۲۰ شهریور ۱۴۰۳
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
کنشی ساختن آغاز
مؤثرترین شروع این است که مستقیماً به سراغ کنش بروید. البته شما می توانید با توصیفی از یک صحنه یا یک شخصیت آغاز کنید اما این شروعی ایستاست. انجام آن، کار آسانی نیست و میتواند خسته کننده باشد. این رویکرد تا زمانی که شما مهارتهای زیادی را به دست نیاورده اید، توصیه نمی شود. کنش، بر یک صحنه و تعدادی شخصیت دلالت دارد. آنها در حال انجام دادن کاری هستند و ترجیحاً درست در میانه آن گرفتار شده اند. در صورت امکان شروع داستان را درست قبل از یک رویداد یا رویارویی بزرگ قرار دهید. شما می توانید پس زمینه های لازم را بعداً ارائه و توضیح دهید که آنها چه کسانی هستند و چه چیزی در حال وقوع است. اگر شما خواننده را به این ترغیب کنید که صفحه نخست را برای پی بردن به این اطلاعات ورق بزند، نصف
مسیر
متقاعد ساختن آنها به خواندن کل کتاب را طی کرده اید. همیشه به یاد داشته
باشید که اولین خواننده شما سردبیری است که ممکن است کتاب شما را
برگزیند.
خوانندگان معتقدند این مهم است که کتابها:
_«علاقه را در همان چند صفحه اول به خود جذب کنند.» (جو کراکر)
_«داستان و سبک خوبی داشته باشند. (سیلویا پارکر)
_سبک نوشتاری داشته باشند که از همان صفحه اول متوجه شوید که آیا این کتاب شما را جذب خواهد کرد یا خیر.» (مولی فریرسن)
_در هنگام انتخاب، «من به قسمت اول آن نگاه میکنم.» (جیل راندل)
_«من دوست دارم به سرعت جذب آن شوم.» (جودی فیلیپس)
عاملان ادبی نیز نظرات مشابهی دارند. متنهایی برجسته خواهند بود که این ویژگیها را داشته باشند:
_توانایی گفتن داستانی که از همان صفحه اول خواننده را درگیر کند.»(سارا مالوی)
_ترغیب به ادامه خواندن آن پس از چند صفحه اول.» (باب تانر)
سردبیرانهم داستان مشابهی را بیان میکنند
. یک فصل آغازین قدرتمند!» (لوئیجی بونومی)
عملکرد چند صفحه اول کتاب این است که
_توجه و علاقه خواننده را جلب کند؛
_نوع کتاب را نمایان سازد؛
_حالت و سبک نوشتاری کتاب را نشان دهد؛
_شخصیت اصلی (و شاید یکی دو شخصیت دیگر) را معرفی کند؛
_ خواننده را به حس همدردی نسبت به یکی از شخصیتها درگیر سازد،به طوری که به این اهمیت دهد که چه اتفاقی قرار است بیفتد؛
_زمان و مکان را برقرار کند؛
_باعث شود خواننده احساس کند که داستان خوبی در راه است.
📚چگونه نخستین رمان خود را بنویسیم
✍مارینا اولیور
@shahrzade_dastan
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
#چالش_جمعه
نوشته راضیه زاهدی پاریزی
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
-راستی این چند وقت اورادیده ای؟ /-آره خیلی قیافه اش بهم خورده خیلی چاق و قلبمه شده./-مردم می گفتند خیلی زنش رااذیت میکرده خسیس بوده حالا که اون مرده همه داراییش داره میخوره میگن چشمش میسوخته به زنش خرج کنه./-امان ازاین مردم امروزصبح گفت توی مسیرم برسانمش درمانگاه دکتر بهش گفت ازیک غم بزرگ قلبش بزرگ شده خون توی بدنش لخته شده وبدنش ورم کرده اینقدر ورم میکنه تادیگه بمیره.
@shahrzade_dastan
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
#چالش_جمعه
نوشته صدیقه بادسار
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
ما زنها باید هوای هم رو داشته باشید.
فرزانه زنی است که چند سالی،شوهرش فوت کرده و
مخارج خونه به عهده خودشه.
وقتی هم به خونه میاد به کارها میرسه واستراحت میکنه.
از آنجا که در شرکتهای خدماتی کار میکنه خجالت میکشه که دیگران بفهمند.
در حالی که زنان همسایه توی کوچه مینشینند به غیبت و
شایعه پراکنی پشت سر دیگران میپردازند.
که این تهمت زدنشون شامل حال فرزانه خانم هم میشد.
- زری جون فرزانه کجاست اصلا پیداش نیست .
- نمیدونم والا،اتفاقا دیروز براشون نذری بردم هر چی در زدم جواب ندادند.
- معلوم نیست کی میره،کی میاد.
