فضاسازی در داستان
قسمت دوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
در فرهنگ اصطلاحات هاریشا فضا و رنگ چنین تعریف شده است:
اصطلاح فضا و رنگ که از علم هواشناسی به وام گرفته شده. برای توصیف تاثیر فراگیر اثر خلاقانهای از ادبیات یا نمونههای دیگری از هنر و کار برده میشود. فضا و رنگ به حالت مسلط مجموعهای که از صحنه توصیف و گفتگو آفریده میشود سر و کار دارد. مثلاً صحنه رمانهای اگدونهیس تاماس هاردی. توصیف بند اول زوال خاندان، اثر آلنپو و فصل اول داغ ننگ هاثورن و گفتگوی آغازین هاملت و مکبث شکسپیر هر کدام فضا و رنگ خاصی تمام اثر را میآفرینند.
فضا و رنگ هم جزئیات جسمانی و هم جزئیات روانی مجموعه را در بر میگیرد. هم تاثیر مفروض بر خواننده را شامل میشود و پاسخ انتظار عاطفی او هم هست.
در فرهنگ اصطلاح سیلون بارنت چنین آمده است: فضایی را که خواننده به محض ورود به دنیای مخلوقی اثر ادبی استنشاق میکند فضا و رنگ میگویند. ممکن است به آن حال و هوا نیز گفته شود. اما نباید با لحن یکی فرض شود. مثلاً ممکن است بخشی از فضا و رنگ مرموزی را به آنچه توصیف میشود به وجود آورد و بخشی دیگری را با یاری گرفتن از نحوه توصیف ارائه داد. صحنه که شامل زمان و مکان است اغلب در ایجاد فضا و رنگ شرکت دارد. در این قطعه سورئالیستی از بوف کور صحنه مکانی و زمانی کنار هم آمده است و فضا و رنگی به وجود آورده است که هم جزئیات روانی محیط داستان را در بر میگیرد و هم جزئیات جسمانی آن را.
آفتاب بالا میآمد و میسوزانید. در کوچههای خلوت افتادم. سر راهم خانههای خاکستری رنگ به اشکال هندسی عجیب و غریب مکعب منشور مخروطی با دریچههای کوتاه و تاریک دیده میشد. این دریچهها بیدر و بسته بیصاحب و موقت به نظر میآمدند. این بود که هرگز یک موجود زنده نمیتوانست در این خانهها مسکن داشته باشد. خورشید مانند تیغ طلایی از کنار سایه دیوار میتراشید و برمیداشت. کوچهها بین دیوارههای کهنه سفید کرده ممتد میشدند. همه جا آرام و گنگ بود . مثل اینکه همه عناصر قانون مقدس آرامش هوای سوزان، قانون سکوت را مراعات کرده بودند.
بعضی از ناقدان ادبی فضا و رنگ را برای داستانهای به کار میبرند که از عنصر قابل توجیه توصیف برخوردار است. به خصوص توصیفی که مسلماً به ایجاد حال و هوای خاصی توجه دارد. در واقع داستانی را که از این حال و هوا بهره برده است. داستان فضا و رنگی میگویند. همانطور که داستانهای دیگر را نیز به داستان پیرنگی داستان شخصیتی و داستان درون مایه طبقهبندی میکنند. چنین طبقهبندی ممکن است گمراه کننده باشد. زیرا بیشتر داستانها دارای پیرنگ، شخصیت درون مایه و بعضی از آنها نیز دارای فضا و رنگ است اطلاق داستان فضارنگی ولی نوع داستانها به ویژه از این نظر گمراه کننده است که فضا و رنگ استعاره وسیعی است برای کل احساس و حال و هوای داستان که حاصل عناصر دیگر داستان چون پیرنگ، صحنه، شخصیت، سبک، نماد و ضرب آهنگ و گفتگوی اثر است از این نظر ممکن است فضا و رنگ را نتیجهای از عناصر دیگر داستان بدانیم نه عنصری مستقل. بنابراین توصیف به خصوص توصیف صحنه به ندرت میتواند تنها به عنوان علت بنیادی فضا و رنگ داستان به حساب آید. حتی در داستانی چون یرهنچکای بزرگ علوی فضا و رنگ بیشتر وابسته به لحن روایتگر داستان است تا توصیف صحنه داستان.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#فضاسازی
@shahrzade_dastan
فضاسازی در داستان
قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
فضا ،حال و هوای جو داستان است که به یاری توصیف، شخصیت پردازی و دیگر عناصر داستان به خواننده منتقل میشود. بهترین گزینه برای نگارش فضاسازی کسب و تجربه است. وقتی تجربیات نویسنده گسترش یابند فضاسازی او بهتر به رشته تحریر در میآید. این تجربیات در سفر روابط با دوستان، درگیری و گفتگو به دست میآیند. تصویر در حرکت داستانی حد اعلای فضاسازی است.
