.
فرض بود بر همه شکر و سپاس
شکر و سپاسی نه به حد قیاس
شکر و سپاسی که خدا را سزد
خالق ما، رازق ما را سزد
برگزاری اختتامیه جشنواره شعر جوان سوره در اصفهان، برای من حال و هوای ویژهای داشت. برگزیده شدن مجموعهی شعرم که سالها با تنفس در هوای «اصفهانِ آشنا با دردها و شادیهایم» سروده بودم، قطعاً برایم دلچسبتر و متفاوتتر از جشنوارههای پیشین بود.
از تمامی دوستانی که برای برگزاری با کیفیت این جشنواره ( که با نوآوریهایی نسبت به دورههای قبل و سایر جشنوارهها همراه بود) نهایت سپاسگزاری را دارم.
حجم هر گنبد فیروزه پر از غمبادست
حرف رودی که نشد گریه کند فریادست
چارباغی که دلش فرش شده با پاییز
برگ برگِ دلِ باران زدهاش بر بادست
جای کالسکه و اسب خزری هم خالی...
در عوض تیرهی اسب همه از فولادست
میروم از لب زایندهی رودی که کجاست؟
آخ خشکید لبم! خاطرهاش در یادست
چلستون رنگ به رخسار ندارد دیگر
تشنهی ذوق هنرمندترین استادست
نقش کمرنگ زنی مانده به جا از تاریخ
بین لبهای دو پلکش سخن از فریادست
من که غرق غم تو میگذرم از هر پل
پس چرا هر طرف راه پر از شمشادست
میشود روز رسیدن به تو آیا برسد؟!
لحظهای که برسی شهر دلم آبادست...
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
#جشنواره_شعر_سوره
#غزل
#اصفهان
#چلستون
#میدان_نقش_جهان
#عمارت_عالی_قاپو
#چارباغ