شهرستان ادب
🔻مجموعه آثار زندهیاد #حمید_سبزواری منتشر شد
▪️مجموعه آثار زندهیاد حمید سبزواری در چهار جلد با عنوان #این_بانگ_آزادی به کوشش #رضا_اسماعیلی، #مصطفی_محدثی_خراسانی، #حسین_اسرافیلی و با همکاری مشترک موسسهی فرهنگی هنری شهرستان ادب و انتشارات سیمرغ هنر وابسته به سازمان بسیج هنرمندان منتشر شد.
متن کامل خبر مراسم رونمایی این کتاب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9729
☑️ @ShahrestanAdab
🔻با یاد شهیدان
(فردا سالروز درگذشت زندهیاد استاد #حمید_سبزواری از بزرگان شعر انقلاب است. ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از مجموعه آثار ایشان با عنوان #این_بانگ_آزادی بهروز میکنیم)
▪️عالم از ولولهی حسن تو خاموش مباد
رهروان را سفر عشق فراموش مباد
تا پر از همهمهی زاغ نگردد گلزار
عندلیب چمن از زمزمه خاموش مباد
کنج میخانه که میدان بلاجویان است
خالی از زمرهی رندان قدحنوش مباد
کاروانی که ره کوی وفا میسپرد
بی سرود جرس و نغمهی چاووش مباد
محفل دوست که روی دل ما جانب اوست
بی فروغ رخ یاران صفاکوش مباد
رزم را صبغهی تردید به دامن مرساد
صلح با شبههی تزویر همآغوش مباد
ای بپاخواسته در پهنه به پیکار ستم
جز لوای شرفت زیب بر و دوش مباد
شعلهور باد دل از داغ شهیدان وطن
رفته از خاطر ما یاد سیاووش مباد
بیت بیت غزلت مظهر حق باد "حميد"!
دفترت از سخن باطله مغشوش مباد
تا جهان است جهان را سرِ سرمستی باد
خم این میکده فارغ شده از جوش مباد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جوهر تیغ
(در سالروز درگذشت زندهیاد استاد #حمید_سبزواری، ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از مجموعهآثار ایشان با عنوان #این_بانگ_آزادی بهروز میکنیم)
▪️با ستم سازش ما، رو به قفا تاختن است
صلح ما در بر دشمن سپر انداختن است
با بداندیش وطن، راه مدارا رفتن
تند بر خاک شهیدان وفا تاختن است
سر تسلیم به دشمن نسپارد آن قوم
که به هر معرکه آمادهی جانباختن است
غافل از کیفر خودکامه شدن، گاه قصاص
خانه در رهگذر سیل وفا ساختن است
حربهها آخته دارید که سامان ظفر
گر میّسر شود از پرتو تیغ آختن است
قدمی پیش نه و پهنه ز دشمن بستان
موسم خانه ز بیگانه بپرداختن است
گوش بر موعظهی صلح و تغافل از جنگ
قیمت عزم در این دایره نشناختن است
سرفرازید، که سرمایهی آزادی ما
علَم رزم به هر عرصه بر افراختن است
یکدم از پا منشینید چو دشمن برپاست
که اسف بردن و کالای شرف باختن است
زر، بها یافت که با شعله همآغوشی کرد
عود را عطر دلانگیز ز بگداختن است
خامه را جوهر تيغ است در این پهنه "حميد"
ورنه، ما را نه سر قول و غزل ساختن است
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻وادی ایمن
(شعری از زندهیاد استاد #حمید_سبزواری در پروندۀ #ادبیات_انقلاب)
▪️وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست وای ِمن خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند
پا در رکابِ راهوار خویش دارند
گاه سفر را چاووشان فریاد کردند
منزل به منزل حال ره را یاد کردند
گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است
چاووش میگوید که ما را وقت تنگ است
گاه سفر آمد، برادر! گام بردار!
چشم از هوس از خورد، از آرام بردار!
