eitaa logo
شاه سلام علیک ؛ حسین سلام علیک
151 دنبال‌کننده
32 عکس
75 ویدیو
0 فایل
Admin : نوكري كردنِ اين قوم مرا بالا بُرد با گداييِّ حسين مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خدا شكر ، عجب پشت و پناهي دارم. "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
اين اشکـها براى تو مرهم نمى شود چيزى ز غصه هاى دلت كم نمى شود با من بگو عزيز دلـم راز را غير از به راز تو محرم نمى شود جارو نزن به خانه، براى تو خوب نيست پهلو شكسته اين همه كه خم نمى شود بيا و غصه ى ما را تمام كن حريف اين همه ماتم نمى شود ظهر دهم تنش زير دست و پاست لب تشنه مانده است، كفـن هم نمى شود : بـه نگـاهِ مـادرانه هـوسـی مُـدام دارم همه یِ وجود خود را ز مدینه وام دارم برو ای نسیمِ رحمت، سفری به کویِ زهرا و بگـو که مـن از اینجا به شما سلام دارم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غمـها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد : از سینه دگــر آه شــرر بار نکش برخیز ولـی منت دیـوار نکش مـن شانه نخـواستم به جـان بابا از دست شکسته این قدر کار نکش صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم و ما که در پی خورشید نیزه ات بودیم شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم دوباره اشک" گناه نسوز" ما را سوخت دوباره پاک شدیم و پر از ثواب شدیم مدینه بود و تو بودی و رأی مادر بود که ما برای عزای تو انتخاب شدیم میان سینه زدن بال و پر گرفتیم و کبوتر حرم صحن بوتراب شدیم شبیه چشم تو و مشک خالی عباس دوباره گریه کن کودک رباب شدیم : حرم ندیده تر از من میان عالم نیست برای مثل منی قاب کـربلا کافیست توقعی کـه ندارم مـرا حـرم ببری برای منتظران خواب کربلا کافیست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
ای ذوالکرم بیا و دو چشم ترم بده در گوشه ای لیاقت بال و پرم بده حالا که دور گشته ام از فیض دیدنت از لطف امشبی تو برات حرم بده امشب لباس معرفتت میکنم به تن مولا بیا و جامهٔ تقوا به من بده هستم گدا و خادم دولتسرای تو خرج تو شد جوانی من باورم بده یا حضرت رضا به سرایت کبوترم در صحن خود بیا و تو بال و پرم بده : روزی به جرم عشق شما متهم شدم روز دگر به احترام غمت محترم شدم دیگر بس است به دلم رحم ڪن رضا دیوانـه ی بی سر و پای حــرم شدم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
شب جمعه است دلم کرب و بلا میخواهد در حرم حال مناجات و بکا میخواهد شب جمعه ست دلم شوق پریدن دارد بوسه بر پهنه ی ایوان طلا میخواهد حال و احوال دلم خوب نمیباشد چون خفقان دارد و از عشق هوا میخواهد آه ای کرب و بلا سختتر از هجران چیست؟ دل من آمده در صحن تو جا میخواهد اغنیا کعبه خود را به تو ترجیح دهند کربلا، حضرت ارباب گدا میخواهد؟ روح مجروح من از نوح حرم کرده طلب مرهمی مرحمتم کن که دوا میخواهد تنگدستم ولی از برکت آقا شاهم بی نیاز است ولی باز مرا میخواهد : شب جمعه ست، سلام همه ی نوکر ها به پادشه بی سرها و بگـویید به که مهـمـان دارد بـه فــدای قــدم تـو مـادرها صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
باز عطر یار آمد و دنیا به کام شد یعنی دوباره موقع عرض سلام شد این لطف هیئت است که حتی کسی چو من با تو میان روضـه فقط همکلام شد شکر خدا که سایه ی الطاف مادرت با دست تو به روی سرم مستدام شد باز آمدم که گریه کنم شاید اشک من بر زخـمـهـای مـادری ات الـتیام شد روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این خورشید عمر فاطمه اش روی بام شد تازه مصیبت دل حیـدر شروع شد هرچند درد پهلوی مـادر تمام شد ای منتقم به پهلوی زخمی مـادرت دیگر بیا، بیا که زمـان قیام شد : به ناله های پشت در میان شعله ها بیا به دستهای بسته در میان کوچه ها بیا بیا که تا بنا کـنـی حــرم برای مـادرت به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... معطر بنام
