ما همه شیران ولی شیر عَلَم
حملهشان از باد باشد دمبدم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد
آنک ناپیداست هرگز گُم مباد
#مولوی
#تصویرسازی_هوش_مصنوعی
@shahkar_adabi
شیرینکم! به چشم و به لب خوانده ای مرا
تـا دل ســـوی کدام کِشد قنــــد یا عسل؟
شهدی که از لب گل سرخ تو می مکم
در استحاله جای عسل، می شود غزل
#حسین_منزوی
@shahkar_adabi
به دریایی در افتادم که پایانش نمیبینم
به دردی مبتلا گشتم که درمانش نمیبینم
#عطار
@shahkar_adabi
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بیبرگشت…
#هوشنگ_ابتهاج
@shahkar_adabi
« أعان الله قلباً تمنى ما ليس مكتوباً له... »
خدا یاری کند قلبی را که در آرزوی چیزی است که تقدیرش نیست...
#شاعر_ناشناس
@Shahkar_adabi
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته
#مولوی
@shahkar_adabi
بس کن همه تَلوینم در پیشه و اندیشه
یک لحظه چو پیروزه یک لحظه چو پیروزم
#مولوی
#تصویرسازی_هوش_مصنوعی
@shahkar_adabi
👆 شاید پیروز در این مصرع اشاره به حاجی فیروز دارد
یعنی من همه تلوین و رنگ به رنگ شدنم، اختلاف حالات دارم، سکون و ثبات ندارم چه در فکر چه در رفتارم.
تو بیا و پایان بده به این تلوین و لون به لون شدن. چرا که من یک لحظه چون سنگ فیروزه روشنم و یک لحظه مثل حاجی فیروز صورتم سیاه است.
منبع
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه
#روزبه_بمانی
@shahkar_adabi
اشکِ من رنگِ شفق یافت ز بیمِهری یار
طالعِ بیشفقت بین که در این کار چه کرد
#حافظ
@shahkar_adabi
هدایت شده از هامون
اگر سخن میان من و تو پایان یافت
و راههای وصال قطع شدند
و جدا و غریبه گشتیم
از نو با من آشنا شو...
#نزار_قبانی
💠 @e_adab 💠