eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
71 ویدیو
293 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته قدرت الله کریمیان
چالش شایعه نوشته قدرت الله کریمیان 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 _احمد س لام حسین جون خوبی؟ حسین : سلام امو چه خبر؟ _مگه نشنیدی؟ چیا؟ _برو امو، همه تو اینستا خوندن، امسال دیگه سیزده صفر نحس نیس، آشم نمی خواد. بپزی، نحسی تموم شد. خو واسه چی؟ _کاکو امسال گفتن «سیزده ما صفر نحس که نیس. هیچ خیلیم شو کوم داره. هرکه طلا بخره سرمایه دار میشه! هر کی کلید بسازه خونه دار میشه. هرکی برا، یه نوزاد پسونک بخره بچه دار می‌شه. او، همی طور در رحمت بازه امو» حسین : ها آ مو، نگو مو رفته بودم، بازار سر طلا فوروشا غلغله بود. تعجب کردم!! پس بگو همه اومده بودن طلا بخرن که پول دار بشن!! خوبه مو بروم، به خر امو حسین علف بدوم از خدا چی دیدی شاید: تا سال دیگه خدا ی خر م به مو، داد ها والا ولا😃😃😂😁 @shahrzade_dastan
نوشته حسین مطهر
مهمان ویژه نوشته حسین مطهر 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 همه مسافران در فرودگاه زاهدان در حالت انتظار بسر می برند،ناگهان اپراتور اطلاعات پرواز پیامی را قرایت نمود: مسافرین محترم ،پرواز ۸۸۸ زاهدان -مشهد ،پرواز به دلیل نقص فنی با یکساعت تاخیر انجام خواهد شد،پیشاپیش از تاخیر رخ داده پوزش می طلبیم. همهمه ای در بین مسافران بوجود آمد . غلامرضا پسر سیاه چرده اهل زاهدان در حالی که سرتاپایش باند پیچی شده بود وصورتش از شدت سوختگی درهم ریخته بود ،از تاخیر پرواز دل آزرده شد،قطره اشکی از گوشه چشمان نیمه بازش بر روی زمین چکید ،در دلش گفت : انگار امام رضا ( ع) من را نطلبیده است ،برای لحظه ای،احساس کرد که قلبش از شدت غم واندوه بهم فشرده شده است ،دلش مثل کبوتری بی آشیان در قفس سینه اش بالا و پایین می رفت.،تو دلش گفت: یا امام غریب ، کاش می شد من هم مهمان ویژه حرم شما می شدم ،ایکاش بیمار نبودم و با پای خودم به پابوس شما می آمدم ! . گریه امانش نداد و صدای هق و هق او بلند شد. پدر و مادرش متوجه حال دگرگون غلامرضا شدند ،برای دلداری او از حال و هوای مشهد و زیارت آقا گفتند اما دل غلامرضا مثل سیر و سرکه می جوشید ،هول و هراس عجیبی داشت ،این یکساعت برای او مثل یک عمر گذشت . بلاخره انتظار بسر آمد و زمان سوار شدن مسافران فرا رسید . در بین مسافران حاج آقا مروی تولیت آستان قدس رضوی هم حضور داشت .قبل از برخاستن هواپیما،کاپیتان از حاج آقا برای حضور در کابین خلبان دعوت کرد. خلبان صادقی خودش را خادمیار رضوی معرفی کرد و دلیل تاخیر در پرواز را برای ایشان شرح داد .خلبان صادقی گفت: در بین مسافران هواپیما ،خانواده کم بضاعتی اهل حواشی شهر زاهدان هستند که فرزندشان به دلیل بروز یک حادثه پیش بینی نشده ،دچار سوختگی شدید شده ،والدینش برای درمان او تصمیم گرفته اند تا اورا برای درمان به مشهد ببرنند،اما به خاطر محدودیت های قانونی درباره پرواز بیماران خاص ،جلو سوار شدن اورا گرفتند و همین موضوع باعث تاخیر یک ساعته پرواز گردید،از نظر مالی هم وضعیت مناسبی ندارند و نیازمند توجه ویژه هستند. خلبان ادامه داد: من پادرمیانی کردم و مسیولیت آن را بر عهده گرفتم تا پسرک بتواند به پابوس امام غریب برود و مراحل درمان را طی کند . حاج آقا ضمن تشکر از اقدام خلبان ،قول مساعد دادند تا غلامرضا به عنوان « مهمان ویژه» حرم رضوی مورد حمایت قرار گیرد. ساعت یازده شب هواپیما روی باند فرودگاه مشهد به زمین نشست .از همان لحظه اول مدیر امور مجاورین معاونت خدمات اجتماعی بنیاد کرامت رضوی ،مسیول پیگیری مستقیم درمان غلامرضا و پذیرایی از خانواده اش شد. @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهرزاد داستان‌📚📚
#چالش_هفته نوشته رویا سیف 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 با صدای مهیب انفجار از پنجره آشپزخانه سرک کشید. روبروی خانه آ
👆👆👆👆👆👆 متن خانم سیف را خواندم. متن شروع خوبی دارد و توصیفات زن از آتش برای همسرش خوب بود. در نهایت متن با غافلگیری به پایان می‌رسد. ممنونم از خانم سیف عزیز🙏🙏 @shahrzade_dastan
شهرزاد داستان‌📚📚
#چالش_هفته نوشته فاطمه ملازاده 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 آتش گفت : سعی کن خراب کاری هایت را خودت درست کنی . مهسا