بالا نرفت آن که به پای تو پا نشد آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد مقصود از تکلم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آن که کلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عزّ و جلّ خون بها نشد در خلقتش زمین و مکان های محترم بسیار آفـریـد ولـی نشد گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد ما گندم رسیده ی شهر ری توئیم شکر خدا که نان تو از من جدا نشد یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم حالا که کــربلای تو روزی ما نشد داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قَدِ نیزه تا نشد : حاجٺ از دل نگذشته تو روا میسازی از گـرفـتاری مـا با خبـری مـا را بس جان ارباب قسم، این دلمان تنگ شده یڪ سفر ڪرب و بلا هم ببری ما را بس صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
آقا اجازه هست از بگویم از مـادرت از لشکـر بگویم از کوچه ای تنگ و دل سنگ مغیره از دختـری با چشمـهـای تر بگویم آقا زبانـم لال دستـی رفت بالا خون میچکد از گوش اگر بهتر بگویم آقا نمی آیی؟ ببین شعله ور شد از آتش و موی سر و معجر بگویم آقا زبانم سوخت، مـادر سوخت آقا می خواستم در پشت در مادر بگویم از ازدحـام و چِـل نفـر نامرد و مـادر از سینه ی و میخ در بگویم : روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
و دست مادر و طفلش بـه دست یکدیگر درست مـعـنی یک روح در دو تا پیکر  به سوی خانه روان توی کوچه ای خلوت رسیــد فـاجـعه از روبـرو، ولـی بـدتر نـگاه کـرد به جز طفل و مادری تنها کـسی نـبـود، خـدا را نـدید بـالا سـر جـلـوتــر آمـد و دستـی پلید بالا رفت چـه شـد که کودک او داد زد: خدا، مادر مـیـان کــوچه و پـیـش نگاه فـرزندش همینکه سخت زمین خورد گفت: سـیـــاه شـد همه جا، راه خـانه را گـم کرد صـدای غمـزده ای گفت: مـادر از اینـوَر رسیــد خـسته و خاکی به خانه، اما شاد کـه تـوی کـوچـه نیفتاد چادرش از سر : مـادر، فـدک، عدو و سه تا نقطه ناگهان گویا قیامت است زمین خورده آسمان طوفان کــربلا زِ همین کوچه پا گرفت آخر حسن چه دید، زبانش چرا گرفت؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
اين روزها نگاه تو از خونِ دل تر است گويا دلت حسينيه ي اشک مادر است شال عزا دوباره نشسته به دوش تو شالي كه حيف، سوخته از آتش در است گلبرگ هاي گونه ي شبنم گرفته ات زخمي، شكسته، نيلي، چون ياس پرپر است اي وارث تمامـي غـمـهـاي اهـل بيت اين روزها غريبيِ تو مثل حيدر است چون ديده ام تو را و سلامت نداده ام يا تو سلام كرده اي و گوش من كر است مُردن ميان روضه اگرچه سعادت است در روضه هاي باز بهتر است زيرا كه اشک يک شبِ اين فاطميه ها با گـريه ي تمام برابر است حالا بيا و بخوان آتشم بزن چشمم به ناله ي تو و يک واي مادر است يا رب كجا رواست زنـي را كتک زنند وقتي كه زن مقابل چشمان شوهر است : حال و احوال دلـم بدجور طوفانی شده غیبت جانکاه تو چه طولانی شده روضه های مادر و میخ در و چند بی حیا حال و احوال دلـم بدجور طـوفانی شده صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
ناگفتنیست درد دل مـرتضـاي تو در خانه‌ام ببين كه چه خالیست جای تو همسایه‌ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه‌های تو خیلی به مجتبای تو بر خورد فاطمه فامیل کم گذاشت برای عـزای تو بی‌اختيار فاطمه‌جان گريه می‌كنم از گريه‌های نيمه‌شب بچه‌های تو جای تمام شهر خودم گریه می‌کنم از بس که خالیست در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش، که نگذاشت غربتم یک ختم با شُکـوه بگیرم برای تو از دست گریه‌های تو، راحت شد این محل شِکـوه نمی‌کنند به مـن از صـدای تو : من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا جز خدا و نبی و فاطمه نشناخت مرا من که یکباره در از قلعه ی خیبر کندم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت جانسوز خانم فاطمه ی زهرا سلام الله عليها را به پیشگاه امام زمان عجل الله و همه ی عاشقان حریم ولایت تسلیت عرض می کنیم😭
