طنزنویسی
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
از قرار معلوم نوشتن طنز درست و حسابی غیر داستانی از همه انواع نوشتههای غیر داستانی مشکل تر است. میشود مقاله های طنزآمیز برخلاف بیشتر پژوهشها و مصاحبه ها درباره هرچیزی باشد و حتی اغلب در نهایت درباره هیچ چیز نیست؛ چون طنز به طور خودجوش و بدون هیچگونه تمرکز روی موضوع مشخص خارجی روی کاغذ می آید و اساس ساختار آن کاملاً بسته به وجود نویسنده .است به همین دلیل نمونه ناب یک اثر غیر داستانی است؛ اثری که نویسنده بدون هیچ طراحی آن را ارائه میدهد در واقع فرق نوشتن آثار دیگر با نوشتن طنز مثل فرق پختن یک کیک با استفاده از یک مخلوط آماده و پختن یک کیک دیگر از اول است - که شامل آسیاب کردن آرد خاص خودتان و رفتن و برداشتن تخم مرغ از زیر مرغ هم میشود.
ویلیام زنگر یک بار گفته بود: طنز» یک موجود زنده نیست که بتواند با سوخت و ساز ضعیف درونی به زندگی خودش ادامه بدهد. طنز نوعی زاویه دید خاص است که برخی از نویسندگانی که میتوانند به زبان انگلیسی خوب مطلب بنویسند اعطا شده است.»
با وجود این میتوان جنبههای طنز مقالات طنزآمیز را طوری تقویت و زیاد کرد که سردبیرها و دبیر سرویسها به جای اینکه با خواندن آن اخم ،کنند .بخندند طنزنویسانی مثل بامبک و باری، درست مثل طنزگوهای شفاهی که به خاطر اینکه در حضور مردم برنامه طنز اجرا میکنند به تدریج یاد میگیرند چه بگویند مردم قاه قاه ،بخندند میتوانند رفته رفته طنز نوشته هایشان را بیشتر و کارشان را قوی تر کنند.
با اینکه ممکن است این حرف به نظر غلط بیاید اما یکی از رموز استاد شدن در زمینه این قالب گلوگشادِ نویسندگی کسب راه و رسم و پیدا کردن تبحر در نوعی از نویسندگی یا درواقع روزنامه نگاری ادبی است که نویسندهها برای نوشتن ستونهای اصلی روزنامهها به آن احتیاج دارند اما وقتی این مطالب مثل مطالب طنز ساختار درست و حسابی و از پیش مشخص شده ای نداشته باشد کار نویسنده در ساماندهی به مطلب خیلی زیاد می شود. درواقع نویسنده باید درست مثل کسانی که الماس می تراشند.
بسیار ماهرانه و با محاسبه دقیق به مطلب آب وتاب بدهد چون یک حرکت اشتباه موقع نوشتن کل نوشته را از سکه میاندازد.
برای همین نویسندهها برای اینکه اثر طنز موفقی بنویسند لازم است آگاهانه از ضرب آهنگ، لحن و دیگر ابزار نویسندگی استفاده کنند. اما اصل اساسی یا درواقع اساسی ترین اصل در طنزنویسی وحدت است؛ به خصوص وحدتی که همه عناصر یک نوشته را به هم پیوند میدهد تا حس افشای چیز تازه ای را
در شما ایجاد کند.
📚اسرار و ابزار طنزنویسی
✍محسن سلیمانی
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
نوشته حسین مطهر
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
ساسان پسر لات و بی سرو پا، از روستا به تهران آمده و در محله « در دولاب » ،ساکن شده بود.جوانی بلند بالا، لاغر اندام با بدن پوشیده از تتو های مختلف، با زلف های فرفری ،ابروان پیوسته ،چهره سبز و گندمی که خطی از برش و نیش چاقو، بر روی گونه راست او جا خوش کرده بود .خط چاقوو کوک های بخیه آنچنان در قاب چهره او جا گرفته ،که انگار از کودکی با همین نشان به دنیا آمده باشد.ساسان افکار و اخلاق متضادی داشت ،گاهی شاد و سرحال ،گاهی بد اخم و عصبی،بستگی داشت تو چه حالی باشد .
