سوریه درگیر نشیم.

دست به سینه بالای سرش می‌ایستم:
- چرا درست حرف نمی‌زنی؟

مرصاد نگاه کوتاهی به من می‌اندازد و سریع نگاهش را می‌دزدد:
- بشین.

- بشینم توضیح می‌دی؟

... 
...



💞 @aah3noghte💞
💔 ... لیاقت‌شهادت‌ندارم ولی‌دل‌که‌دارم دلم‌...🙃💔 •|⚘🕊|• ... 💞@aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 جشنی برای هفته دفاع مقدس توی میدان درچه گرفته بودیم. جواد، مسئول نمایشگاه جنگ افزار بود. کاری ن
💔 ایمان و اعتقاداتش محکم بود، در برابر اراذل و اوباش، سعه صدر بالایی داشت... تا به آن هایی که توی ذهنش داشت نمی رسید، کار را رها نمی‌کرد. چیزی توی دلش نبود. بود و عیبش را می‌پذیرفت. همه این ویژگی ها کنار هم را ساخته بود... راوی دایی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