eitaa logo
شهرزاد داستان‌📚📚
2.1هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
59 ویدیو
234 فایل
پاتوق دوستداران داستان نویسی استفاده از مطالب با حفظ لینک کانال آزاد است. مدیر کانال: فرانک انصاری متولد ۱۴۰۱/۷/۱۱🎊🎊🎉🎉 برای ارتباط با من @Faran239 لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17323748323533
مشاهده در ایتا
دانلود
تبریک عرض میکنم خدمت خانم سمانه قائینی بابت برگزیده شدن داستان ایشان به عنوان بهترین داستان کوتاه مجله چوک. قلمتان سبز و موفقیت‌تان روزافزون.🌹 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شاعرانه 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی داروی دوستی بود هر چه بروید از گِلم میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم باد به دست آرزو در طلب هوای دل گر نکند معاونت دور زمان مقبلم لایق بندگی نیم بی هنری و قیمتی ور تو قبول می‌کنی با همه نقص فاضلم مثل تو را به خون من ور بکشی به باطلم کس نکند مطالبت زان که غلام قاتلم کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگی می‌نرود صنوبری بیخ گرفته در دلم فکرت من کجا رسد در طلب وصال تو این همه یاد می‌رود وز تو هنوز غافلم لشکر عشق سعدیا غارت عقل می‌کند تا تو دگر به خویشتن ظن نبری که عاقلم ✍سعدی شیرازی @shahrzade_dastan
از پیام‌های شما در لینک ناشناس👆👆 @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان‌های خیالی قسمت اول 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 داستان‌های خیالی به سه نوع تقسیم می‌شوند: ۱_ داستان‌های خیال و وهم ۲_داستان‌های علمی تخیلی ۳ _داستان‌های آرمانشهری و پلید شهری داستان خیالی اصطلاح عامی است که انواع داستان‌های شگفت انگیز و دور از واقع را در بر می‌گیرد. به خصوص داستان‌های علمی تخیلی خیال و وهم یعنی همان فانتزی هراس انگیز، اسرارآمیز ،داستان‌های مافوق طبیعی، داستان‌های آرمانشهری و پلید شهری، رستاخیزی و بسیار رستاخیزی. داستان خیال و و وهم یا فانتزی دوری آگاهانه از دنیای واقعی را به نمایش می‌گذارد. داستان خیال و وهم شامل آن نوع از آثار ادبی است که با جهان واقعی اشیا و اندیشه‌ها ارتباط اندکی داشته باشد و با دنیای خیالی پری‌ها، جن‌ها، دیوها و کوتوله‌ها غول‌ها و دیگر پدیده‌های غیر واقعی سر و کار داشته باشد. در واقع نوع تکامل یافته قصه‌ها و رمان‌های گذشته است. در قرون وسطا رمانس به قصه‌های بومی و ملی کشورهای اروپایی گفته می‌شد و در ابتدا از آن با لحن تحقیرآمیزی در برابر انواع ادبی یونان و روم باستان یاد می‌کردند و چندان ارزش اعتباری برای آن قائل نبودند. این رمانس ها در ابتدا به شکل منظوم بود و بعدها به نثر نیز درآمد و تحت تاثیر قصه‌های شرقی به خصوص هزار و یک شب گسترش و تکامل یافت. رومانس قصه تفریحی و سرگرم کننده و خیالی بود که به قهرمان‌های مهذب اختصاص می‌یافت و جنبه اشرافی داشت. ماجراهای عاشقانه و شگفت انگیز و مبالغه‌ آمیز شوالیه‌ها و کنت ها را به نظم یا به نثر ارائه می‌داد. @shahrzade_dastan
بنابراین رمانس‌ها با عشق‌های باشکوه و سلحشوری‌های شگفت انگیز سر و کار داشتند و به کلی از زندگی واقعی دور بودند. تار و پود آنها را خیال پردازی‌های اغراق آمیز می‌بافتند. بعدها که رمان به جهان واقعی شهر و شخصیت‌های انسانی و طبیعی روی آورد رمان‌ها به حیات خود ادامه دادند. داستان‌های کوتاه و رمان‌های خیال و وهم و شگفت آور امروزی نوعی تحول یافته‌ای از رمانس های گذشته‌اند. ادامه دارد 📚عناصر داستان ✍جمال میرصادقی @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایزابل آلنده روزنامه‌نگار و نویسنده آمریکای لاتین است. آلنده را پر خواننده‌ترین نویسنده اسپانیایی زبان در دنیا می‌دانند. او می‌گوید: «زمانی‌که در ماشین نشسته بودم، نمی‌توانستم رمان بنویسم؛ اما می‌توانستم داستان کوتاهی را به نگارش در آوردم. برتری داستان کوتاه در تشکیل شدنش از پاره‌های مختلف است. در طول چند هفته تو یک داستان در دست داری و بعد پیش می‌روی. اگر واقعاً می‌خواهی کاری را انجام دهی، آن را در بدترین شرایط به دست بگیر». @shahrzade_dastan
یک قاچ کتاب📚📚📚 _من می‌دانستم که آب دنیا را نمی‌برد. آب فقط خانه‌های گلی را می‌برد. خودم روزها از میان آشورا تا آن بالای شهر رفته بودم. خانه‌های سنگی و آجری را آب نمی‌برد. از خودم بدم آمد. و از همهٔ کسانی که بدون دلهره می‌توانستند چند کاسهٔ آب ترخینه بخورند، بدم آمد. _سیل روی دیوارهای اتاقمان را خط می‌انداخت. بابام می‌دانست که پارسال یا چند سال پیش چقدر سیل آمده بود. اثرش روی دیوار مانده بود. بابام به دیوار اشاره می‌کرد و می‌گفت: «این هم تقویم دیواری ما.» _این جیغ‌ها تا ابد مرا بیدار نگه خواهد داشت و مرا بر ضد آنکه همیشه خرجیش آماده است، آنکه شکمش مثل زالو پر است و کاری نمی‌کند که همه خرجی داشته باشند، خواهد شوراند. _تابستان تمام شد و آمادهٔ مدرسه رفتن می‌شدیم. با زغال و گچ و هرچه که به دستمان می‌رسید، روی دیوارها کلمهٔ صلح را می‌نوشتیم. کبوتر می‌کشیدیم؛ کبوترهای در حال پرواز. بزرگ و کوچک. سرتاسر دیوارهای لب آشورا و تکیه را پر از کبوتر صلح کرده بودیم. _ولی باز امید داشتم. مرگ را نمی‌توانستم باور کنم. ننه چطور ممکن بود بمیرد؟ پس چه کسی رخت مردم را می‌شست؟ پس کی برای مردم کلاش می‌چید؟ هر وقت ما شیطانی می‌کردیم، چه کسی میان ران‌هامان را با چنگول کبود می‌کرد؟ چه کسی به بابا التماس می‌کرد تا برای عیدمان جفتی جوراب بخرد؟ چطور ممکن بود ننه بمیرد؟ او می‌بایستی زنده باشد تا ظرف بشوید؛ جارو بکند، عذرا را شیر بدهد و بغض و دردش را بروز ندهد و روی جگرش بریزد. دست‌های یخ زده و قاچ قاچ خودش و ما را هر شب وازلین بمالد. و برامان قصه بگوید. 📚آبشوران علی اشرف درویشیان @shahrzade_dastan
دل شکسته نوشته فرانک انصاری