eitaa logo
شهرستان ادب
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
301 ویدیو
6 فایل
موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ShahrestanAdab.com ارتباط با مدیر کانال: @ShahrestaneAdab
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرستان ادب
🔻استاد «نجف دریابندری» مترجم و نویسنده پیشکسوت درگذشت ▪️همه کتاب‌خوان‌های ایران از دهه ۴۰ با خاطره دارند؛ مرد خودساخته‌ای که زبان انگلیسی را از کارمندان خارجی شرکت نفت آموخت؛ ولی همراه با ناصر تقوایی اولین قدم‌ها را در نوشتن داستان بومی و داستان ضد استعماری برداشت. شخصیت‌های قصه‌هایش زیر آفتاب آبادان با انواع فلاکت‌ها دست به گریبان بودند. خوب، البته نوشته‌ها و فعالیت‌های سیاسی او خوشایند دربار نبود و کارش را به زندان کشاند. در حالی که مخاطبانش داشتند ترجمه‌اش از «وداع با اسلحه» را می‌خواندند خودش طی چهار سال تحمل حبس «تاریخ فلسفه» اثر «راسل» را ترجمه کرد. شاید به همین خاطر بود که مستقیما از پشت میله‌ها به انتشارات فرانکلین رفت تا بعضی از بهترین رمان‌های آمریکایی را به فارسی شیرینی برگرداند. وقتی در ۱۳۵۴ سر از تلویزیون درآورد، تلاش کرد روی اصلاح زبان فارسی در دوبله تاثیر بگذارد و پس از انقلاب هم آثار زیادی را به زبان مادری‌اش ترجمه کرد. او در پرونده خود همه‌جور چیز دارد. از تاریخ هنر گرفته تا تاریخ بزرگان و آشپزی. این یعنی کار اصلی‌اش ترجمه بود. اما آنچه در تمام فعالیت‌های دریابندری برجسته‌ است توجه به سلامت زبان فارسی و در عین حال کوشش برای منعطف کردن آن است. نثر دلکش و صمیمی او هیچ گاه استواری خود را از دست نداد و زحمات‌اش تبدیل به مشق بهترین مترجمان نسل بعدی شد. نجف دریابندری که در ۱۳۰۸ به جهان گشوده بود امروزبه دیار باقی شتافت. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه همکاران همراه با این موسسه، درگذشت این استاد بزرگ را به خانواده محترم و جمیع دوست‌داران ایشان تسلیت می‌گوید. ☑️ @ShahrestanAdab
🔻انجمن ادبی شهرستان ادب برگزار می‌کند: شب شعر مجازی ▪️با حضور و شعرخوانی: ، ، ، ، و اجرای: 🔸 دوشنبه ۱۵ اردیبهشت، ساعت ۲۱ به صورت زنده از صفحۀ: 🔗 instagram.com/shahrestanadab.anjoman/ ☑️ @ShahrestanAdab
🔻اگر باشی | با دکلمۀ «محمدحسین موسوی‌تبار» و آهنگسازی «امیرحسین سمیعی» ▪️تازه‌ترین اثر شهرستان ادب با عنوان با شعری از زنده‌یاد ، به مناسبت سالروز در گذشت این غزل‌سرای توان‌مند معاصر. گفتنی‌ست دکلمۀ این اثر توسط و آهنگسازی آن بر عهدۀ بوده است. 🔗 aparat.com/v/R341c ☑️ @ShahrestanAdab
🔻طالع تابان (شعری از در پرونده ) ▪️از خویش می‌رویم و بیابان ما تویی آغاز ما تو هستی و پایان ما تویی ما ماهیان غرق در امواج شور تو هم آب ما تو هستی و هم نان ما تویی بی‌پرده می‌درخشی و بی‌پرده نیستی پیدای ما تو هستی و پنهان ما تویی ما جنگل نهان شده در جان هسته‌ایم فریاد می‌زنیم که باران ما تویی ما برّه‌های گم شده در ذات ظلمتیم دنبالمان بگرد که چوپان ما تویی دنبالمان بگرد و خودت را نشان بده در گرگ و میش، طالع تابان ما تویی ☑️ @ShahrestanAdab
