eitaa logo
شهربانو
509 دنبال‌کننده
978 عکس
171 ویدیو
0 فایل
بیا از محجبه ها تشکر کنیم و خاطرمونو به اشتراک بذاریم روایتت رو اینجا بنویس👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️۳. خلق تجربه احساسی برای خواننده 3⃣ اتفاق احساسی 🔚 مرحله آخرم میشه اتفاق‌هایی ( کنش‌ها و واکنش‌ها) که تجربه احساسی در خواننده ایجاد می‌کنه. 👈الان من باید اتفاقی داشته باشم که خواننده دقیقا جای خالی پدربزرگ رو احساس کنه. ➖می‌تونم به این اشاره کنم که موقع شام کسی روی صندلی که پدربزرگم روی اون می‌نشست نمی‌شینه. ➖یا اینکه تلفنی که همیشه کنار تخت پدربزرگم بود و به بچه هاش زنگ می‌زد یا جواب بچه‌هاش رو میداد از برق کشیده شده. ➖یا سکوتی که در آخر شام پیش میاد، چون بابابزرگم همیشه عادت داشت غذا که تموم می‌شد از مادربزرگم یاد کنه. ➕و بعد داییم یه دفعه سکوت رو می‌شکنه و فقط میگه: «یاد جفتتون بخیر.» ➖یا اینکه من میرم تو اتاق پدربزرگم، دوباره به کسی دوستم زنگ می‌زنم و می‌بینم جواب نمیده، روی تخت بابابزرگم متکاش رو بغل می‌کنم و چند دقیقه‌ای چشمام رو می‌بندم برای نوشتن روایت روی لینک زیر بزنید👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ __________ @shahr_banoo_ir
شهربانو
سلام به شهربانو های عزیز🙋‍♀ 🍃به کانال ما خیلی خوش اومدید😇 💠 اینجا قراره کلی کارای جذاب برای تجلیل
شهربانوها سلام 🙋‍♀ حالتون چطوره؟😇 چند وقتی هست که به خاطر شهادت رئیس جمهورمون همه ناراحت شدیم و دل و دماغ کار نداشتیم. ولی این روز مبارک و جشن رو واسطه کردم تا بگم دیگه وقتشه بریم سراغ هدفمون و تجلیل از شهربانو ها🧕 🤔میدونین چقدر گل دختر و شهربانو توی شهرامون مونده که برای حجاب ازشون تجلیل نشده؟؟ منم نمیدونم🤷‍♀ ولی بیاین تعدادشون رو به صفر برسونیم💪 ✅بیاین کاری کنیم کسی نمونه، که حداقل یک بار بابت حجابش ازش تشکر نشده باشه. ⚠️ راستی یادتون نره خاطره تجلیلتون رو اینجا برامون تعریف کنید 👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ _________ @shahr_banoo_ir
شهربانو
📌 #اطلاعیه 03/02/01 یه خبر خوب دارم براتون،😍 قراره از این به بعد جوایز هفتگی داشته باشیم 🎉🥳 اول از
⚠️ اینم تا یادم نرفته بگم چیزی تا اخر خرداد نمونده هااا 😱 میپرسین مگه چی قراره بشه؟😐 قرعه کشی ماهانه رو یادتون رفته؟😉 👈اخر ماه ۳ تا قرعه کشی داریم یکی برای چالش خواهر برادری 😍 دو تا دیگه هم برای روایت های تجلیل خرداد و همچنین اردیبهشتی که به تاخیر افتاد.👌 راه ثبت روایتم که میدونید☺️ 👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ _______________ @shahr_banoo_ir
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده: ماهانه مقداری از حقوقم رو هدایای قشنگ میگیرم به دخترای محجبه وخانواده هایی که جهاد فرزند آوری رو انجام دادن هدیه میدم @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
🍃با حجاب هم میشه بود🍃 روایتت رو اینجا👇 برامون بفرست 🌐 https://shahr-banoo.ir/ @shahr_banoo_ir
یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس می‌گوید: یادم می ­آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفت؛ به‌طوری‌که از بیمارستان‌های صحرایی هم مجروحان بسیاری را به بیمارستان ما منتقل می­ کردند. اوضاع مجروحان به‌شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکی از مجروحان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ­هایش پاره‌پاره شده بود و با اینکه سعی کرده بودند زخم­هایش را ببندند، ولی خون‌ریزی شدیدی داشت. مجروحان را یکی‌یکی به اتاق عمل می­بردیم و منتظر می‌ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکترِ اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت: «او را به اتاق عمل ببرید و برای جراحی آماده­اش کنید.» من آن زمان، چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت­تر بتوانم مجروح را جابه‌جا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد می­شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروحی که چند دقیقه­ ای بود به هوش آمده بود، به‌سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده‌بریده و سخت گفت: «من دارم می‌رم که تو چادرت رو در نیاری، ما برای این چادر داریم می­ریم.» این را گفت و درحالی‌که چادرم در مشتش بود، شهید شد. از آن به بعد، در بدترین و سخت­ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم. برای نوشتن روایت کلیک کنید👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ @shahr_banoo_ir
