شهرستان ادب
🔻پیمبری دیگر!
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از جناب آقای #سیدامیرحسین_خوشرو عضو دورهی ششم #آفتابگردان_ها به مناسبت شب هشتم محرم ماه، در رثای #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام تازه میکنیم)
▪️ به پا شده ست در این دشت محشری دیگر
چگونه زنده شده باز حیدری دیگر
وگفت لشگر کفار یک صدا که مگر
بنا نبود نیاید پیمبری دیگر!
رجز که خواند بهم زد صفوف لشگر را
که امده ست به پیکار صفدری دیگر
ابهتش همه را یاد مرتضی انداخت
به کربلا چه کند؟ فتح خیبری دیگر
امان از ان لحظاتی که بال وپر میزد
شکست پیش نگاه حرم پری دیگر
به پهلوی گل لیلا که نیزه زار دمید
گرفت کرببلا عطر کوثری دیگر
فدای ان همه سرهای پر زده تا نی
میان آن همه سر بود، او سری دیگری
☑️ @ShahrestanAdab
🔻محشر
(شعری از #حسنا_محمدزاده به مناسبت میلاد #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام)
▪️شبی به عرش گرهزد خدا زمیناش را
سپرد دست زمین اسوۀ یقیناش را
سرود شعر سپیدی برای آمدنت
به دست عشق رها کرد سرزمیناش را
گذاشت آینهای روبروی پیغمبر
کشید از دل و جان قدوقامتی محشر
به جای خون به رگت آیهآیه قرآن ریخت
چکاند روی لبت صوت دلنشیناش را
قلم به دست تمام فرشتههایش داد
که تکههای تنت را جداجدا بکشند
به جای قلب برایت دل انار کشید
نهاد در دل آن عشق آتشیناش را
زمان گذشت و به پایانِ تلخ راه رسید
اذان ظهر به حیّ علیَ الفَلاح رسید
که ناگهان به زمین ریخت سورهای زخمی
«ایاک نَعبدُ» و «ایّاک نَستعین»اش را
بلند شو که زمین محو در عبور شود
اذان بگو که زمان غرق در حضور شود
اذان بگو که غزل، در مسیر رگهایت
کشیدهاست نفسهای اولیناش را
خدا کند کسی از آن طرف گذر نکند
خدا کند پدرت را کسی خبر نکند
خدا کند که نبیند هزار دشنۀ سرخ
به روی خاک کشاندند مهجبینش را
...
ورق زدند تو را پشت یک سپیدۀ تلخ
هزار واژهی در خاک و خون تپیدۀ تلخ
و نیزه شاعر هفتاد و دو قصیدهی تلخ
به دست باد رها کرد نقطه چینش را...
☑️ @ShahrestanAdab