👆👆👆👆👆 داستان خانم ملازاده را خواندم‌. با این که هدف چالش،فقط نوشتن توصیف از آتش بود. اما ایشان داستانی فانتزی نوشته بودند که برایم جالب بود. دختری که تبدیل به آتش شده بود و حالا خانه‌شان در آتش میسوخت‌. موضوع داستان جالب بود‌‌. اما پیرنگ داستان کامل نبود. لازم بود که شخصیت مهسا فلش بکی به گذشته و به زمانی می‌زد و برای خواننده توضیح می‌داد که چگونه به این قدرت دست پیدا کرده است. گفت و گوی آتش و مهسا هم جالب بود. البته می‌توانست لحن داشته و توصیفات از آتش دقیق‌تر هم باشد. با این حال پایان غافلگیرانه داستان را دوست داشتم. ممنونم از خانم ملازاده عزیزم.‌🙏 @shahrzade_dastan
شهرزاد داستان‌📚📚
#چالش_هفته نوشته فاطمه افلاطونی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 از دور شعله های آتش به چشم‌می خورد و هر لحظه هم‌بر وسعتش
👆👆👆👆👆 متن خانم افلاطونی را خواندم. توصیف مکان خوب است. اما توصیف خانه آتش گرفته می‌توانست با جزئیات بیشتری نشان داده شود‌. همچنین توقع پایان غافلگیر‌کننده در متن برآورده نشده است. ممنونم از خانم افلاطونی عزیز🙏 @shahrzade_dastan
شهرزاد داستان‌📚📚
#چالش_هفته نوشته باران عظیمی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 -《 علی جان اون دود چیه درست نمی بینم. از کجا بلند میشه پسر
👆👆👆👆👆 داستان خانم عظیمی را خواندم که بر اساس اتفاقی واقعی نوشته شده بود‌. با دیدن صحنه آتش سوزی، اتفاق آتش سوری برای علی که در آن پدرش از دنیا میرود تداعی شد و آن حادثه را برای ما روایت کردند. توصیفات زیبا بود و با پایان تلخ اما خوبی به انتها رسیده بود. ممنونم از خانم عظیمی عزیز🙏 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاثیر سعدی بر داستان‌نویسی معاصر قسمت اول
تأثیر سعدی بر داستان نویسی معاصر قسمت اول 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 پیشتازان تجدد در نثر از گلستان الهام گرفته اند. با این حال محمدجعفر محجوب میرزا ابوالقاسم قائم مقام را تنها کسی میداند که در تقلید از شیوه نگارش سعدی تا حدی توفیق یافته .است بعدها نیز بسیاری از معاصران در راه بازآفرینی نثرسعدی ،کوشیدند از جمله فریدون توللی در نوشته‌های انتقادی مشهورش، التفاصيل. اما تأثیر پذیری داستان نویسان از سعدی را میتوان در دو بعد نثر و ساختار بررسی کرد؛ تأثیری که البته در داستان نویسان گوناگون شکلهای متفاوتی می یابد. بنابراین میتوان آن را در دو گونه کلی مورد توجه قرار داد. نویسندگان سنّت گرایی مثل سید محمد علی جمالزاده و محمد حجازی که عمدتاً مضمون گرا بودند. بیشتر از جنبه مضمونی و ساختار پندآموز حکایتهای سعدی متأثر شده اند اما نویسندگان نوگرایی که بیشتر متوجه قالب و فرم داستان کوتاه و انتخاب زبانی درخور موضوع بوده اند کوشیده‌اند با بهره بردن از امکان تازه ای که نثر سعدی پدید می آورد، به تجربه تازه ای در نوشتن دست بزنند و ساختار زیبایی شناسی جدیدی را بیازمایند. از نظر آنان اهمیت حکایتهای گلستان بیش از هر چیز در هنرنمایی های زبانی سعدی است. از دوره مشروطیت به بعد مایه اصلی زبان ادبیات معاصر را محاوره مردم تشکیل میداد. اما نویسندگانی نظیر صادق چوبک جلال آل احمد و ابراهیم گلستان نمایندگان اصلی حرکتی که از ۱۳۲۰ به بعد داستان کوتاه را به شاخه تنومندی از ادبیات معاصر تبدیل کرد. از ظرایف نثر کلاسیک نیز برای غنا بخشیدن به نثر خود بهره بردند؛ و با توجه کردن به آهنگ درونی حاصل از همکناری کلمات در راه پدید آوردن نثری حسیتر و ملموس تر کوشیدند تا نمایشی کردن روایت و جزء پردازی را جانشین وصف و نقل ماجرا کنند. توجه به نثر جزئی از روند تحول داستان ایرانی از نقلهای شنیداری به متنی برساخته بود. تقریباً همه نویسندگان ایرانی از آل احمد و چوبک گرفته تا صادقی و گلشیری و دولت آبادی تمایل خود را به کاربرد نثر کهن نشان داده اند؛ تمایلی که در بسیاری از موارد از حد تفنّن و ذوق ورزی فراتر نرفته است؛ اما گاه نیز حاصل تلاشی برای مدرن کردن نثر است. تلاشی از آن نوع که مورد نظر آشوری است: مدرنیت در کار خوانش متن‌های کهن یعنی کشف معنا و منطق تازه با معیارهای روشی و منطقی فهم مدرن مدرنیت در عالم بازخوانی هنری یک متن کهن یعنی شکستن معیارهای سفت و سخت قالبی کهن و جدا کردن متنها از زیر متن دیرینه شان برای جلوه گر کردن ،روابط نظم و ساختار زیباشناختی تازه و هرگزندیده در آنها.» ادامه دارد 📚در ستایش داستان، مقاله ها و گفتگوها ✍حسن میرعابدینی @shahrzade_dastan