شهرستان ادب
🔻 احضاریه برای اشتباههای نویسندهای توانا
(یادداشت #محمدقائم_خانی بر کتاب #احضاریه نوشتهی #علی_مؤذنی در پرونده #ادبیات_عاشورایی شهرستان ادب)
▪️ «... اما نمیتوان از نقد ادبی احضاریه فرار کرد؛ چون خود مؤذنی به انتخاب قالب رمان آگاهی داشته و بهقصد، چنین روایتی را برگزیده است.
چرا مؤذنی چنین دغدغهای داشته؟ چون خواسته چیزهایی را با هم آشتی دهد که با هم سر جنگ دارند. پژوهش و توجه تاریخی، نیازمند فاصلهگذاری و توجه به روش کار و دقت نظر است، اما حضور و زیارت متناسب با شاعرانگی و وحدت و یکیشدن است. و این دو چگونه میتوانند با هم در یکجا جمع شوند؟ چطور میتوان موضوع و تحلیل را با حضور و اشراق جمع کرد بدون آنکه صدمهای به هیچکدام وارد آید و فاصلۀ میان آن دو برداشته شود؟
مؤذنیِ دانا و باتجربه میداند که هیچراهی برای این کار جز پرداختن به فرم روایت نیست. او مجبور است به فرمی تازه فکر کند تا بتواند این آگاهی تاریخی را با درک شاعرانه از حضور امر قدسی در یک منِ اندیشنده به وحدت برساند تا از دچارشدن به بیماری دوگانگی شخصیتی (که در میان متفکران ما و جامعۀ علمی فراوان یافت میشود) رهایی یابد. او فرمی را که قبلاً هم از آنها استفاده کرده بود، میآزماید تا توسط آن بتواند دو رویکرد ظاهراً متضاد را در زیارت اربعین آشتی دهد. اینها همه، نشان از دقت و تجربۀ بالای مؤذنی دارد اما صدحیف که نویسنده در کار خویش موفق نبوده و نتوانسته فاصلۀ بین توجهات تاریخی را با زندگی امروز بردارد... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9636
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 دختر گمشده
(داستان کوتاهی از #مجید_اسطیری در حال و هوای #اربعین سیدالشهدا در پروندهی #ادبیات_عاشورایی سایت شهرستان ادب)
▪️ « ...برگشتم پیش مادرم و دیدم نشسته روی زمین. تا من را دید پرسید شادی کو؟ گفتم از من میپرسی؟ زد به صورتش که: لفتش دادی اومد دنبال تو. گفتم حالا هول نکن دفعۀ اولش که نیست (روز قبلش هم خواهرم وقتی از دستشویی آمده بود بیرون یکی دو دقیقه ما را گم کرده بود). گشتیم به دنبال شادی ولی پیدایش نکردیم. اعصابم از دست این دختربچه خرد شد. گفتم اگر پیدایش کنم میزنمش که دیگر حواسش را جمع کند. اما خبری ازش نبود. خیلی هر دویمان ترسیدیم. حالمان حسابی خراب شد. یک ربع بود که گمش کردهبودیم. مادرم به گریه افتاد. سه چهارتا زن عراقی آمدند دورمان. مادرم را کشیدم کنار و گفتم باید بریم چند تا عمود جلوتر و با بلندگو شادی را صدا کنیم. رفتیم و من چند بار اسم شادی را صدا زدم و گفتم بیاید به آن تیرک. بعدش هم یک ربع دیگر ایستادیم اما خبری از شادی نبود. مادرم حسابی بیقراری میکرد. دورش شلوغ شد و یک آقایی به من گفت از موکب کناری یک چهارپایه بگیرم و بروم رویش بایستم تا شادی من را ببیند. اما یک نفر دیگر گفت باید بروی و اسمش را به دو سه تا موکب جلوتر و عقبتر که بلندگو گذاشتهاند بدهی که خودشان هی اعلام کنند. سرم گیج میرفت... »
ادامهی این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9637
☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 زمینههای انتخاب در خط مرزی
(یادداشت #مهدی_طهماسبی بر کتاب #خط_مرزی نوشتهی #سیدحسین_موسوی_نیا در پروندهکتاب تازهی شهرستان ادب)
▪️ «... آنچه که در خلال داستان در حال تحوّل است و خواننده را به فکر فرو میبرد، تغییر دلایل زمینهای انتخابهای یک انسان است. مفهوم تکلیف که پس از بلوغ، به خود معنایی جدید میبخشد، شاهبیت این تغییر در دلایل زمینهای است.
شخصیّتهای داستان که بهخاطر سنّ کم، از جهت شرعی و فقهی تکلیفی ندارند، بر مبنای سه نحوۀ ارزشگذاری، به صحنۀ جنگ آمدهاند.
اوّلین مبنا، همان شور و شوق و کلّهشقّی و حسّ ماجراجویی است که موجب میشود انسان برای تجربههای نو بهنو از جهان، حریص شود. چنین احساساتی یک ویژگی درونی است که میتوان آن را مقیّد به ارزشهایی دیگر نیز کرد.