یک شهر و محله های آن از دستش عاصی بودند ،چون در بیشتر دعواهای خیابانی ،پای ثابت شر و خلاف ها بود.یک وقت بر سر بوق زدن ،وقت دیگر به خاطر کل کل های پوچ وبی مورد ،بهانه می گرفت تا مثل عقرب زیر قالی زهرش را به مردم بریزد.این رفتارها برایش عادی و آن را ، برای خودش افتخار می دانست.اولین نزاع زندگی اش را در ۱۴ سالگی رقم زد وبعد از آن به حکم دادگاه ، به کانون اصلاح و تربیت سپرده شد ، آنجا بود که به تمام چم و خم کارهای خلاف ، پی برد.وقتی آزاد شد در یک روز در ۱۵ نقطه شهر درگیری و نزاع داشت. خودش معتقد بود: هر جا شر و شور ی بپا می شد من هم بودم ،دست خودم نبود،اگه یک روز دعوا نمی کردم ،بیمار می شدم ،حالم خراب می شد ،خودم و دیگران را آزار می دادم.
سرجمع از ۵۰ سال عمرش ،بیست سال از آن را در زندان های مختلف گذرانده بود. آن سالها مدتی هم عضو تیم دو و میدانی شده و در مسابقات دو ۱۵۰۰ متر مدال طلا کسب کرده بود ولی به خاطر شرارت هایش و بقول خودش :« ماجراجو یی» ،به او اجازه شرکت در تیم را ندادند،همین عامل باعث شد تا به اعتیاد هم روی آورد و بشود: قوز بالا قوز.
القصه یک روز سردپاییزی درحالی که در پالتوی کهنه و قدیمی اش مچاله شده بود از گذر خان میرپنج در حال عبور بود که صدایی لطیف و گوش نواز اورا از خلسه و چرت خماری به در آورد.
ساسان ...سا....سان...سلام!.
ساسان چشمان خمارو از حدقه درآمده را به او دوخت ،خون در رگهایش یخ زد ،حالش بهم خورد، عقب عقب رفت و روی زمین ولو شد، خودش را قایم کردواز ته دل آهی سرد کشید ،زیر لب زمزمه کرد:
آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا.
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا.
نوشدارو یی و بعد از مرگ سهراب آمدی .
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا..!
هلنا دختر همسایه و اولین عشق جوانی ، روبرویش قرار داشت. او حالا سرحال و شاداب ،با کودکی در بغل ، ساسان را برد به سالهای جوانی، به خاطرات عاشقانه قدیمی کوچه پس کوچههای محله دولاب ....قلب ساسان تیر کشید وسوخت. دلش آتش گرفت . اشکهایش مثل سیل سرازیر شد و احساس شرمندگی و خجالت کرد.
لنگ لنگان فرار را بر قرار ترجیح داد ،رفت و رفت تا رسید به حاشیه شهر. بیرون امامزاده شعیب خسته و کوفته از شدت درد ،بیهوش روی زمین افتاد.
در عالم رویا و خیال ، در دشت های سبز وپر گل که آفتاب بهاری صبحگاهی بر روی آنها تابیده بود ،خرامان خرامان ،مثل پرنده ای سبکبار بال و پر میزد ،ناگهان از گوشه ای ناپیدا ،تیری از چله کمان رها و بر سینه اش نشست.درد در همه جانش دوید ،خون سیاهی همه جا را پر کرد. احساس خفگی کرد ،یکهو مردی نورانی او را در بر گرفت و با دستانش زخم او را التیام داد،دستان لطیف و مهربان سید احساس آرامش خاصی به او داد ،خون در رگهایش دوید. سربلند کرد تا به منجی خود نگاه کند اما شدت نور به حدی بود که چشمانش جایی را ندید. فقط صدایی دلنواز را شنید که میگفت: « در راه خدا ،به خلقش ،خدمت کن که ....ردش ...به جا میمونه!.»
ساسان از آن روز به بعد توبه کردو در بازار مشغول کسب و کار حلال و دستگیری از نیازمندان ،ایتام وگلریزان برای آزادی زندانیان مالی،حلالیت طلبیدن از کسانی که زمانی از کارهایش آسیب دیده اند، شد گاهی مردم را نصیحت می کرد و می گفت : نوکری مردم عبادت است و کسی که به مردم خدمت کندبه جایگاه و مقام عالی در دنیا و آخرت می رسه، چون تازه فهمیدم که هر رفتار وعملی ردش میمونه!
