🔻 دهانی در آب
(سپیدی از #علی_داودی در همدردی با سیلزدگان)
▪️نه فرستادهای از کوه بود
نه بلایی از آسمان
شیرهای زیادی باز مانده بود و آب وحشی شده بود
حوضها پر بود
کوزهها پر
کاسهها
- چشمها -
خواب میدیدند؛ آب میآمد!
ما تماشا بودیم به تلویزیون
-تنگ شیشهای بزرگی که تمام شهر در آن شناور بودند
زل زدیم
ریخت به یخچال
گوشتهای منجمد را آب کرد
و مرغهای پرکنده را پرواز داد
نفوذ کرد به کمد لباس
قلبمان در جیبمان میزد تا قایقها راه بیفتند
***
حالا
سیل دست برده است در متن خبر
در گل آلود صداهامان
شناوریم چون دهانی در آب
با کلماتی بیمسئولیت
که گردن نمیگیرند شکستن صدها را
که قیمت ما را پایین و بالا میکنند
غر
و
لندیم
غر غر غر غررر
می غرد موتور این کشتی کهنسال
نوح نیست
و حیوانات طبقه پایین را لگد میزنند
ما غیبتیم
ما اعتراضیم به هیچ
سازشیم با تدریج
گذرانیم با خشم
دنبال نمیدانم در هزار سو
«ما بیچرا زندگانیم»
باشد که مگر سیل خبری از ما بگیرد
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«اعتصاب کارگران شرکت نفت» به روایت #احمد_بیگدلی
(احمد بیگدلی نویسندۀ توانای معاصر، زادۀ ۲۶ فروردین در اهواز است. به این بهانه در تازهترین صفحه از #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب های سایت شهرستان ادب به سراغ رمان معروف بیگدلی، یعنی رمان #اندکی_سایه، رفتهایم.)
▪️«هول جمعیت سردرگم، به هرطرف سرمیکشید، سرریز میشد و کش میآمد. آفتاب داغ بود؛ مثل دایرهای از مس- مس گداخته. مثل دهانۀ یککوره، آتش میریخت روی مردم. هادی نمیتوانست فرار بکند؛ جنازۀ منصور افتاده بود جلوی پایش. ذوالجناح پیر، دهانش را باز کرده بود و به هوای آب، سر به اطراف میکشید. میرزاحبیب را برده بودند. خودش مانده بود و ذوالجناح. خودش مانده بود و جنازۀ پسر ناکامش. نالید: "خدایا توبهام را قبول نکردی. میمانم و تقاص پسمیدهم".
آنوقت هادی تسلیم شد: "مرگ شیرین گشت و نقلم زین سزا"...»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10442
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻گزارشی از حضور #کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی شهرستان ادب در مناطق سیلزده 🔗 shahrestanadab.com/
🔻حضور شهرستان ادبیها در شهر معمولان به روایت تصویر
▪️#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی | بخش اول
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10447
☑️ @ShahrestanAdab
🔻علیاکبر جوان
(ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد حضرت #علی_اکبر علیهالسلام تازهترین مطلب ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #سعید_تاج_محمدی در مدح ایشان بهروز میکنیم)
▪️محمد است و علیست آری؛ به خُلق و خَلق و به قد و قامت
چو سر زند آفتاب حُسنش، به پا کند در دلم قیامت
چه محشر است این بلند بالا! دل حسین است و جان لیلا
کجاست شبه پیمبر الّا علی اکبر؟!... سرش سلامت!...
به برق شمشیر این شهنشه کدام رزمنده میبرد رَه؟
به ضرب شصتش تبارکالّه! چه با شجاعت چه با صلابت!...
خدا کند روسفید باشد، پسر اگر شد رشید باشد
ولادتش روز عید باشد، شده دعای حسین اجابت
علی اکبر جوان که باشد، شبیه او در جهان که باشد؟!
خدا کند دیدهای نباشد، نکرده روی تو را زیارت!
تو را که زیبایی تمامی، نمیشناسیم جز به نامی
تو را که بالاتر از کلامی، چگونه شعرم کند روایت؟!
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 بازگشایی پروندهپرتره #گابریل_گارسیا_مارکز در سایت شهرستان ادب
(به مناسبت سالگرد درگذشت این نویسندۀ کلمبیایی)
▪️ پروندهپرترۀ #مارکز پیش از این در سایت شهرستان ادب با یادداشتها ، گزارشها و اخبار گوناگونی بهروز شده بود. اکنون در سالگرد درگذشت این نویسندۀ شهیر آمریکای لاتین، به بازگشایی این پرونده میپردازیم تا با مطالب تازهای به شما مخاطبان گرامی ارائه شود.
