eitaa logo
شهید شو 🌷
4.6هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
72 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ پست های برجسته به قلم ادمینِ اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱@Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 خوشحال بود از جانبـازی اش قند توی دلش آب شده بود از اینکه پَک و پهلویش، تیر خورده مےگفت مثل مادرم زهرا (سلام الله علیها) شده ام... ... ولی من مےگویم جواد همان که حرف های قلمبه و دهن پُر کن خود را پشتِ جمله "مردانِ خدا..." مخفی میکرد... جوادِ خودمان، آرزو داشته مدال جانـبازی هم به گردن داشته باشد و چه بهتر که نشانی مثل مادر سادات بر بدنش داشته باشد... جوادمحمدی علیهاالسلام ... 💕 @aah3noghte💕
💔 فرزندِ دلیر حیدر آمد #عباس ، امیر لشکر آمد مےخواست نشان دهد ادب را یک روز ، پس از #برادر آمد میلاد حضرت ابوالفضل عباس (ع) و روز #جانباز مبارک باد #آھ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ... کاری نبود که با این پای چوبی و لنگ نکنند🙄 گاهی آن را در می آورند و مثل چماق روی خاکریز نصب می کرند.😅 گاهی دست می گرفتند و به دنبال بچه ها می دویدند.😬 یک وقت هم آن را جایی جا گذاشته، و برمی گشتند.😢 همه ی این کارها را هم برای این می کردند که نشان دهند، خیلی امر مهمی نیست، یا به ما نمی آید که جانباز باشیم.😉 ما هر وقت آنها را می دیدیم، می گفتیم: "فلانی بهشت خواستی بروی، یک اردنگی هم با این پای مصنوعیت به ما بزن و ما را به زور هم که شده، جا بده توی بهشت."😅 بعضی هم می گفتند: «نامردی نکنید، چنان بزنیدشان که از زمین بلند نشوند. یکی از شما بخورند، یکی از دیوار!»😜 و آنها برای این که لطف مزاح را تمام کرده باشند، سرشان را بالا می انداختند و می گفتند که "مگر نمی گویند همه ی اعضا و جوارح اشخاص در روز قیامت شهادت می دهند؟😏☝️ آن وقت اگر پایم گفت این پارتی بازی کرده چی؟🤔 پایم را تو سرت خرد می کنند!😂" ما هم می گفتیم: "آن پایی که گواهی می دهد، پای راست راستکی است نه این پاها." 📚فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها) جلد 2 💕 @aah3noghte💕 ...
💔 از سال ۶۵ که چند بار شیمیایی شد، تا زمان شهادت، با عوارضش دست و پنجه نرم مےکرد اما یک بار نشد کسی او را ناراحت ببیند. حاجی به معنای تمام کلمه، مومنی بود که صورتش، بدون لبخند دیده نشد... حالا ولی نفس های آخر را مےکشید. نفس که نه... صدای خس خس، فضا را پر کرده بود روی تخت بیمارستان، بی حس افتاده بود. سرش رو به بالا، دهانش باز و با نفس های بلند و خش دار، منتظر پرواز روحش بود....🕊 روحی که حالا آنقدر بزرگ شده بود که دیگر توی تن جا نمی شد دیگر برای جسم، شده بود یک مزاحم!.. صبح جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۸۱ روح این جانباز صبور، دیگر نتوانست قفس تن را تحمل کند و به سوی معبود پر کشید... 💕 @aah3noghte💕 ...