@shahrzade_dastan
من بوکر عربی
#معرفی_جایزههای_ادبی
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
جایزه بوکر عربی یا به قول برگزارکنندگانش جایزهی جهان رمان عربی، همانطور که از نامش برمیآید، جایزهای برای بهترین آثار عربی است. این جایزه از سال ۲۰۰۷ در ابوظبی به بهترین رمان عربی تعلق میگیرد. جهان ادبیات عرب علیرغم مهجور ماندنش، آثار درخشانی دارد که برای ما به دلیل شباهتهای فرهنگی میتوانند بسیار قابلتوجه باشند. بوکر عربی در این سالها عملکرد خوبی داشته و آثار برگزیدهاش مورد توجه خوانندگان هم قرار گرفتهاند، بنابراین برای هر کتابخوانی فرصتی تازهاند تا آثاری متفاوت، زیبا و قدرتمند را بخواند.
نکتهی قابلتوجه در مورد بوکر عربی این است که در گزینش اثرها جنسیت، دین و مذهب، ملاحظات سیاسی و کشور نویسنده اهمیتی ندارد و تنها ارزش ادبی اثر مورد سنجش قرار میگیرد. ابتدا شانزده رمان به عنوان فهرست بلند اعلام میشوند و از این بین شش رمان فهرست کوتاه را تشکیل میدهند و درنهایت یک کتاب برنده جایزه پنجاه هزار دلاری نهایی میشود.
برگزیدگان این جایزه عبارتند از :
2008 رمان واحه الغروب اثر بهاء طاهر نویسنده مصری
2009 رمان «عزازیل» اثر یوسف زیدان نویسنده مصری
2010 رمان «ترمی بشرر» (با آتش میکشد) اثر عبده خال نویسنده عربستانی
2011 رمانهای «القوس و الفراشه» (کمان و پروانه) اثر محمد اشعری نویسنده مراکشی و رمان «طوق الحمام» (طوق کبوتر) اثر رجاء عالم نویسنده عربستانی
2012 رمان «دروز بلغراد» (درزیهای بلگراد. اثر ربیع جابر نویسنده لبنانی
2013 رمان «ساق البامبو» (ساقه خیزران) اثر سعود سنعوسی از کویت
2014 رمان «فرانکنشتاین فی بغداد» (فرانکنشتاین در بغداد) اثر احمد سعداوی از عراق
2015 رمان «الطلیانی» (ایتالیایی) از نویسنده تونسی شکری مبخوت
2016 رمان «المصائر: کونشرتو الهولوکاست و النکبة» از نویسنده فلسطینی ربعی مدهون
2017 رمان «موت صغیر» (مرگی کوچک یا مرگ کوچک) اثر نویسنده عربستانی محمد حسن علوان
2018 رمان «حرب الکلب الثانیة» (دومین جنگ سگ) نوشته ابراهیم نصرالله نویسنده لبنانی
2019 رمان «برید اللیل» (پست شب یا پست شبانه) اثر هدی برکات از لبنان
2020 رمان «الدیوان الاسبرطی» (عنوان چند وجهی است. یکی از معانی آن، دفتری است که در آن روزنگاشت های لشکری ثبت میشده. معنای دیگر دیوان مجلس یا بخشی از دربار است. به هر حال میتوان آن را دفتر اسپارتی یا همان دیوان اسپارتی یا مجلس اسپارتی ترجمه کرد) اثر عبدالوهاب عیساوی از الجزایر.
2021 رمان «دفاتر وراق» (دفترهای وراق یا صحاف. اثر جلال برجس نویسنده اردنی.
#جایزههای_ادبی
#بوکر_عربی
@shahrzade_dastan
شبیه سازی یا نظیره نویسی طنزآمیز
قسمت اول
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
اصولاً هر نوشته ،ادبی ،روزنامهای و ،کتابی یا سخنرانی یا اثر هنری مشهور و جدی را میتوان به نحوی طنزآمیز شبیه سازی یا شبیه نویسی کرد و نظیره طنزآمیز از آن ارائه داد که البته گاهی حاصل کار اثری هنری و گاه مطلبی بی مزه خواهد شد. در حقیقت در این مورد دو چیز در موفقیت طنزنویس تأثير زیادی دارد یکی میزان شهرت اثری که از آن تقلید میکنیم و دیگری درجه ذوق و استعداد طنزنویس این آثار میتواند اثر مشهوری در گذشته باشد؛ مثل شاهنامه فردوسی و گلستان سعدی یا شعر نوی شاعرانی معروفی چون سپهری و اخوان گاهی هم قصد نویسنده صرفاً شبیه سازی نیست؛ بلکه در واقع شبیه سازی یا تقلید از اثری مشهور به قصد تمسخر یا هجو و رد کردن آن اثر بزرگ و مشهور است که در این مورد بهتر است به آن نقیضه نویسی (پارودی یا برلسک بگوییم تا نظیره نویسی و شبیه سازی از این نوع طنز که در ادبیات ما نمونههای زیادی از آن در دست نیست شاید به خاطر اینکه نویسندگان و شاعران ما همواره احترام بزرگترها را داشتهاند میتوان به نمونههای چندی در ادبیات غرب اشاره کرد؛ نمونههایی که در آن نویسندگان با تقلید از آثار نویسندگان بزرگِ قبل از خود سبک و یا محتوا و گاهی هم هر (دو (ویژگی آن آثار را دست انداخته اند. به این معنی که یا با زبان فاخر این آثار به موضوعاتی عامیانه مسخره و سطح پایین و یا با زبانی عامیانه و مسخره به موضوعات جدی این آثار پرداخته!اند مثلاً به عقیده منتقدان دون کیشوت نوشته سروانتس نوعی نقیضه آثار روایی رمانسهای دوران قبل از سروانتس است و سروانتس در آن با سبک فاخر همان رمانسها به موضوعاتی معمولی می پردازد و قهرمانش و کارهای او را - که هنوز میخواهد ادای پهلوانان و قهرمانان گذشته را درآورد و نمیفهمد دوره پهلوانی عوض شده است - دست می اندازد.
