ماهنی تلاش میکند با از دست دادن آدمهای زندگیاش کنار بیاید. اوّل از همه حسن و حالا رحمان، همسرش، که در چشمان خالیاش یادی از ماهنی و دخترانش نیست. جمعوجور کردن زندگی بدون سرپرست برای ماهنی که زنی سنّتی به حساب میآید، کار سادهای نیست. تا به حال تمام تصمیمگیریها با رحمان بوده و ماهنی تنها ناظر و همراهی موافق بوده که نمیدانسته قرار نیست همه چیز به خوبی پیش برود. رحمان گذشته را خراب کرده و حالا ماهنی باید آینده را دست تنها بسازد. امّا گذشته به این سادگی دستبردار نیست و همراهش کشیده میشود...
متن کامل یادداشت را از پیوند زیر بخوانید:
https://shahrestanadab.com/Content/ID/12294/
#تازههای_ما
#نشر_شهرستان_ادب
#معجزه_معلّق
@shahrestanadab