🔻عطر داستان (مروری بر کتاب نوشتۀ ، به قلم ) ▪️«رمان و شعر کودک و نوجوان بر خلاف ظاهر ساده‌ای که دارد، موضوعی بسیار سخت و پیچیده است؛ تنها به این دلیل ساده که نویسندگان این آثار از تجربیات آن دوره فاصله گرفته‌اند. این "فراموشی" در داستان‌های ایرانی بیشتر به چشم می‌خورد. شاید همین فراموشی، باعث شده تا نوجوانان به سراغ رمان‌های ترجمه‌ای بروند؛ اما اغلب به دلیل تفاوت‌های سبک زندگی دچار سردرگمی می‌شوند. در حقیقت نوجوانان ما در هر دو حالت غریب و سرگردانند؛ زیرا در رمان ایرانی "نوجوانی" را نمی‌بینند و در رمان ترجمه، "زندگی واقعی" خودشان را نمی‌یابند....» 🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11588/ 🔗 برای تهیه این اثر به فروشگاه اینترنتی مراجعه کنید: adabbook.com/دارم-می-رسم-جان-جان ☑️ @ShahrestanAdab
🔻کریم‌العفو (شعری از در سالروز میلاد علیه‌السلام) ▪️جلوه‌اش گاهی کریم‌العفو شد گاهی حسن من گمان کردم عوض کرده‌ست خالق پیرهن عقل را پای رسیدن نیست آنجایی که عشق در مصاف تیغ ابرویش به تن دارد کفن ابر لطفش در زمین نگذاشت فصلی جز بهار از قدم‌هایش نمانده هیچ ردی جز چمن چونکه او باشد شفیع ما به روز رستخیز می‌شود بار گناه من به دوزخ طعنه‌زن صبح‌پیشانی او چون روز محشر سر زند چاره‌ای بر ما نمی‌ماند به غیر از سوختن کاسه‌ها لبریز خواهد شد اگر روزی شود قطره‌ای از صبر او بین دو عالم سرشکن حسن رو کرد و "خیال" هستیم از دست رفت در بساطم نیست چیز دیگری جز باختن ☑️ @ShahrestanAdab
🔻«از لندن به پاریس» به روایت | از کتاب (چهل‌ودومین صفحه از ) ▪️«کالسکه با سر و صدای بسیار و با بی‌اعتنایی غیرعادی، که امروزه درک آن آسان نیست، به سرعت از خیابان‌ها می‌گذشت و پیچ‌ها را در می‌نوردید، در حالی که زنان در برابر آن شیون می‌کردند و مردان یکدیگر و کودکان را از سر راه آن به کنار می‌کشیدند. سرانجام، هنگامی که در برابر فواره‌ای، پیچی را چون تندبادی پشت سر گذاشت، یکی از چرخ‌های آن به گونه‌ای چندش‌آور با چیزی تصادم کرد. فریادی بلند از گلوی چند برخاست و اسبها بر دو پا بلند شدند و از حرکت افتادند. اگر دردسر اخیر پیش نیامده بود، شاید کالسکه باز نمی‌ایستاد. اغلب کالسکه مصدومین خویش را به‌جای می‌گذاشت و به راه خود ادامه می‌داد. در این مورد، اما، خدمت‌گذار مخصوص که وحشت کرده بود، تند از کالسکه به زیر آمد و اکنون چندین و چند دست در لگام اسبان آویخته بود. مسیو، در حالی که با خونسردی تمام از کالسکه به بیرون نظر می‌انداخت گفت: چه شده است؟...» 🔗 متن کامل این صفحه را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11602 ☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نیویورک درون نیویورک (شعری از ) ▪️«نیویورک درون نیویورک (۱) شاعر! درویش! شعرت را می‌خوانی برایم شعرم را می‌خوانم برایت تو در دنیای پیشاکرونا مرده‌ای من در دنیا پساکرونا نیویورک را برمی‌گردانم به زبان جهانی که تو در آن مأوا داری کلماتت را بیادآور: اما به هشدار سرخپوستان گوش فراده: نه به اسبت دل ببند نه به مدرنیته زیرا هیچ قربانی از جلادش نمی‌پرسد: آیا من تو هستم؟ اما تو هم آیا مثل ادوارد سعید دوستت دو زبان دو نام داری هم‌چون همه مردانی که ترک دیار کرده‌اند زبانی با واژگانی دیگر برای ترک گذشته ترک اندوه و پیامبران برای ترک رؤیا، ترک خاطرات ازل ترک فرشتگان، مادر، شعر زبانی برای مدرن بودن بودن دلخواه دنیا در دنیا شنا کردن، غرق شدن پول در آوردن، سخنرانی کردن نوشتن مشهور شدن و مردن و زبانی دیگر که آسمان و بیت‌المقدس و شاعر درآن گفتگو می‌کنند زبانی دیگر، به آهنگی ماه نقرهفام تابستان مهتاب که در آستان خدا می‌توانی با کلماتش از خود بپرسی آیا من چندگانه بودم هنوز درونم با بیرونم در تشتت است هنوز؟ از نیویورک بگریز شاعر! چنانکه مردی از کرونا بیا گل سرخی را بسرا که گل تو بود از شمشیر برّاتر گلی، پنجره‌ای رو به سوی جبرائیل و کربلا رو به سوی همۀ کشتگان مشرف به خدا بیا و قدم در راه دیگر بگذار شاعر! از خود سئوال کن تردید کن خلاف جریان آب شنا کن بازگرد از نیویورک بازگرد از بوی خون پنهان در بن‌شهر در هوای شهر، در جان شهر خون قاره‌ها خون زمین خون جاری در جنگ‌های سرزمین‌های غریب در کودتاها خون مس خون سیاه خون نفت خون طلا خون انسان بی‌پناه بیا و بازگرد از شب‌نشینی جهنم از همنشینی جنایت از وانموده‌ها بازگرد از نیویورک متلاشی نه به سوی بربریت با بال‌های باد راه برو بر بال‌های باد راه برو همانگون که گونه‌به‌گونه کلمات سرایی باد که به سوی غریب میوزد به سوی مظلوم به سوی خون خون خدا ▪️نیویورک درون نیویورک (۲) دوست مرده من درویش! شعرت را می‌خوانی شعرت را گوش می‌دهم در می‌آمیزد کلماتم با کلماتت اندوهم با اندوهت بارانم با بارانت چه روزگاری، چه دنیایی شاعر اما پس از تمام صداهات تمام قصیده‌ات همچنان نوامبر و تمام ماه‌ها نیویورک نیویورک است کانسپچوالآرت سرمایهسالاری جهانی درندگی سود و کائوس بانقاب آفرینش و الوهیت بت و رب‌الارباب مدرنیته متأخر زهدان واشنگتن‌دی‌سی...» 🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11603 ☑️ @ShahrestanAdab
🔻مجموعه داستان «نفرین به هرچه قانون!» نوشتۀ منتشر شد ▪️این نویسنده جوان پیش از این با اشاره به مضامین متنوع در کتاب گفته بود: این کار مجموعه‌ای از داستان‌های سال‌های اخیر بنده است که مثل مجموعه داستان قبلی‌ام این مجموعه هم فضاهای رنگارنگ و متنوعی دارد که موضوعات و مضامین متنوعی را دربر می‌گیرد. این مجموعه هم داستان‌های روان‌شناختی دارد و هم داستان‌های اجتماعی و عاشقانه. سعی میکنم از جهات مختلف به زندگی آدم ها نگاه کنم و معمولا هم طبقه فرودست و آدم های معمولی را زیر ذره بین میگذارم و سعی میکنم نشان دهم چالش های روانی و اخلاقی آنان را نباید دست کم گرفت. «نفرین به هرچه قانون» شامل هفت داستان کوتاه است که در بازه زمانی سال‌های ۹۲ تا ۹۶ توسط اسطیری نوشته شده‌اند. داستان‌هایی اجتماعی و روان‌شناختی که مانند کارهای پیشین این نویسنده عنصر «قصه» در آن‌ها پررنگ است. پیش فروش این اثر زودی از طرف نشر اسم انجام خواهد شد و نسخه الکترونیک آن نیز طی هفته‌های پیش رو در سایت‌های معتبر عرضه خواهد شد. 🔗 متن کامل این خبر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11604 ☑️ @ShahrestanAdab