طنزهای شبیه سازی شده در ادبیات ما بیشتر از نوع نظیره نویسی یا شبیه نویسی است و قصد در آن نه مسخره کردن آثار کهن و ،نو بلکه استفاده از شهرت این آثار برای خنداندن خواننده است به هنگام این تقلید نیز معمولاً طنزنویسان ما با دستکاریهایی از زبان و سبک فاخر آثار کهن استفاده میکنند تا موضوعی غیر جدی مسخره یا معمولی امروز را در آنها مطرح کنند. گاهی هم البته برای زیاد کردن شوخیها از جابه جایی زمانی یا تاریخی استفاده می.کنند به این معنی که در لابه لای سبک فاخر و جدی نویسندگان مشهور از کلمات، اصطلاحات گفت و گوها موضوعات وضعیتها، یا شخصیتها، اشارات و وقایع امروزی نیز استفاده میکنند تا خواننده از تناقض بین زبان و محتوای قدیم با زبان و محتوای جدید بیاختیار بخندد.
📚اسرار و ابزار طنزنویسی
✍محسن سلیمانی
@shahrzade_dastan
افسانه الهام خلاق
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
«فرانتس کافکا» را یکی از خلاقترین و تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم می شناسند. در حالی که او بیشتر وقتش را به عنوان وکیل مؤسسه بیمه حوادث کارگران صرف کرد. پس با وجود این کار روزانه چگونه چنین آثار خلاقانه ای را ارائه کرد؟ با برنامه ای سفت و سخت.
او از ساعت ۸/۳۰ صبح تا ۲/۳۰ بعد از ظهر به سرکارش میرفت. بعد از ناهار تا ساعت ۷/۳۰ بعد از ظهر میخوابید بعد ورزش می کرد و با خانواده اش شام میخورد هر شب از ساعت ۱۱ شروع به نوشتن می کرد تا وقتی که خوابش می گرفت. این برنامه ای بود که مرتب انجام میداد کافکا . جزو افرادی است که با جدیت به برنامه اش مقید بود.
میسون کری' در کتاب معروفش «آیینهای روزانه» می نویسد: هنرمندان چگونه کار میکنند؟ بسیاری از هنرمندان بزرگ جهان برنامه کار ثابتی دارند. مثلاً مایا آنجلو یک اتاق در هتلی اجاره میکرد و برای نوشتن به آنجا آنجا می رسید و تا ساعت ۲ بعدازظهر می رفت. او ساعت ٦/٣٠ صبح مینوشت، بعد به خانه اش بر می گشت.
یا مایکل شبون برنده جایزه پولیتزر که پنج شب در هفته از ساعت ۱۰ شب تا ۳ صبح می نویسد.
هاروکی موراکامی هر روز ساعت ٤ صبح از خواب بیدار میشود. پنج ساعت مینویسد و بعد میرود و می دود. کارکردن افراد خلاق برجسته ای که می شناسیم، متکی بر انگیزه یا الهام نیست، بلکه براساس عادت و رویه ثابت است. این تسلط بر عادت های روزانه
است که منجر به خلق موفقیت می شود نه چند جرقه افسانه ای حاصل از نبوغ.
📚چگونه مینویسم( ۱۷ روش از ۱۷ نویسنده خلاق معاصر)
✍کاظم رهبر
@shahrzade_dastan