شب های جمعه بیقرارم، روضه میخوانم با چشم های اشکبارم روضه میخوانم گاهی برای این دلِ عـاصـیِ هرجایی گاهی برای روزگارم روضـه میخوانم طعنه زدند و بغض کردم، آمدم هیئت با هیچکس کاری ندارم، روضه میخوانم من جز درِ این خانه جایی رو نخواهم زد وقتی گره خورده ست کارم، روضه میخوانم از داغـهـای کــربلا آشــوبم و بــی تاب دل را به پرچم می سپارم، روضه میخوانم یکروز می میرم از این بغض ِ بلاتکلیف بالا سرِ سنگِ مـزارم روضـه میخوانم حتی در آن بحـبوحـه ی تاریکیِ قبـرم آنجا که خیلی در فشارم روضه میخوانم جـانم فـدای آن امـامـی که نگاهش گفت: جان داده بین شعله یارم، روضه میخوانم میگفت زهرا جان، پس از تو گوشه ی خانه زل میزنم بر ذوالـفـقـارم روضـه میخوانم : چشمی که دریا میشود شبهای جمعه مهمـان زهـرا میشود شبهای جمعه گرچه گنه کارم ولـی با دست زهرا این نامه امضا میشود شبهای جمعه صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد درد و غمهایم زیاد و این دلم آلوده است معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد از فراقت گـریه و ناله نکردم یک شبی دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم من که دیدم غربتت اما دلـم مضطر نشد خوب کن بدحالی ام، رو برنگردان از گدا غیر تو اصلا برای من کسی یاور نشد تو بیا کرب و بلایی کن مرا آرزویی بهتر از شش گوشه ی دلبر نشد مادر ارباب ما در بستر و دردش زیاد چند روزی میشود هم صحبت حیدر نشد زینبش دیده میان شعله ها پهلو چه شد بعد از آن تب کرد و بهتر حال آن دختر نشد : ڪسی ڪه خوب ره و رسم نوڪری بلدسٺ مـرام فـاطـمـی و عشق حـیدری بلدسٺ گـدای اول صبحیم و حضـرٺ ارباب طلب نڪرده خودش ذره پروری بلدسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... معطر بنام
سالها داغ زیارت به جگر داشته ام به هوای حرمت شوق سفر داشته ام مادرم مهر تو با شیر به من داد حسین عشق شیرین تو از خون پدر داشته ام منم آن عاشق سرگشته که در طیّ طریق از سر کوی شما قصد گذر داشته ام سائلی بی کس و کارم به درِ خانه تان که به دستان کریم تو نظر داشته ام کـام من وا شده با تربت قبرَت آقا از شفا بخشی این خاک خبر داشته ام قول دادم که فقط لب بزنم نان حلال زین سبب نان ز سر خوان تو برداشته ام هر کجا نام تو آمد ز جگر ناله زدم پای هر روضه ی تو دیده ی تر داشته ام همه ی عـمـر کنار عـَـلـَـــم و بیـرق تو سایه ی پرچمتان را روی سر داشته ام نه که از بدو تولـد که ز قبل از خـلـقــم مهر تو در دلــم از عـالـــم ذَر داشته ام : صبحِ خود را به سلامی به تو آغاز کنم جُـز هَــوایِ تـو کجـا باشم و پـرواز کنم حَسرَتِ بوسه به شش گوشه‌ی تو ما را کُشت دردمندم، به کــه مـن دردِ خـود ابـراز کنم؟پپ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
صحبت از فاطمه سر فصل غزل‌خوانی ماست گریه در روضه‌ی او مسلک عرفانی ماست ما پریشان غـم مـادرمـان فـاطمـه‌ایم غربتش علت این گریه‌ی طولانی ماست هر کسی در پی دارو و دوا می‌گردد نمک روضه‌ی او نسخه‌ی درمانی ماست هرکسی رخت عزا کرده به تن می‌داند که چنین پیرهنی علّت سلطانی ماست لـعـن بر قاتل صـدیقـه‌ی کبـری بی‌شک مُهر تأیید و قبـولـی مسلمـانـی ماست روضه‌خوان، روضه‌ی دیوار و در و کوچه نخوان سر شکستن سند غیرت ایرانـی ماست : خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمـت ربوده ز کف اختیار مـن رفتی ز دیده ی منو، از دل