در این داستانها بیقراریها و التهابات روانی شخصیتها اغلب به به عنوان معلولهای برخاسته از روابط اجتماعی بلکه به عنوان عکسالعملهای ارثی یا مرضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و خصوصیتی ناتورالیستی بر آنها حاکم میشود. از این نظر شخصیت داستانها اغلب گرفتار سرنوشتی محتوم و تغییر ناپذیرند و دستخوش دل نگرانیها و ترس و لرزهای ناشناخته و موهوم حرمانها و ناامیدیهایی که در این داستانها تصویر و تشریح شده است و اقلیتی خاص از اجتماع تعلق دارد. اقلیتی که گرفتار آشفتگیهای روحی و نابسامانیهای فکری هستند و تلاطم عاطفی و دلهرههای روانی را آنها را تا مرز جنون میکشاند.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#داستانهای_وهمناک
@shahrzade_dastan
البته چخوف خودش نیز از این تاثیر برکنار نماند و در داستان اتاق شماره ۶ یا در داستان کوتاه سهمناک راهب سیاه پوش از این چنین تمایلی پیروی کرد. اما چنین داستانهایی در آثار چخوف استثنایی و نادر است. بعدها خودش متذکر شد که دیگر با موضوعها و درون مایههای مرضی بیمارگونه و شخصیتهای غیر عادی و مریض کاری ندارد. از همین رهگذر است که به الکساندر کوپرین توصیه میکند که از فضیلت نماییها پرهیز کند و موضوعهای عادی و ساده را برای داستانهایش انتخاب کند. او میگوید:
چرا مینویسید که شخصی با زیردریایی به قطب شمال میرود که سازگاری انسان را با محیط تحقیق کند. در حالی که همان موقع زنی که او را دوست دارد خودش را از برج ناقوس کلیسا با جیغ زدنی نمایشی به پایین پرت میکند. همه اینها غیر واقعی است و در زندگی واقعی اتفاق نمیافتد. نویسنده باید ساده بنویسد و درباره موضوعهایی مثل چطور پیتر سیمونوویچ با ماریو ایوانوا عروسی میکند. داستان یعنی همین.
این درس چخوف برای نویسندگان به خصوص نویسندگان ما بسیار عبرت آموز و ارزشمند است.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#داستانهای_وهمناک
@shahrzade_dastan
به من بگویید زندگی را بهتر میشناسید یا جهان ماورای گور را. چرا نباید مواد و مصالح کارمان را از دنیای واقعی زندگی که آن را بهتر میشناسیم و با مانوسیم انتخاب کنیم و به جهانی که اصلاً چیزی از آن در نمییابیم رو میآوریم .چخوف معتقد است که چشم انداز دنیای واقعی با میزان صحیحی از حساسیت خیلی تکان دهندهتر از هر دنیای اختراع شدهای است. زندگی معمولی و روزمره موضوعهای جالب توجهی برای نوشتن در اختیار هر نویسنده گذاشته است. نویسنده کافی است که چشمانش را باز کند و آنها را ببیند و به دلخواه خود از میان آنها گلچین کند.
📚 عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#داستانهای_وهمناک
@shahrzade_dastan
داستانهای وهمناک
قسمت چهارم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
در بعضی از داستانهای وهمناک خصوصیات روانشناختی با ویژگیهای نمادینی میآمیزد و ناراحتیهای روانی به صورت نمادهایی در داستان ظاهر میشود. نویسنده اغلب با استفاده از ابزار و مصالح واقعی و تجزیه و تحلیلهای روانشناختی میکوشد به داستان غیر عادی خود جنبه قابل قبول بدهد. اکثر این داستانها از پارهای از خصوصیات مکتب نمادگرایی برخوردار است و گاهی به ظاهر کمی شبیه آن میشود. شخصیت یا شخصیتهای این داستان از دلهرهها و اضطرابها و ترس و لرزههای ناشناختهای رنج میبرد و در ذهنیتی مریض غرقند. فضا و رنگ داستانها اغلب تار و مه آلوده است و شخصیتهای داستان دستخوش حالتهای مالیخولیایی و خواب گونه است.
گفتیم که اغلب آثار غلامحسین سوئدی و بعضی از داستانهای بهرام صادقی ای چنین ویژگیهایی است. در بیشتر داستانهای این دو نویسنده ویژگیهای روانشناختی و خصوصیات نمادین آمیخته است. به خصوص که ساعدی نوشتن این نوع داستان را شگرد خود کرده است. این خصوصیت برجستهتر و مشخصتر است. مثل داستان کوتاه سعادتنامه داستانهای او را فضا و رنگی مرموز دلهرهآوری احاطه کرده است. مضامین مرضی بر راه بیمار و شخصیتهای غیر عادی و عجیب و غریب موضوع اصلی داستانهای او است. داستان کوتاه قلب رازگو نوشته آلنپو از چنین خصوصیاتی برخوردار است. در داستان تشریح ناراحتیهای روانی شخصیت داستان با ویژگیهای نماد در آمیخته است.
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#داستانهای_وهمناک
@shahrzade_dastan