شهرستان ادب
🔻پروندهکتاب «جشن باغ صدری» در سایت شهرستان ادب آغاز به کار کرد
▪️ هشتاد و سه سال پیش در چنین روزی، رضاشاه قانونی را به اجرا درآورد که رسوایی آن در تاریخ ماندگار شد؛ قانون کشف حجاب. قانونی که براساس آن زنان ایرانی حق استفاده از چادر، روسری و روبنده را نداشتند و قانونشکنان در این بین، مورد بازخواست و حتی برخورد فیزیکی مأموران نظامی قرار میگرفتند.
این واقعۀ تاریخی، مانند هر رویداد جنجالبرانگیز دیگری در تاریخ کشور، داستانها و روایتهای بسیاری در دل خود داشت که حتی با گذشت سالها، فراموش نشده و همچنان داستانهایی دراینباره نوبهنو نگاشته میشوند و روایت میشوند. از جمله نویسندگانی که به این دورۀ تاریخی و این واقعۀ خاص پرداخته است، #سیده_عذرا_موسوی است.
سیدهعذرا موسوی فعالیت ادبی خود را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرده است. او از سالها پیش در نشریات نوجوان نیز فعالیت جدی دارد و ویرایش کتب بسیاری را انجام داده است. نخستین داستانهای کوتاهی که از او به چاپ رسید، در مجموعههای داستانی مشترک با نویسندگان دیگر در انتشارات حوزه هنری قم و میراث اهل قلم بود؛ نخستین اثر مستقل او مجموعهیادداشتهایی داستانی بود با عنوان «گربۀ معبد کنکور» که در حوزۀ نوجوان توسط انتشارات معارف منتشر شد.
اما نخستین مجموعهداستان مستقل سیدهعذرا موسوی در حوزۀ بزرگسال، کتاب #جشن_باغ_صدری است که در سال 94 توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است که تمامی آنها در حال و هوای تاریخ معاصر نگاشته شدهاند؛ از روزهای حکومت رضاخانی گرفته تا حوادث انقلاب اسلامی.
داستان کوتاه «جشن باغ صدری» - که عنوان کتاب نیز برگرفته از آن است - به روزهایی از تاریخ ایران پرداخته است که زنان از ترس آنکه حجاب از سرشان کشیده شود، خانهنشین شده بودند و غیرت مردان ایرانی آنان را به آرزوی مرگ وامیداشت. نویسنده در این داستان قانون منع حجاب را دستمایه قرار داده است تا نادیدهها و ناشنیدههایی از آن روزها را برای ما مردم این روزگار، بازگو کند.
شهرستان ادب در سالگرد اجرایی شدن قانون کشف حجاب، سیزدهمین #پرونده_کتاب خود را اختصاص داده است به کتاب «جشن باغ صدری» نوشتۀ سرکار خانم سیدهعذرا موسوی. این کتاب که با استقبال مخاطبان به چاپ دوم نیز رسیده است، موضوع جدیدترین پروندهکتاب سایت شهرستان ادب است. در این پرونده، به جز انتشار اخبار مربوط به کتاب، چند یادداشت منتشر شده است که در زیر عناوین و آدرس این مطالب را میتوانید مشاهده کنید. گفتنیست این پرونده با اخبار و یادداشتهای جدیدی نیز بهروز خواهد شد.
🔸 «اتفاقی تازه در داستان انقلاب» | یادداشت #مهدی_کفاش بر «جشن باغ صدری»
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6232
🔸 «ورود زن داستانی ایرانی به دنیای سیاست» | یادداشت #محمدقائم_خانی بر کتاب «جشن باغ صدری»
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6338
🔸 حضور فعال زنان در «جشن باغ صدری» | یادداشتی از #سیدحسین_موسوی_نیا
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9967
🔸 چرا جشن باغ صدری کتاب خوبیست؟ | یادداشتی از #علی_عبدالوهاب
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9132
🔸 تاریخ مشترک یک نسل | به قلم #وجیهه_علی_اکبری_سامانی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6182
🔸 کمی مرد باش لطفاً! | یادداشتی از #یوسف_یوسفی
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/4721
شما میتوانید برای مطالعۀ این پرونده به صفحۀ زیر مراجعه کنید:
🔗 www.shahrestanadab.com/جشن-باغ-صدری
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 رقصهای بیجشن
(یادداشتی از #علی_ششتمدی در #پرونده_کتاب #جشن_باغ_صدری)
▪️ «... به عقیدۀ نگارنده، بهترین داستان این مجموعه، داستانِ «زندگی عادیست» محسوب میشود. داستانی دارای ماجرا و ایده؛ ایدهای که از نظر روایی، بهخوبی و باکیفیت، قابل تعریف کردن است. به اندازۀ کافی تعلیق دارد تا مخاطب آن را دنبال کند و حتی به دیگری پیشنهاد بدهد که این داستان بسیار کوتاه را حتماً بخواند. در عین حال شخصیتهای خاکستری دارد؛ نه از جنس کلیشهها، بلکه یک زن و شوهر با زندگی کارمندی ـ در آن بازۀ زمانی زندگی مرفهی محسوب میشود ـ که در یک آن، تصمیمی بزرگ میگیرند و در کش و قوس اتفاقاتی جالب و بهیادماندنی، از پس تصمیمشان بهخوبی برمیآیند. دخترِ چادری و ساکش در حد یک «شخص» یا حتی جزئی از فضای داستان بودند. شخصیت و عملشان در داستان تأثیر نداشت. عنوان داستان هم هوشمندانه و جذاب انتخاب شده؛ وقتی در عنوان داستان بخوانیم که «عادی است» یعنی «عادی نیست» و این کنجکاوی، به تعلیق داستان کمک میکند...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9965
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 انقلاب از دریچۀ نگاه زنان
(#فاطمه_رضازاده در یادداشتی به معرفی کتاب #جشن_باغ_صدری پرداخته است. این یادداشت را در پروندهکتاب جشن باغ صدری با یکدیگر میخوانیم.)