در خونه باز شد فرزانه با یه زنبیل اومد بیرون.
- سلام،خوب هستین.
- سلام،کجایی،ناپیدایی ما رو قابل نمیدونی کنارمون بشینی.
- زیر سایه شما،والا سرم شلوغ بود کار داشتم.با اجازتون میرم خرید.
- باشه،برو به کارت برس.
- معلوم نیست به بهانه خرید کجا میره؟
- این دیگه کیه؟در خونه فرزانه در میزنه.
- آقا چه خبرته،در رو از جا کندی،کسی خونه نیست.
- نمی دونید کجاست.
- والا ما هم خبر نداریم،کجا میره،با کی میره؟
- مرد عصبانی رفت.
- به گوشی فرزانه زنگ زد وگفت:کجایی همین الان باید
ببینمت.
- دایی من تو مغازه میوه فروشی هستم،کنار همین پارک.
- دایی رفتم در خونه نبودی نگران شدم.
- همسایهها یه چیزایی پشت سرت میگن.
- چه چیزایی؟
- میگن معلوم نیست با کی میره،با کی میاد.
- حقیقتش چند وقتیه میرم سر کار،روم نمیشه بهشون بگم.
- مگه کارت چیه؟
- ناراحت نشی،شرکت خدماتی.
- چرا به خودم نگفتی،یه کار خوب برات پیدا میکردم.
- حالا پاشو بریم خونه،نمیخوای یه چای به داییت بدی.
- بله،حتما خوشحال میشم،چرا زن دایی رو نیوردی.
- وقت زیاده حالا یه بار میایم.
- چند لحظه صبر کن.
- دایی کجا میری؟
- خواهرای محترم تهمت زدن به دیگران کار خوبی نیست.
- این زن خودش تنها داره زندگیش رو میگذرونه،خودش هزار سختی و بدبختی داره،دیگه شما همسایهها مراعاتش کنید.
خودتون زن هستید اگه خدایی نکرده این اتفاق برا خودتون پیش بیاد دوست دارید اینطوری قضاوت بشین.
#شایعه
@shahrzade_dastan
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
غمگین ترین تروریست
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
زن گفت: تو کی هستی؟
مرد جواب داد شوهرت
زن خندید و در را به رویش بست و اضافه کرد: اگه یک بار دیگر مزاحم بشوی به پلیس زنگ میزنم. مرد تغییر چهره داده بود تا هیچ کسی نتواند شناسایی اش کند و در امان بماند. از شانس بد، دکترش خیلی ماهر بود.
📚مینیمالها
✍رسول یونان
@shahrzade_dastan
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴گفتگوی رادیویی در حوزه کسب و کارها و جوانان با حسن ایمانی "کارآفرین و دارای طلایی جهانی اختراعات" (۲۰ شهریور ۱۴۰۳ )
تبریک به استاد ایمانی عزیز. موفقیتتان روزافزون👏👏👏👏
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
⏳شمارش معکوس تا بازگشایی مدارس و دانشگاهها!🎒👩🏻🎓👨🏻🎓
❌دیر بجنبی فرصت رهایی از این مشکلات رو از دست دادی😱👇🏻
⚠️فرزند شما هم موقع درس خوندن باید یه مطلب رو چندبار بخونه تا بهخاطر بسپره؟؟؟🥴
🚫فرمولهای ریاضی و فیزیک یادش میره؟؟؟😵
⚠️نمیتونه کتاباشو موقع امتحانات تموم کنه و همش عقب میوفته؟🤕
🚫یه مطلب رو چـــندبار باید بهــش بگین تا یادبگیره؟😣
⚠️درساشـــــو میخونه اما نمــیتونه سرکلاس جواب بده؟؟؟😰
💟 اینجا علتها و راهکارش رو گفتم👇😱👇
https://eitaa.com/hoseini_tondkhani/4270
🛑به همراه راه حل مشکلات یادگیری👆
.
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
🟣 فراخوان، بخشهای سومین جشنواره ملی ذکر
🔹️شعر (در همه قالبها)
🔹️داستانک (حداکثر ۱۵۰ کلمه)
شاعران در این دو بخش میتوانند آثار خود را ارسال کنند.
🔸️موضوعات این جشنواره شامل نماز، ذکر و دعا، مسجد و محراب، آیه ۵۲ سوره حاقه و پروردگار است و محدودیتی در تعداد ارسال آثار وجود ندارد.
🔸️نویسندگان و شاعران علاقهمند به شرکت در جشنواره ملی «ذکر» میتوانند ضمن هماهنگی، آثار خود را در بخشهای یاد شده به شماره ۰۹۱۶۸۲۶۴۴۸۷ (در پیامرسان ایتا) ارسال کنند.
۲۱ شهریور ۱۴۰۳