#داستان_چیست؟
رولان باروت در تعریف داستان میگوید: «داستان، جملهای است طولانی و هرجمله داستانی است کوتاه.»
داستان یعنی بازآفرینی رویدادها و حوادثِ به ظاهر طبیعی.
داستان تکرار واقعیتها نیست. داستان در اصل تخیلی است از واقعیت.
داستان هم میتواند بازآفرینی رویدادهای واقعی باشد و هم غیرواقعی و ساخته ذهن انسان.
داستان از قدیمیترین قالبهای هنری است که پیشینه بسیار کهنی دارد. انسانها آن را به شکلهای مختلفی برای هم نقل و بازگو کردهاند.
از وقتی انسانهای غارنشین بعد از یک روز پر شکار و پرتلاش کنار هم مینشسته، آتش روشن میکردند و رویدادها را برای هم تعریف میکردند، داستان بوده تا همین حالا که شکلهای بسیار مختلفی به خود گرفته است.
نویسندگان مختلفی به وجود آمدهاند، داستانهای شنیدنی زیادی خلق شدهاند و عرصههای ادبیات بسیار گسترده شده است.
طبق یک تعریف دیگر:
داستان، ایجاد کردن شخصیتهای تخیلی و توضیح روابط آن شخصیتها و رو به رو شدن داستان با رویدادها و حوادث، از تجربیات خلاقانه یک نویسنده است.
داستان در ایران چطور به وجود آمد؟
پیدایش داستان به سبک کنونی را به قرنها قبل نسبت میدهند.
در کشور ایران، سعدی شیرازی (ملقب به شیخ اجل) داستانهای زیادی را در قالب حکایات گلستان و بوستان روایت کرده است.
مولوی در همان قرون، داستانهای فلسفی میگفت منتها در قالب نظم. (داستان معمولاً قالب نثر دارد).
قبل از همه اینها، عطار نیشابوری بود که داستانهای فوق العاده خود را در قالب نظم درآورده بود.
پنج گنج نظامی و شاهنامه فردوسی نیز از مهمترین نمونههای داستان است.
کمی به عقبتر برویم. جایی که قرآن و انجیل حاوی داستانهای زیبایی بودند. البته داستانهایی که مدنظر ماست، از نظر ساختار و محتوا با داستانهای قدیمی متفاوت است.
در این سلسله مقالات میخواهیم به شما یاد بدهیم که چگونه داستان نویسی کنید.
داستان کی تمام میشود؟
هیچ موقع انسان از داستان بی نیاز نخواهد شد. داستانها دارای جنبههای پندآموز و عبرت انگیز در زندگی انسانها هستند و به نوعی درس زندگی، یادگیری و تجربه بهتر زیستن را به انسان میآموزند؛ بنابراین هیچ عصر و دورهای نمیتوانید پیدا کنید که داستانی در آن خلق نشده باشد.
ویژگیهای داستان
اگر چه اصول داستان نویسی، تغییرات بسیار زیادی کرده و نمیتوانیم هیچ سفارش، توصیه یا قاعدهای برای آن در نظر بگیریم، اما به طور کلی هر داستان به طور معمول دارای ویژگیهای زیر است:
1- (معمولاً) به نثر است
2- در داستان، تخیل به کار رفته است
3- هر داستان حادثهای را نقل میکند
4- ساختار داستان بر رابطه علت و معلول استوار است
5- حجم آن مشخص است
انواع داستان
بد نیست قبل از اینکه بدانیم چطور باید داستان نویسی کنیم، انواع داستان را بشناسیم.
معمولاً به جز داستانهای غیرمتعارف یا خارج از تقسیم بندیهای رایج، داستان به انواع زیر تقسیم میشود:
داستان کوتاه
داستان بلند
رمان
داستانک
داستان فیلمی/عکسی
داستان کوتاه
نسبت به گذشته که مردم زمان زیادتری داشتند و وقت کمتری را در جاهایی مثل شبکههای اجتماعی میگذراندند، داستان کوتاه محبوبیت بیشتری پیدا کرده است.
داستان کوتاه نوعی از داستان است که هم حجم کوتاهتری نسبت به داستان بلند دارد. (معمولاً بین 3500 تا 12000 کلمه).
فرق داستان کوتاه و بلند در این است که معمولاً در داستان کوتاه، نویسنده تنها برشی از حادثه یا واقعه را بیان میکند اما در داستان بلند، نویسنده زوایای متنوع و مختلفی از آن رویداد را بررسی میکند.
در داستان بلند شخصیت پردازی بیشتری صورت میگیرد و دست نویسنده برای بسط داستان بازتر است.
در داستان کوتاه، ایجاز و اختصار متن بسیار مهم است. باید بتوانید در کوتاهترین زمان و با کمترین تعداد کلمات، مفهوم اصلی را به مخاطب منتقل کنید.