▪️ «... جشن باغ صدری عنوان مجموعهداستانی است که موضوعات آن حول محور مبارزات مردمی برای پیروزی انقلاب اسلامی میباشد. در این داستانها احساسات زنانی که بهنحوی در زندگیشان درگیر با مسائل انقلاب شده و یا ظلم و استبداد شاهنشاهی را لمس کردهاند، به گونهای بیان میشود که این وقایع را برای هر زنی ملموس نموده و احساسات هر خوانندهای، خصوصاً بانوان، را درگیر میکند.
مثلاً در داستان اول با عنوان «یک بررسی موشکافانه» علاوه بر نشان دادن خودباختگی افراد شاهدوست، احساسات و واکنش زنی که فردی از بستگانش به او خیانت نموده و فرزند نوجوانش را به ساواک معرفی کرده بود نیز بیان می شود. حس انتقامجویی، خشم و حسرت از دست رفتن سلامتی فرزند و اینکه عملکرد این زن تا چه حد در مرد خائن اثر گذاشته و چه پیامدی را برای او به همراه دارد، مسائلی است که در این داستان به آن پرداخته شده است... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9960
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 برگزیدن زندگی انسانی نقطۀ مشترک داستانهای «جشن باغ صدری»
( گفتگوی #محمدقائم_خانی با #سیده_عذرا_موسوی نویسندۀ کتاب #جشن_باغ_صدری )
▪️ « ... نقطۀ مشترک داستانهای این مجموعه قیام علیه استبداد، ولی با آرمان و عقیدهای واحد است. بااینحال هر شخصیت با توجه به زمان، مکان و موقعیتی که در آن قرار گرفته، راه متفاوتی را برای مبارزه در پیش گرفته است. گاهی مانند زن عامی داستان «مردی روی بالکن شیرینیپزی» همین از دستش برمیآید که توی گوش یک تودهای فریبکار سیلی بزند و گاهی مانند زن داستان «گلدان شکسته» اسلحه دست میگیرد، زندان میبیند و شکنجه میشود. شاید اگر همۀ این شخصیتها در یک نقطه از تاریخ به هم میرسیدند، یک راه را در پیش میگرفتند، ولی قرار گرفتنشان در موقعیتهای مختلف آنها را وادار به واکنشهای متفاوت کرده است. همچنین نگرشم این بود که آنچه در سال 57 رقم خورد، تنها نتیجۀ حوادث دهۀ پنجاه نبود. مگر میشود انقلابی به بزرگی انقلاب اسلامی پشتوانهای نداشته باشد؟ مگر میشود ملی شدن صنعت نفت، 15 خرداد 42 و مبارزات شهید نواب صفوی را از دایرۀ انقلاب بیرون کرد؟ بنابراین کوشیدم به جنبههای مختلف این انقلاب نگاهی بیندازم... »
ادامۀ این گفتگو را در آدرس زیر بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10210
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جشن باغ صدری
(چهارم مردادماه، سالمرگ رضاشاه است. از جمله خیانتهای این شاه پهلوی به ملت ایران، قانون کشف حجاب بود که در زمان خود با مقاومتها و مقابلههای گستردهای از سوی مردم مواجه شد. #جشن_باغ_صدری داستانی است از خانم #سیده_عذرا_موسوی که حالوهوای مردم کوچه و بازار را در همان روزهای قانون کشف حجاب روایت میکند. این داستان در مجموعهداستانی به همین نام توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است و پیشتر پروندهکتابی نیز در سایت شهرستان ادب به آن اختصاص یافته ).
▪️«...هنوز سفرۀ شام را نینداخته بودیم که پدر خبر دعوت اداره را به مادر داد. مادر قشقرقی بهپا کرد که بیا و ببین. زمین و زمان را به هم دوخت. صدایش کمی بالا رفت و برافروخته به پدر گفت: «یک روز آمدی و گفتی روبنده نینداز، حجاب اختیاری شده، گفتم چشم. فردا آمدی و گفتی پیچه نبند، دولت به ادارهجاتیها سخت گرفته، گفتم چشم. یک روز دیگر آمدی و گفتی چاقچور نپوش، از این جورابهای ساق بلند ماشینی به پا کن، گفتم چشم؛ ولی به فاطمهی زهرا با کفن از این خانه بیرون میروم، بیچادر نمیروم!»
متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10818
☑️ @ShahrestanAdab