11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با یه هدیه خوشگل✨، از محجبه ها تشکر کن😍 خاطره اش رو اینجا به ما بگو👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ ------------------------------------------------------ @shahr_banoo_ir
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده: از وقتی فتنه ززآ شروع شد تصمیم گرفتم مقداری از حقوق💰 هرماهم رو تعدادی هدیه 🛍 نوجوان پسند بگیرم وبه محجبه ها در مدرسه، ایستگاه اتوبوس و هرجا که نوجوون محجبه ای ببینم تقدیمش کنم تا شاید اینطوری تونسته باشم تشکری کرده باشم🫰از اون دختر خانم عزیز محجبه😇 بازخوردهای خوبی هم میگرفتم😍 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
⭕️قرار نیست همه چی واقعی باشه! 🔸وقتی نویسنده‌ها در حال نویسندگی خلاق هستن فکر می‌کنن اگه از تخیلشون تو اتفاق‌ها استفاده کنن داستانشون از واقعیت دور میشه. ⚠️ فراموش نکنید، وقتی در مورد نویسندگی خلاق صحبت کردیم، گفتیم که خیال پردازی قسمت جدانشدنی از نویسندگی خلاق هستش. 🔹احساس مرکزی و پیامی که میخواهید به خواننده بدید بر اساس واقعیته و حالا برای اینکه خواننده اون احساس رو به بهترین شکل تجربه کنه، باید از خیال پردازی کمک بگیریم. ✔️به عنوان مثال در مثال مهمونی من داخل ماشین منتظر تماس کسی نبودم یا اینکه من اصلا تو اتاق پدربزرگم نرفتم که متکا رو بغل کنم و گریه کنم. یا اینکه اصلا پدربزرگم نماز شب نمی‌خوند که بخواد آروم بخونه. ولی من از تخیلم در جهتی استفاده کردم که به لمس تجربه احساسی توسط خواننده کمک کنه. 🔻خط قرمزی که در مورد خیال وجود داره اینه که بدونید برای چه هدفی دارید خیال پردازی می‌کنید و در خدمت هدف نوشته شما باشه ( تاثیری که می‌خواهید روی خواننده داشته باشید). مثلا اگه خیال پردازی در مورد ماشینی باشه که داییم خریده خب این خیال پردازی ربطی به هدف داستانی من نداره. یا اینکه توصیف دامن گلدار مامانم من رو یاد بچگی‌هام بندازه هم باز ربطی به هدف داستانی من نداره. گیر دادن به کاشی‌های حوض خونه پدربزرگ هم برای ۲ تا پاراگراف، توصیف اضافی به حساب میاد.🔺 برای نوشتن روایت روی لینک زیر بزنید👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ ______ @shahr_banoo_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌چرا پوشش کامل رو انتخاب کنم؟! ؟! خاطره تجلیلت رو برامون روایت کن👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ ____________________ @shahr_banoo_ir
شهربانو خاطره جذاب تجلیلش رو اینطوری روایت کرده : به نام خداوند زیبایی ها👋 سلام، خوبین؟ یه حقیقتی رو بهتون بگم؟ من هر جا میرم دنبال یه دختر چادر ام تا ازش به خاطر حجابش تشکر کنم هر جا که باشه، هر وقت که باشه، هیچی مانع محبت من به فرشته کوچولو های خدا نمیشه😇 حالا امروز یکیشونو دیدم. کجا؟ تو تره بار!!🍉 ولی نجابتش باعث شد که با اون بالای تمیـــــز و سفیدش صاف وسط قلبم فرود بیاد و چشمم و بهش خیره شه و توی ذهنم فکر یه کادوی کوچیک رو بگذرونه.🎁 دیگه معطل نشدم، همونجا وسط میوه فروشی هدیشو بهش دادمو گفتم که کلی بهش افختار میکنم🏅🏅😍 @shahr_banoo_ir 🌐 https://shahr-banoo.ir/
وقتی وارد دانشگاه شدم، از چادر متنفر بودم و خیلی تعجب می‍کردم از اینکه بعضی دخترهای چادری، درس‌خوان و باهوش بودند و شلخته، بد تیپ و بی‌نظم نبودند. لباس­های مد روز می‍پوشیدند، ادکلن می­زدند، آهنگ گوش می­کردند و فکرشان به‌روز بود و عاشق می‌شدند؛ البته با رعایت موازین شرعی. آنها هم از من که مانتویی بودم، تصوراتی داشتند؛ مثلاً هم‌اتاقی سال اوّلم همیشه به من می­گفت: «اوّلین روز دانشگاه که دیدم نماز می‍خواندی، خیلی تعجب کردم.» تا سال سوم دانشگاه، مانتویی و خوش‌تیپ بودم؛ آرایش می­کردم و کمی موی خود را بیرون می‍گذاشتم. در این سه سال، تصوراتم در خصوص چادر و چادری­ها مقداری عوض شده بود و بهترین دوستانم چادری بودند؛ ولی باز هم حاضر نبودم چادری شوم؛ چون تصور می­کردم به هنگام ازدواج، مرد رؤیاهایم مرا با چادر نمی‌پسندد. معیارهای مرد رؤیاهایم این بود که: روشنفکر، با درک و فهم زیاد، عاشق، تحصیل‌کرده و متین و آرام باشد. همچنین،‌ پدر و مادر و خانواده­‌ام به او افتخار کنند و تیپ و ظاهرش هم عالی باشد؛ البته باایمان باشد و نماز و روزه و واجباتش ترک نشود و چشم­پاک، خانواده‌دوست و اهل کار و تلاش نیز باشد و مرا از کار و درس و پیشرفت باز ندارد. دست بر قضا... ... برای نوشتن روایت کلیک کنید👇 🌐 https://shahr-banoo.ir/ @shahr_banoo_ir