نمی‌روی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد مرهم آتشِ قلبم بشود حیف نشد مـادرم گفت نگـو، سوختم از خاموشی زینب ای کاش که مَحرم بشود، حیف نشد فـدک و خانه‌ی امن و جگـری بی آتش گفتم ای کاش که با هم بشود حیف نشد رفته بودیم بیاییم مگر مـادرمـان ذره‌ای راحت از این غم بشود حیف نشد هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی از کوچه فراهم بشود حیف  نشد خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد جایِ او قامتِ من خم بشود حیف نشد خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست مانع آن همه مـاتم بشود حیف نشد کوچه‌اش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد : فکر کردن به غم‌ و غصه‌ی مادر سخت است خواندن روضه‌ی در، چند برابر سخت است از حسین‌ این همه اصرار، حسن‌ حرف بزن از حسن‌ بغض پی بغض، برادر سخت است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
دل خوشم نام مرا در قلمت جا بدهی به من بی سر و پا در حرمت پا بدهی این منم از همه ی اهل جهان وامانده دل خونین من از عشق تو تنها مانده من خـریدار تـو و عشق تـو و تنهایی ذکر روی لب من در همه روز و همه ی شبهایی آخرالعمر به عشق تو منم جان بدهم بین ارباب و خودم من سروسامان بدهم جان ناقابل اگر در ره عشقت نشود قربانی مـرغ پر بسته بُـوَد در قـفسی زنـدانـی : عمر زاهد همه طی شد به‌ تمناۍ‌ بهشـت او ندانست ‌ڪه در ترک ‌تمناست بهشت این چه حرفیست که در عالم‌بالاست‌بهشـت هرکجا ذکر حسین است همانجاست بهشــت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
روستایی زاده‌ام از راه دوری آمدم با هزار امید از بهر حضوری آمدم دست خالی آمدم گفتم تو آقای کریم پر کنی دستم اگرچه روسیاهم یارضا گفته‌ام من با همه حکم برائت میدهی وعده‌ بر زوار با خط شفاعت میدهی مادر بیمار من گفته سلامش را دهـم بر تو ای آقا سلامِ از روی بامش‌ را دهم خادم مسجدکه‌خرج‌این‌سفر را هم نداشت کاسه ی نذری به من داده که نامش را دهم هرچه‌ خیر از سوی حق‌ جاری‌شده‌ پایان تویی بی‌سروسامان‌عشقم سامان تویی : ای صاحـب بی چون و چرای وطن ما ای جـان جهـان، خسرو شیرین دهن ما مدیـون کـرمـخانـه ی تو مـرد و زن ما کار که به جز توست حسینی شدن ما؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
مانده ام بی کس و از عشق شما دور شدم خوب داری خبر از من که چرا دور شدم رفتم آنقـدر به دنبال گناهان که دگـر در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم در قدیم از غمتان دیده ی تر داشته ام حیف شد باز هم از حال بکا دور شدم در جواب کرم و لطف زیاد تو به من هِی بدی کردم و از رسم وفا دور شدم یک شب جمعه ببر نوکرتان را به حرم مدتی می شود از کرب و بلا دور شدم : فدای گریه کُنانت، فدای زوّارت زیارتت شده حال و هوای زوّارت دعای مادرِ تو میشود «شبِ جمعه» امـانِ روزِ قیامت برای زوّرات صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غـم هجـر تو، در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر چگونه آرزوی عمـر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طـوبـی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن، که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست : به ناله های پشت در میان شعله ها بیا به دست های بسته در میان کوچه ها بیا بیا که تا بنا کنی حــرم برای مـادرت به غربت بقیع و گریه های بی صدا بیا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام
بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم شاعری غافل شود از تو، پشیمان میشود چهره ی زهرایی ات همواره ثابت میکند هر که "زهرایی" شود خورشید تابان میشود یا ابوالفضلی بگو تا که ببیند عالمی ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود مادر باب الحوائج، خانه ات دارالشفاست درد هر کس که دخیل آورده درمان میشود آب کردی قلب سنگی را میان نوحه ات دشمنت هم پای این مرثیه گریان میشود پا به پای ناله ی جانسوز هر روز رباب فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان میشود چشم گفت و چشم داد و چشم پوشید از عطش اینقدر با خود نخوان زینب پریشان میشود : گوهر دریای احساسی تو یا ام البنین میهمان گلشن یاسی تو یا ام البنین همدم اولاد زهـرایی و همراه علـی فخرت این بس، ام عباسی تو یا ام البنین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... سالروز شهادت امّ‌العبّاس، امّ الادب، حضرت امّ‌البنین سلام‌ الله علیها را تسلیت عرض می‌کنیم🏴
حس می‌کنم هرشب حضورت را کنارم وقتی به روی خاک تو سر می‌گذارم بگذار دستت را به روی شانه‌ام باز از دست رفته بعد تو صبرم، قرارم! قرآن که می‌خوانم تو هم می‌خوانی انگار کوثر بخوان تا رود رود اینجا ببارم وقتی نگاهت از رهایی حرف می‌زد احساس می‌کردم تو را دیگر ندارم يادت می‌آيد موقع رفتن چه گفتی؟ جان عزيزت روز و شب چشم‌انتظارم سر می‌گذارم روی خاکت باز امشب ای کاش سر از خـاک دیگر برندارم : زهرا شدی ڪه نام علی را علم ڪنی پنهان شدی که هردوجهان راحرم کنی شافع شدی ڪه بر گنه ما قلم زنی مادر شدی ڪه بر همه عالم ڪرم کنی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
غم می‌وزید شادیِ ما مختصر کند شب می‌رسید کامِ مرا تلخ‌تر کند کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد کو مَرهمی که بر جگـرِ ما اثر کند مادر که می‌رود همه‌ی خانه بی‌کس‌اند مادر که هست خنده از اینجا گذر کند باشد، مریض هم شده باشد به خانه‌ات کافیست در نماز که چادر به سر کند او هست نانِ تازه و گرمیِ خانه هست کافیست در قنـوت دعـایی اگر کند من روضه‌خوان خویشم و دیدی که روزگار! آتش نکرد آنچه که غم با جگر کند نامردِ شهر با همه ولگـردها رسید تا که تمام قصه‌یِ دیوار و در کند گردن کشید، دید علی نیست، شیر شد تا بی‌خیال طعنه زند خنده سر کند اول قباله‌یِ فـدک از دستِ ما گرفت می‌خواست تا غرورِ مرا خُردتر کند محکم گرفته مـادرِ من چادرش، ولی فرصت نشد که دست به رویش سپر کند عمدا میانِ تنگـیِ کـوچـه کشیده زد تا ضـربِ دستِ او دو برابر اثر کند یک تن میانِ چند نفر حرفِ ساده نیست مادر زدن به پیش پسر حرف ساده نیست : وسط روضه یکی گفت به گوش پدرم خوش بحال پدری که پسرش سینه زن است پـدرم گفت که شـادمـان تر آن بـابـایـی که جگرگوشه اش آواره ی کوی حسن است. صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
میان این همه مخلوق برگزیده شدم برای گـریه به داغ تو آفـریده شدم اگر چه وصل نصیبم نشد، همین کافیست یکی دو بار حـوالی یار دیده شدم همین که اهل توام، کار من نه، کار تو بود رمیده از همه جا سمت تو کشیده شدم اگر چه هیچ ندارم، سلاح گریه که هست به لطف خشکـی لبهـات آبدیده شدم نبود آتش داغ تـو، خـام می ماندم به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم : باز نوکـر به سرش شور محرم دارد از فراق غم دارد همه بر وفـق مـرادند ولـی آقـا جان نوکرت یک نفس از عطر حرم کم دارد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... فرا رسیدن ۲۲ بهمن، روز پیروزی خون بر شمشیر را گرامی میداریم🇮🇷
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که ما را سوا کنند هر گز نمیرد آنکه دلش جلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند از آن حـریم قـدسـی ات آقای مهربان آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند : چای روضه قلبِ عاشِق را هَوایی می کند یادِ بـی آبـی دلــم را نِینـوایی می کند غالباً در روضه یِ ارباب مَشهَد میدهند اکثراً ما را رِضا کـرب و بلایی می کنَد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)