شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
روزنامه کیهان
(چهارم دی ماه ۱۳۷۴
۲ شعبان ۱۲۱۶
۲۵ دسامبر ۱۹۹۵ شماره ۱۵۵۳۰
نویسنده؛ حسین بهزاد)
👇👇
بگذار تا بگریم
(در ماتم دو کاوشگر مظلوم شهدای مفقود؛ سردار شهید سعید شاهدی و سردار شهید محمود غلامی )
مرا جام دل از این یاد، خون است
عروس وصل را داماد خون است
لب شیرین دهد بر کوهکن پند
که مزد تیشه فرهاد خون است
تابستان ۷۳ حین گشت و گذار در ارتفاعات ۱۱۲ فکه؛ قتلگاه شهیدان نبرد والفجر یک، وقتی از مرتضی شادکام، تخریبچی
باصفای اکیپ تفحص خواستم کمی از شهدای تفحص برایم بگوید، با خنده به ضبط صوت اشاره کرد و گفت: خاموشش کن تا بگم. به ناچار پذیرفتم و ضبط را غلاف کردم.
موقعی که از بابت گوشِ فضول ضبط
خیالش راحت شد، نفسی تازه کرد و گفت: ببین خبرنگار! جواب سوالت خیلی سخته، ولی بگذار همچین رک و پوست کنده بگم، راست و حسینی بچه های تفحص، تقصیر خودشونه که شهید میشن.
من که از جوابش سخت یکه خورده بودم با تعجب گفتم یعنی بی احتیاطی و غفلت؟ که حرفم را برید و گفت: آدم غافل کجای کاری؟! بی احتیاطی کدومه؟!... مکثی کرد و بعد از آنکه چند لحظه ای مثل آدمهای مشکوک ور انداز کرد. ادامه داد؛ نه، حق داری نفهمی ...
دستش را برادرانه روی دوشم انداخت و مثل معلمی که بخواهد شاگرد کودنی را توجیه کند. گفت آخه چه جوری بگم؟ ببین بعضی وقتها میشه که شهدا توی این قتلگاه ها محو صفای باطن یکی دو تا از این بر و بچه های تفحص میشن؛ فرض کن سید علی موسوی و رفیقش حیدری
اون وقته که دیگه مشکلی نیست که آسان نشود! کارها همه از دم ردیف میشه و عوض اینکه شهداء خودشان را برای این بچه ها آفتابی کنند پیش سیدالشهداء (ع) واسطه میشن تا این بچه ها را به جمع خودشان ملحق کنند. یعنی قضیه برعکس می شه و ...
بلی برادر من! به قول مجید پازوکی (تخریبچی جانباز اکیپ تفحص) اسم این بچه ها روی مین ها نوشته شده کیه که بفهمه؟!
حقیقت مطلب را که بخواهید؛ سال گذشته، موقع جمع وجور کردن گزارش اول تفحص برای کیهان، این بخش از صحبتهای مرتضی را تعمدا از قلم انداختم و تازه همین یک قلم هم نبوده، با نهایت شهامت همینجا اعتراف میکنم که چشمه های این چنینی را تا آنجا که در توانم بود از مجموعه گزارشهای تفحص فاکتور می گرفتم. لابد میپرسید چرا؟!
به دلیلی کاملا موجه؛ از سربند آتش بس، حتى يومنا هذا، از بوقها و رسانه ها و تریبون های این شهر غفلت زده، جار زده اند که ایها الناس، دوران شعار گذشت...
شعار دادن موقوف! عصر خردگرایی آغاز شده و به قول یکی از حضرات در بعضی جراید روز ماضی ، آرمانخواهی باید خودش را با واقع گرایی منطبق کند.
پس خودمانیم، به راستی جز قلیلی از اهل یقین کیست که با بار ظریف اما خرد کننده محاسبات عقلِ پای در گلِ مصلحت اندیشِ محاسبه گر و مؤمن به دنیا و کافر به عالم غیب و آخرت که در ورای
یک چنین حقایقی نهفته است، مواجه شود و از سر غفلت و بی خبری پوزخندی ناباورانه بر صورتک چهره اش ننشاند؟
سر آن ندارم که کسی و جماعتی را مذمت یا شماتت کرده باشم چرا که خودم غافلترین و بی توفیق ترین آدمها در عرصه ادراک حقایق باطنی عالم وجود بوده و هستم اما... بگذریم ...
#مستندات
@shalamchekojaboodi