🔻آزرده خاطر
(شعری عاشقانه از #علی_قربان_نژاد)
▪️به آتش میکشد چشمان تو اندوه شاعر را
گوارا میکند تلخی اشعار معاصر را
تو در راهی و بازار قلمزنها به جوش آمد
به رقص آورده پایت، دست استادان ماهر را
چه تمهیدی است با خال لبت، وقتی که میبینم
میان برکه زیباییات مرغ مهاجر را
چه ترکیب شگفتی خلق کرده دست آن نقاش
که آوردهاست بر این چهره گلچین مناظر را
بیا لب باز کن از پنجره، این بار دعوت کن
به گردش در میان گیسویت باد مسافر را
نوازشهای گرمت را بر این یخبسته انشا کن
دوباره غرق گل کن چهرهای آزرده خاطر را
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سهل و ممتنع پروینی
(یادداشتی از #علی_قربان_نژاد به مناسبت زادروز زندهیاد بانو #پروین_اعتصامی)
▪️«شعر فارسی با تنوع قالبهایش بهطور خاص امکانهای متعدد را در برابر شاعران قرار میدهد. دقت در شکل هر قالب و سپس غور در محتوای معروف و شناخته شده برای آن ما را به پیوستگیهای شگرفی میان فرم و محتوا رهنمون می سازد.
در میان قوالب ادبیات فارسی، قالب "قطعه" ذهن را ناخودآگاه به سمت مفاهیم پند و اندرز و اجتماعیات و تمثیلها و... هدایت میکند. قطعه قالبی است که از متقدمین "ناصرخسرو" و از متاخرین "پروین اعتصامی" را بیشتر با آن می شناسیم. در نگاه نخست شاید تفاوت میان غزل و قطعه به اندازهای ناچیز و نامحسوس باشد که در نگاه گذرا تقریبا یکی خوانده شوند. تفاوت میان غزل و قطعه در مصراع نخست یا مصراع فرد در غزل و قطعه است...»
🔗 ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11565
☑️ @ShahrestanAdab
🔻هوای بودنت
(شعری از #علی_قربان_نژاد)
▪️باید کنارِ چشم تو دریا کنم خود را
یا غرق در آغوش تو حاشا کنم خود را
با بوسهای آتش بکش بر پیکر سردم
تا در میان شعلهات معنا کنم خود را
در چشمهای تو به دنبال خودم هستم
بانو کمی مهلت بده پیدا کنم خود را
بانو کمی مهلت بده، در خود گره خوردم
آیینه بر تن کن که از خود وا کنم خود را
من خیمهای خالی، اسیر گردباد شک
باید بیایم در دلت بر پا کنم خود را
ویرانهام با هر چه بادا باد میآیم
تا در هوای بودنت زیبا کنم خود را
وقتی که هستی هم هراس رفتنت اینجاست
باید میان لحظههایت جا کنم خود را
☑️ @ShahrestanAdab