🔻از چمنزارهای سبلان تا خیابانهای تهران | مروری بر مهمترین آثار #امیرحسین_فردی
(در زادروز این نویسنده معاصر به قلم #رقیه_کیه)
▪️«وجه نویسندگی شخصیت امیرحسین فردی همیشه تحتالشعاع وجه مدیریتی –چه در کیهان بچهها و چه در حوزه هنری- و وجه اخلاقیاش در همه مناسبات اجتماعیاش قرار گرفت. شاید به همین دلیل آثارش هیچگاه مورد نقد جدی قرار نگرفت و تا نقد جدی -چه مثبت و چه منفی- در مورد اثری وجود نداشته باشد کمتر دیده میشود.
نگاه او به سبک زندگی روستایی در آثارش و توصیف جزئیات در آنها، برجسته است به نحوی که تمامی خوانندگانش به این نقطه قوت او اشاره کردهاند. او آنگونه صحنههای داستانهایش را توصیف کرده است که میتوان صدای چشمه را شنید و بوی عید در چمنزارهای سبلان و خانههای روستایی را حس کرد...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11048
☑️ @ShahrestanAdab
🔻کارخانۀ رؤیاسازی
(یادداشتی از #رقیه_کیه بر رمان #رویای_فالاچی)
▪️«...نویسنده با اطلاع دقیق از وضعیت دانشکدۀ ارتباطات و رؤیاهایی که برای دانشجویان محصل در آن میسازند، مکان اصلی رمانش را فضایی دانشجویی میان دانشکده و خوابگاه انتخاب کرده است تا از دغدغۀ هویتی نسلی بگوید که به آن تعلق دارد. نسلی که به مدد معجزۀ دنیای مدرن ـاینترنتـ شناور میان آیدیهایی است که در دنیای مجازی میسازد و سرچشمۀ بسیاری از اتفاقهای دنیای واقعی است. هاله که سرگردان میان دو دیدگاه اساتید خود است و امیرمسعود که سرگردان تعلق به دو مرد است و نمیداند کدامیک پدر و کدامیک ناپدری او هستند.
نویسنده در رمانش به دنبال نسخه نیست. اگرچه راهحل خودش را ارائه میدهد؛ او به دنبال تشریح وضع موجود است. وضعی که در آن هاله و امیرمسعود نمادی از نسلی هستند که مهمترین مشکلشان در کنار بیکاری، مشکلات اقتصادی و آیندۀ مبهم پس از تحصیل، هویت است و سرگردانی در پی کشف آن...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11216
☑️ @ShahrestanAdab
🔻آن روی سکه
(یادداشت #رقیه_کیه بر مجموعهشعر #هنوز_از_عشق_می_گویند سرودۀ #سعید_حدادیان)
▪️«...شاعر بودن به سعید حدادیان میآید، همانگونه که اشعار بسیاری از روضههایش را خودش سروده است و سالها در دانشگاه تهران گردانندۀ محافل شعر بوده؛ اما چه شعری و چه قالبی؟
حتماً میگویید شعر، کتوشلوار نیست که به کسی بیاید یا نیاید! اگر چنین اعتراضی کنید حق با شماست، اما قضیه روی سکههاست! به آن روی سکۀ حاج سعید که خبرها به آن میگویند "مداح معروف"، قصیده میآید، کمی هم غزل! مثنوی را فراموش نکنیم.
حالا تصور کنید مردی که موهایش را در روضههای اباعبدالله سفید کرده است، نیمایی بسراید! مردی که چینهای صورتش رد اشکها و داغهایی است که در روضهها دیده، ترانه بگوید!
یه خونه، یه خونواده
یه حیاط خلوت ساده
سکۀ گوشه چارقد
بچههای قد و نیم قد
دخترا و خالهبازی
پسرا و یکهتازی...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11265
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سروها ایستاده میمیرند
(یادداشت #رقیه_کیه بر رمان سرو_بلند_گوراب در پروندهپرترۀ #هادی_حکیمیان)
▪️«..."سرو بلند گوراب" با ضربآهنگی تند و فصلهایی کوتاه روایت میشود که از نقاط قوت آن است. اگرچه همین ضربآهنگ تند از نظر برخی منتقدین، ضعف محسوب میشود و تکلیف بعضی وقایع را در داستان مشخص نمیکند، اما نویسنده آنجا که عنصر خشونت در داستان جان میگیرد، برای مراعات حال مخاطب نوجوان با سرعت از آن میگذرد. همین ویژگی یک برگ برنده در مقابل نوجوان مأنوس با بازیهای رایانهای و پرورشیافته در سرعت سرسامآور اطلاعات و زندگی ساندویچی در فضای مجازی است؛ خوانش داستان به همین دلیل ملالآور و کند نیست.
نثر شیرین هادی حکیمیان و روایت جذاب داستان از دیگر ویژگیهای سرو بلند گوراب است که با حضور دو نوجوان بازیگوش، رگههایی از طنز نیز به خود میگیرد...»
🔗 متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11518
☑️ @ShahrestanAdab