بهترین نویسندگان داستان کوتاه در جهان
آنتوان چخوف
نیکلای گوگول
ارنست همینگوی
خورخه لوئیس بورخس
ساموئل بکت
او. هنری
گی دو موپاسان
جروم دیوید سالینجر
ریموند کارور
ادگار آلن پو
سر آرتور کانن دویل
بهترین نویسندگان داستان کوتاه در ایران
محمدعلی جمالزاده از بهترین و بزرگترین نویسندگان داستان کوتاه در ایران و ملقب به پدر داستان کوتاه در ایران است. جلال آلاحمد، مهدی اخوان ثالث، محمود اعتمادزاده، صادق چوبک، سیمین دانشور، غلامحسین ساعدی، صادق کرمیار، هوشنگ گلشیری، احمد محمود، بیژن نجدی و صادق هدایت از مشهورترین نویسندگان داستان کوتاه ایران هستند.
داستان بلند
در داستان بلند هم مثل داستان کوتاه، معنا و مفهوم، اهمیت زیادی دارد؛ اما برای حجم داستان معمولاً محدودیتی وجود ندارد.
البته باید مراقب باشید که حجم زیاد، معنای اثر را تحت الشعاع قرار ندهد و به قول معروف «آب به داستانتان اضافه نشود».
شخصیتها و زمان در داستان بلند پیوسته در حرکت هستند،
شکلگرایان روس معتقدند داستان روایت درست توالی حوادث خام است که داستان نویس ترتیب واقعی آن را در روایت پیرنگ تغییر میدهد.
بنا به نظر شکلگرایان روس داستان توالی طبیعی و دست نخورده حوادث است. همانطور که در نظر محتمل خود در طی زمان باید اتفاق بیفتد در حالی که پیرنگ گسترش ادبی یعنی انتخاب خاص و بازآفرینی حوادث است. بنابراین داستان تنها به خودی خود مواد خام درک شده از حوادث است که داستان نویس برای به انجام رساندن نظم پیرنگ، آن را بازسازی میکند.
ولادیمیر پروپ قصه شناس روسی معتقد است: هر متنی که بیان کننده تغییر وضعیت و موقعیت از حالتی متعادل به غیر متعادل و بازگشت به حالت متعادل یا برعکس باشد داستان است. این تغییر وضعیت و موقعیت یا حادثه عناصر اصلی داستان است بدون این رویداد داستانی به وجود نخواهد آمد. اما این تعادل همان تعادل قبلی نیست.
دست آخر به قول هیچکاک داستان چیزی جز زندگی نیست که کلمههای ملال آور از آن حذف شده است.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#داستان_چیست؟
@shahrzade_dastan
بیایید این موضوع را بشکافیم مثلاً اگر بگوییم او را دیدم، این جمله حاوی یک واقعه است. دیدار مرد با زن. اما اگر بگوییم او را دیدم و از او خوشم آمد در این عبارت گنجانده شده ؛ یکی دیدن و دیگری خوش آمدن که حادثه اول واقعه عینی است و رخداد واقعی دوم ذهنی. و هنوز برای تکوینش داستان کافی نیست. مگر اینکه واقعه سومی نیز پیش بیاید.
((او را دیدم و از او خوشم آمد و بعد با هم عروسی کردیم.)) در این مفهوم همه آن چیزهایی که برای داستان نیاز است و ذکر آنها گذشت وجود دارد. یعنی سه واقعه و زمان دو واقعه با هم متفاوت است. زمان پیش آمد(( او را دیدم)) و با زمان رویداد ((با او عروسی کردم)) فرق دارد. اتصال زنجیری و منطقی وقایع نیز حفظ شده است و وقایع به صورت علت و معلولی به هم پیوند یافته است و میتواند هسته اصلی داستان را به وجود بیاورد. بسیاری از مشهورترین و موفقترین داستانهای جهان بر این سه واقعه ساده استوار شده است. بی دلیل نیست که چخوف این توصیه معروف را به کوپرین نویسنده دیگر روسی میکند:
نویسنده باید ساده بنویسد و درباره اینکه چطور پیتر سیمونوویچ با ماریا ایوانوا عروسی میکند و داستان یعنی همین.
البته چنین قاعدهای به ظاهر خیلی هیجان انگیز نمیآید. مگر آنکه آدم بعضی از داستانهای چخوف را بخواند که در آنها از این قاعده پیروی شده است. مثل داستان بلند زندگی من.
ممکن است بپرسید چرا حتماً سه واقعه در داستان باید باشد. دیدیم که از سه واقعه کمتر حتی اسکلت داستان را نمیتواند به وجود بیاورد. اما فرض بر سه واقعه برای تکوین داستان شاید متکی است به اظهار نظر ارسطو.
ارسطو در فصل هفتم هنر شاعر یعنی بوطیقا متذکر میشود که داستان باید واجد سه مرحله اساسی باشد: آغاز، میان و پایان.
شاید همین نظر ارسطو شالودهای است بر این نظر که داستان نیز باید از از واقعه کمتر نداشته باشد. ((مرد گفت زن را دیدم)) آغاز داستان. ((از او خوشم آمد)) میانهاش و بعد ((با او عروسی کردم)) پایان آن است.
📚 عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#داستان_چیست؟
@shahrzade_dastan