چند مورد در مورد فضاسازی:
۱_ لذت_ فضاسازی خوب به داستان لذت میدهد. قرار نیست نویسندگی سخت باشد. قرار است از نویسندگی لذت ببریم .لذت کشف لمس و نگارش.
۲_ حواس پنجگانه_ نویسنده در عین رعایت ظرفیت انتقال دهد. مثلا حس بویایی در داستانی که مثلاً قرار است دستهای مادربزرگ بوی حنا دهد. باید بوی حنا را تشریح کنیم.
۴_ بینایی و نور _بینایی در درجه اول فضاسازی قرار دارد. وجود نور در شکلگیری فضاسازی مهم است. چرا که با نور داستان در فضاسازی معنا پیدا میکند. پشت نورها ،فضاها و لمسها ،کلی حرف برای گفتن دارند. چشم نویسنده مشاهده گر است. به این موضوع دقت داشته باشیم. ساختار فضاسازی حتی میتواند لحن داستان را دچار تغییر کند.
۵_ رنگ_ رنگها در شکل دهی به فضاسازی مهم هستند. یک جاهایی با همان رنگها میتوان خشم و احساس را منتقل نمود و یک جاهایی غم را لمس کرد. طبیعت میتواند در شکلدهی به فضاسازی کمک کند. نویسنده باید پشت رنگها و توصیف و حرف بزند.
۶_ شنوایی_ شنوایی هم در شکل دهی به فضاسازی مهم است. اصولاً وقتی به شنوایی خودمان اهمیت میدهیم حتماً صداها را در کلمات و جملات به کار خواهیم برد. لطافت در کلام زن و زمختی در کلام یک پیرمرد زمخت باید حس شود. ما از روی صداها آدمها را میشناسیم. آوا در داستان نیاز است. باید صدای قل قل شنیدن خورشت روی گاز در داستان حس شود. مثال پیرمرد حرف میزند انگار تراکتور روشن شده است.
ادامه دارد
📚داستان نویسی کارگاهی
✍حسن ایمانی
#فضاسازی
@shahrzade_dastan
فضاسازی در داستان
قسمت سوم
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
اصلیترین وظیفه فضاسازی این است که تم را با ماجرای داستان عجین کند. در داستان کوتاه تپههای چون فیلهای سفید اثر ارنست همینگوی فضای سردی برای نمایش گذاشتن حال و هوای داستان به کار رفته است. فضا در داستان باید توصیف پرداخت به تصویر کشیده شود و دچار افراط نگردد.
_ نقش فضا در داستان موجب وحدت عناصر داستان میشود. حوادث و جریان داستان را در بر میگیرد و حیات درون مایه کمک میکند و به پرداخت شخصیت کمک میکند. به پیشبرد طرح داستان کمک میکند. گاهی فضاهای مخالف در داستان باعث ایجاد کشمکش و تضاد در داستان میشود.
مثال پرداختن به شخصیت دختر سرایداری که در خوابگاه دانشجویی پسران خدمت میکند.
ازفضا آفرینی که شگردهای رایج در آفرینش متن هنری و در زمینه ادبیات داستانی یکی از پر اهمیتترین عناصر است. به گونهای که میتوان گفت توفیق نویسنده در پدید آوردن و شکل دادن و ارائه دیگر عناصر داستان وابسته به توانایی و در آفرینش فضای مناسب در داستان است. فضا آفرینی از عناصر غیر مستقل داستان است. فضاسازی فرایندی است که بر اثر عوامل دیگر داستان چون پیرنگ، صحنه ،شخصیت، نماد و ضرب آهنگ اثر پدید میآید و عناصر مهمی چون زمان و مکان نیز در ایجاد آن مشارکت میکنند.
احمد محمود رمان نویس سرشناس معاصر ایران عنصر فضاسازی را در رمانهایش به نحوی بارز و پردامنه به کار گرفته است. یکی از مشخصههای متمایز کننده آثار او فضاآفرینی از میزان بهرهمندی و از عناصر فضافرینی باعث شده آثار وجود ادبیات اقلیمی قرار بگیرد.
📚 داستان نویسی کارگاهی
✍حسن ایمانی
#فضاسازی
@shahrzade_dastan