شهرستان ادب
🔻پنجره ها
(شعری میخوانید از کتاب تازه منتشر شدهی #بعد_از_بنفشه_ای_که_نیامد سرودهی #عباس_باقری)
▪️دیوار ها
جوری لم داده اند روی سینه ی خاک
که خورشید مجبور میشود
هر روز
راهش را کج کند به سمت بیغوله ها
و از خاموشی و سکوت گلایه کند
*
عاقبت، امّا
از درون دیوار ها
پنجره هایی برخواهند خواست
که نشانی خانه ها را به خورشید بدهند.
آینه ها را
طوری روی تاقچه ها بچینند
که پلک ها
از خواب های عادت،بدشان بیاید
و پرنده ها هر بامداد،
روشنایی را به منقارشان بگیرند
بیاورند برای مردم ابری
برای مادرانی
که میخواهند رخوت شبانگاهی شان را
از بستر ها بتکانند
برای عابرانی
که شمعدانی ها را
کنار پنجره ها خوب میبینند
برای زوج هایی که دوست داشتن را
کنار پنجره ها یاد میگیرند...
*
دیوار ها نمیدانند
از پنجره ها
چه کار های شوق بر انگیزی ساخته است
☑️ @ShahrestanAdab
🔻مات
(شعری از کتاب #بعد_از_بنفشه_ای_که_نیامد سرودۀ #عباس_باقری)
▪️دستی
به سایه، اسب می دواند
همچنان
در خانه های فراموش.
دستی
به روشنا خیل پیادههای ناگزیر را
به پیش مرگ میبرد
در زمینهی شطرنجی.
دنیا
هرروز مهرههای شطرنجش را
در سایهروشن ترفند میچیند
و بازینویس
چشم از سرانگشتهای بازیگران برنمیدارد.
شطرنجبازها، امّا هنوز نمیدانند
کی
کجا
چگونه
در کدام لایهی روزگار مات شدهاند؟
☑️ @ShahrestanAdab