گاه سفر آمد برادر! ره دراز است
پروا مکن بشتاب! همّت چارهساز است
گاه ِسفر شد، باره بر دامن برانیم
تا بوسهگاهِ وادیِ ایمن برانیم
وادی نه ایمن، هان مگو، باید سفر کرد
از هفت وادی در طلب باید گذر کرد
وادی نه ایمن، رهزنان در رهگذارند
بیم حرامی نیست، یاران هوشیارند
وادی نه ایمن، جاده هموار است ما را
امید بر عزم جلودار است ما را
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است
موسی جلودار است و نیل اندر میان است
تکریتیان صد دام در هر گام دارند
راه آشنایان، ره به مقصد میسپارند
رهْتوشه باید کو؟ بیاور کوله بارم
امید را رهتوشه بهر راه دارم
رهْتوشه باید، پای من همواره پو باش
هفتاد وادی پیش رو گر هست گو باش
رهْتوشه باید، عزم را در کار بندم
دل بر خدا آنگه به رفتن باره بندم
رهْتوشه باید، مرغوا مشنو ز هر کس!
رهْتوشه ما را شوق دیدار حرم بس!
تنگ است ما را خانه، تنگ است ای برادر!
بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر!
ننگ است ما را خانه بر دشمن نهادن
تاراج و باج و فتنه را گردن نهادن
تاراج و باج و فتنه را گردن نهادیم
خفتیم، غافل، خانه بر دشمن نهادیم
خفتیم غافل از معادای حرامی
کردیم سر تسلیم یاسای حرامی
خفتیم غافل رزم را از یاد بردیم
پس داوری بر محضر بیداد بردیم
خفتیم و دشمن، داد، نی، بیدادمان داد
خواب و خور و افیون و مستی یادمان داد
دشمن، سرا بگرفته و راه نفس هم
دست عمل بشکسته و پای فرس هم
تاراج شد، تاراج هر کالایمان بود
خاموش شد هر نغمه، کاندر نایمان بود
ما خامُش و او هر طرف شور و شغب کرد
تاوان خورد و خفت مستی را طلب کرد
سینا و طور و عزّه را بلعید با هم
ما خفته و او در تهاجم قدس را، هم
جولان، به جولانی دگر بگرفت از ما
ماندیم، ما سرگشته، او را قدس و سینا
فرمان رسید: این خانه از دشمن بگیرید!
تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید!
یعنی کلیم، آهنگِ جان سامری کرد
ای یاوران! باید ولی را یاوری کرد
وقت است تا زاد سفر بر دوش بندیم
دل بر پیام دلکش چاووش بندیم
چابک سواران، رهروان، اِحرام بستند
دل بر طنین این صلای عام بستند
آهنگ رفتن کن که ما را چاره فرد است
واماندن از این کاروان، درد است، درد است
باید خطر کردن، سفرکردن، رسیدن
ننگ است از میدان، رمیدن، آرمیدن
وادی به وادی سینه باید سود بر راه
منزل به منزل رفت باید تا سحرگاه
گر خاره و خارا و گر دور است منزل
حکم جلودار است بربندیم محمل
ما را گریزی جز که آهنگ سفر نیست
عزم سفر کن فرصت بوک و مگر نیست
باور مکن، افسانۀ افسونگران را
همراه باید شد در این ره کاروان را
باور مکن، امید دیدار حرم نیست
گامی فرا نه، تا حرم جز یک قدم نیست
از دشت و دریا در طلب باید گذشتن
بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن
گر صد حرامی، صد خطر در پیش داریم
حکم جلودار است سر در پیش داریم
حکم جلودار است بر هامون بتازید!
هامون اگر دریا شود از خون بتازید!
فرض است فرمان بردن از حکم جلودار
گر تیغ بارد، گو ببارد نیست دشوار
جانان من برخیز و آهنگ سفر کن
گر تیغ بارد گو ببارد جان سپر کن
جانان من برخیز! بر جولان برانیم
زآنجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست
آنجا که قربانگاهِ زعتر، صور، صیداست
آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من! اندوه لبنان کشت ما را
بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من! برخیز باید بر«جبل» راند
حکم است باید باره بر دشت امل راند
جانان من برخیز و زین بر بارگی نه
زی قدس، زی سینا، قدم یکبارگی نه
باید ز آل سامری کیفر گرفتن
مرحب فکندن، خیبری دیگر گرفتن
باید به مژگان رُفت گَرد از طور سینین
باید به سینه رَفت زینجا تا فلسطین
باید به سر، زی مسجدالاقصی سفر کرد
باید به راه دوست، تَرک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش
آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیر زن، لبیک گو، بنشین به رهوار
مقصد، دیار قدس همپای جلودار...
#این_بانگ_آزادی
☑️ @ShahrestanAdab