دومین مبنا، هنجارها و ارزشهای شکلگرفته در محیط اجتماعی آنهاست که زمینهای از تکالیف و پاداشها را پیرامون افراد ایجاد میکند. این زمینۀ اجتماعی معمولاً بر ناخودآگاه انسان تأثیر میگذارد و برای دیدن آن و امکان ردّ ارزشها و هنجارهای تحمیلی آن، انسان باید بتواند به درجهای از خودآگاهی و البتّه تشخّص هویّتی برسد که بتواند مسیر فضیلتخواهی و سعادتطلبی خود را با آگاهی و ارادۀ آزاد خود، جدا از مناسبات اجتماعی شکلگرفته، بشناسد و انتخاب کند... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
▪️shahrestanadab.com/Content/ID/9635
☑️@ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 هجدهمین میزگرد #بوطیقا در شهرستان ادب 🔖خلاصه: t.me/shahrestanadab/3662 📖مشروح و 📸گزارش تصویری ای
📕 هجدهمین میزگرد از سری میزگردهای آزاد ادبی #بوطیقا در مؤسسهی شهرستان ادب برگزار شد و ملیکا آلیک، محمدرضا گودرزی، مصطفی فعلهگری، احسان عباسلو و علیرضا سمیعی دربارهی شخصیت در داستان به بحث و گفتوگو پرداختند.
خلاصهی جلسه:
✔️ #احسان_عباسلو: «شخصیت در گذشته آسمانی بود، در قرن نوزده تقریباً زمینی و از قرن بیستم به بعد ذهنی شد. ما هیچوقت شخصیت قهرمانی که بتوانیم به آن بیاویزیم نخواهیم داشت، چون اقتضای ادبیات امروز اینگونه است.»
✔️ #محمدرضا_گودرزی: «شخصیتهای رمانهای ایرانی تکصدایی هستند؛ همان تکصدای غالب نویسنده که در تمام رمان شنیده میشود. این موضوع باعث شده شخصیتهای ما تکبعدی شوند.»
✔️ #مصطفی_فعلهگری: «شخصیت ویژهی نویسنده با نگاه کمالگرا به هنر در بستر خانواده و آموزش و پرورش صحیح شکل میگیرد. اگر نهاد اجتماعی نیرومندی پشت نویسنده قرار بگیرد رمان و شخصیت ماندگار خلق خواهد شد.»
✔️ #ملیکا_آلیک: «یکی از دلایل ضعف ما در شخصیتپردازی این است که طرح اساسی رمان را درک نکردهایم. علت دیگرش این است که خود ما سرگردان هستیم و در زمانهی سرگردانی زندگی میکنیم.»
✔️ #علیرضا_سمیعی: «از آنجاییکه شخصیت از نمایشنامه وارد رمان شده، شخصیتپردازی معطوف به کنش است. ما به شخصیتهای داستانی کنشمند احتیاج داریم؛ چه مخاطبان معمولی در زندگی روزمرهشان، چه حرفهایها در زمینهی نقد یا نگارش داستان.»
▪️ گزارش و مشروح این نشست به زودی منتشر خواهد شد.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻نجف تا کربلا
( تازهترین مطلب ستون شعر سایت شهرستان ادب، اختصاص دارد به شعری در حال و هوای #اربعین از خانم #زهرا_بشری_موحد در پروندهی #ادبیات_عاشورایی این سایت.)
▪️ دلم سربههوا باشد چه بهتر!
سرم گرم شما باشد چه بهتر!
عزادارم ولی شادم از این غم
غمی که دلگشا باشد چه بهتر!
به عشقت هرکجا باشد میآییم
اگر هیئت بهپا باشد چه بهتر!
چه ذکری بهتر از نام حسین است
چه بهتر که رسا باشد چه بهتر!
سری که خالی از سودای یار است
اگر از تن جدا باشد چه بهتر!
«غم عشقت بیابون پرورم کرد»
نجف تا کربلا باشد چه بهتر!
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 زوزهی جنگ در شهر
(معرفی مجموعهشعر کودک #خواهرم_پرنده_شد به قلم #صابره_سادات_موسوی در پرونده #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس )
▪️ «... اثرگذارترین ابزاری که عاطفۀ بشری را در دست قدرت خود دارد، بیشک هنر و ادبیات است. کودکان دنیا بهتر از هر زبانی، زبان شعر را درک میکنند. زبان آهنگینی که زمزمۀ لالاییها و بازیهای کودکانه شان هست. ادبیات کودکونوجوان بهطورکلی در ایران، تازه و نوپاست. هنوز خیلی از شاعران، تمایلشان را برای سرودن در این عرصه کشف نکردهاند. به همان اندازه که ادبیات پایداری برای کودک و نوجوان کمسنوسال است، کتابها و اشعار کمی به این منظور سروده شده تا در دسترس کودکان قرار بگیرد.
شاعران موفق کودکونوجوان اما هرکدام بهنوعی عِرق خود را به این عرصه، نشان دادهاند و ارادتشان را به خون کودکان مظلوم در قالب واژهها ریختهاند. شاعران نامآشنایی که کودکان بارها با ترانهها و شعرهایشان خندیدهاند و بازی کردهاند... »
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9639
☑️ @ShahrestanAdab