صفحۀ این پرونده:
🔗 shahrestanadab.com/Gabriel-García-Márquez
☑️ @ShahrestanAdab
🔻هنگامه بهار
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #محمدامین_اکبری در حال و هوای سیلهای اخیر کشورمان بهروز میکنیم)
▪️آرام و رام
از راه میرسد:
بارانِ نوبهار
آهنگِ موزونش
پیوسته اوج میگیرد
فوجِ فرشتگان
مشغولِ سرشماریِ این خیلِ بیشمار
-بارانِ بیمضایقه بر خاکِ انتظار-
باری
آن آسمانِ آبیِ بیابرِ پیش از این
پرهیبت است و تیره و توفنده
صاف نیست
پیوسته رو به اوج
بارانِ قطره قطره و سیلابِ موج موج
انگار آسمان
از رو
شمشیر بسته است
تیغِ برندهاش
اندر غلاف نیست
با آسمان بگو!
این شاخههایِ خُرد
بر این درختِ پیر
نَک!
تابِ تازیانه ندارد
با آسمان بگو که نبارد!
هنگامه بهار
وقت مصاف نیست
■
میبارد
همچنان
یکریز و بیامان
《باران
که در لطافتِ طبعش خلاف نیست》
☑️ @ShahrestanAdab
🔻مروری بر همه رمانهای #گابریل_گارسیا_مارکز | یادداشتی از #محمدحسین_موسوی_تبار
(در سالگرد درگذشت مارکز نویسنده بزرگ جهان)
▪️«در کلمبیا متولد شد. حقوق خواند و روزنامهنگاری کرد.
پیش از آن که خواندن و نوشتن بداند، نقاشی میکشید.
دوستی نزدیکی با "فیدل کاسترو" داشت و بهدلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه روشنفکران و نویسندگان به یکرژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحثهای تند سیاسی شد و تا مدتها حق ورود به آمریکا را نداشت، هرچند که سالها بعد برای معالجۀ سرطان بارها به کالیفرنیا سفر کرد.
گابو کودکیاش را نزد مادر بزرگ گذراند. "گابو" یا "گابیتو" نامی است که مردم آمریکای لاتین او را به این نام میخوانند.
خودش در جایی گفته، شروع داستاننویسیاش از "مسخ" کافکا بود.
اما نخست قصهگویی مادربزرگش در او تحولی ایجاد کرد. زنی که افسانهها و قصههای عجیب را ساده و باورپذیر نقل میکرد. گابو از اینروش در نگارش "#صدسال_تنهایی" بهره برد...»
ادامه این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/10455
☑️ @ShahrestanAdab
🔻شاعران شهرستان ادب به دیدار پروفسور #مرتضی_فرهادی رفتند
(به همراه گزارش تصویری)
▪️«روز گذشته جمعی از شاعران شهرستان ادب به دیدار پروفسور مرتضی فرهادی جامعهشناس و مردمشناس شهیر معاصر رفتند.
محور اصلی بیشتر گفتگوها در این دیدار پیوندهای بین ادبیات و علوم اجتماعی بود. شاعران شهرستان ادب با اعتقاد به اینکه پیوند بین دانش و ادبیات همواره برای هر دو گروه مفید بوده تصمیم گرفتند پای صحبتهای یکی از برترین چهرههای جامعهشناسی ایران بروند.
دکتر فرهادی در این جلسه از ضرورت آشنایی شاعران امروز با محیط زیست، تاریخ و فرهنگ بومی ایرانیان سخن گفتند و گفتند "شاعران در کنار مطالعه باید چشمهایی جستوجوگر برای درک و شناسایی زیباییهای سرزمین خودشان داشتند باشند". ایشان تاکید کردند "هر شاعر ایرانی هم باید گلهای پیرامونش در کوچه و خیابان را ببیند و هم باید اسم گلهای سرزمینش را بشناسد"...»
برای خواندن متن کامل این خبر و دیدن تصاویر بیشتر به سایت شهرستان ادب مراجعه نمایید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/10449
☑️ @ShahrestanAdab
🔻قرارِ همدلی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از #رضا_اسماعیلی در حال و هوای سیلهای اخیر کشورمان بهروز میکنیم)
▪️دور باد از ما که از بوی بهاران بگذریم
از هراسِ سیل، از لبخند باران بگذریم
در خزانِ خشکسالی، روز و شب منزل کنیم
از شکوهِ سبزه و باغ و گلستان بگذریم
کاسه ما کوچک است و رحمتش بی انتهاست
دور باد از ما که از لطف فراوان بگذریم
سیل افتادست گر در شهر، یاران همتی
تا که از تلواسهی سیل خروشان بگذریم
دست گر در دست هم با مهر بگذاریم ما
میهن خود را کنیم آباد و آسان بگذریم
مرهم این زخم ها، ای مهربانم! همدلی ست
با قرارِ همدلی از خشم توفان بگذریم
انجمن گردیم در باد پریشانی به شوق
یار هم باشیم و از این فصل ویران بگذریم
بعد از این باران بیا با کاروانِ نوبهار
با دعای سال نو، از زیر قرآن بگذریم
مژده فردای روشن میدهد این فصل نو
ای بهارِ جان بیا از زیر باران بگذریم...
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻حضور شهرستان ادبیها در شهر معمولان به روایت تصویر ▪️#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی | بخش اول 🔗
🔻حضور شهرستان ادبیها در شهر معمولان به روایت تصویر
▪️#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی | بخش دوم
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10455
☑️ @ShahrestanAdab