بعد از عملیات مرصاد که مجروح شد، با چندتا از بچه ها برای عیادت سعید آمدیم تهران و مستقیم رفتیم بیمارستان.
وقتی وارد اتاقی که بستری شده بود رفتیم دیدم سعید به شدت مجروح است و کیسه خون و کیسه دفع خونابهی بعد از عمل جراحی و ... به او وصل است.
ولی سعید مثل قبل با روحیه عالی و بذله گویی و تیکه پرانی به ما شروع کرد گفتن و خندیدن، طوری که انگار نه انگار که عمل سختی روی او انجام شده و به شدت مصدوم است.
آنقدر با روحیه و شاد بود که پرستارهای بخش که چند تا خانم بودند از افعال و رفتار او شعف خاصی داشتند. به ما گفتند شما دوستان آقا سعید هستید؟! و بعد در مورد شیطنتهای سعید از ما سوال میکردند.
من به پرستارها گفتم آقا سعید بمب خنده و روحیه ست و امیدوارم شما رو اذیت نکرده باشه.
گفتند نه خیلی آقاست، ما از کارهاش لذت میبریم و ازش راضی هستیم.
به پرستارها گفتم آبجی های گرامی!
خداوند در آسمان ملائکه را دارد و در زمین بسیجی ها را. این تعبیر، خیلی براشون جالب بود. حرفم را تصدیق کردند و گفتند بعد از اینکه آقا سعید به هوش آمد بلافاصله از ما مُهر و قرآن و کتاب دعا درخواست کرد و گفت تخت منو رو به قبله کنید که نمازم را بخوانم. ما از مناسک عاشقانه او متعجب شدیم.
راوی؛ آقای رضا #رحمت
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از پایگاه بسیج شهید دستغیب (ره)
27.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📷گزارش تصویری : ۱۴۰۲/۱۲/۲۵
🗓برنامه:
عطر افشانی مزار شهدای پایگاه
#شهادت
#لحظه_طلایی
#جهاد
🌐| مجموعه فرهنگی شهید آیت الله دستغیب (ره)
در خاطرات کانال خواندم که سعید بیشتر در صف آخر نماز می ایستاد. به نظر من صف آخر مرکز شوخی های جوانیاش بود. مثلاً هر وقت که میرسید اگر ما در سجده بودیم کلهمان را لگد میکرد و میرفت. و یا اگر می دید که در نماز خیلی فاز عرفان برداشته ایم با یک مُشت حواسمان را جمع میکرد.
البته هیچ وقت بهخاطر این کارها ناراحت نمی شدم و حتی به خود میبالیدم که سعید گوشه نظری به ما دارد.
اما رفتار سعید فقط این شوخیها نبود و هر وقت به مرخصی می آمد برنامه های هیأت و دعای کمیل و ندبه اش فراموش نمی شد و ما هم طفیلی او در این مراسم ها بودیم.
صدا و نوای داداش سعید و حزن و اندوه او، سینه زدن های بی ریا و گریه ها و فریادهایش در هیأتها هرگز از یادم نمی رود.
او بیریا سینه می زد و خدا شاهد است که می دیدم واقعا از خود بیخود شده و آنچنان بر سر و سینه می زند که من بیچاره از ترس اینکه قلب نازنینش این همه حزن را تحمل نکند، نگران بوده و در هیأت فقط حواسم به سعید بود!
فقط کمی بعد از هر مجلس دوباره همان سعید شوخ و ملیح می شد. او آنقدر با دیگران خوب میجوشید که هر کسی فقط با دو سه برخورد، حتما با او دوست می شد. توی محل از همه قشر با او دوست بودند؛ از بچه مسجدیها گرفته تا غیر آنها و این برای من همیشه جای تعجب داشت و همین اغیار (در نظر من ) در زمان مناسب میدیدم چه قهرمان هایی شدند که امثال من فقط باید حسرتشان را بخورند
خدایا تو شاهدی و میدانی او با دل ما چه میکرد و چطور دلبری میکرد.
راوی: آقای محمد #خطیبی
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 نقاره زنی حرم مطهر امام رضا علیه السلام در آخرین روز سال
🌹اینجامعراجشهداست 👇
@tafahoseshohada
سعید جان!
در این چند ماهی که با خاطراتت در قلب و جانمان رجعت نمودهای و هر روز به دنبال تو به هر جا کشیده میشویم، مدام در نظرمان هستی و از جلوی چشمانمان دور نمی شوی.
باران می آید، یاد خاطرات بارانی ات می افتیم، آسمان را می بینیم، نگاه آسمانیات در نظرمان نقش می بندد، موتور می بینیم یاد تو پررنگ می شود و ... در این شش ماه و اندی، روزی را بدون یاد تو شب نکرده ایم و شبی نبوده که در فکر و یادمان گمشده باشی؛
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
سعید عزیز!
اگر چه این هم از عنایات شهیدانهی خودت بود ولی بگذار بگوییم؛ ما یادت کردیم، تو هم یادمان کن و در این لحظات آخر سال ۱۴۰۲ دستی به دعا بردار و ما را دعا کن که سخت محتاج دعایت هستیم، دعا کن تا مثل شهدا در دنیا و آخرت، احسن الحال شویم 😢🤲
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال نو در نهمین روز ماه مبارک، هزاران بار بر شما مبارکباد💐
ان شاء الله در این سالی که رهبر عزیزمان به جهش تولید با مشارکت مردم نامگذاری نموده اند، بتوانیم موثرترین مشارکت مردمی را در این جهت رقم بزنیم. 🤲
اللهم عجل لولیک الفرج
نسأل الله منازل الشهدا
@shalamchekojaboodi
زمانی که طبقه اول می نشستیم، خب پایین دو تا اتاق بود که اتاق جلویی را برای مهمون داری استفاده می کردیم.
عیدا که می شد آجیل و وسایل پذیرایی را روی طاقچهی اون اتاق جلویی میذاشتیم و درش رو معمولا می بستیم که هم مرتب بمونه و هم اینکه آجیلا و شیرینی شکلات ها در امان باشه. خب اون موقعا عید به عید آجیل می خریدیم و همیشه که آجیل نداشتیم.
یادمه یه بار سعید اومد گفت بدویید بدویید، برید تو مهمون داریم. ما هم رفتیم اتاق پشتی و فکر کردیم دوستاش می خوان بیان دیگه.
هر چی نشستیم دیدیم صدایی از اتاق نمی یاد و هیشکی نیست انگار. کمی که گذشت فهمیدیم خودش خودشو مهمون کرده و اینجوری گفته که ما بریم توی اتاق عقبی. بعد هم با خیال راحت بره بشینه توی اون اتاق و آجیل بخوره.😂
راوی؛ #خواهر2
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
ما گدای خدیجه خانومیم
خاک پای خدیجه خانومیم
مادر ماست مادر زهرا (س)
بچه های خدیجه خانومیم
وقت تحویل سال محتاج
یک دعای خدیجه خانومیم
🏴 وفات حضرت خدیجه (س)؛ مادر حضرت زهرا (س) تسلیت باد
@shalamchekojaboodi
دوکوهه سین ندارد اما!
#ساختمانهـایش، سحرگاهانی را به خاطر دارد که رزمندگان، با نوای دلنشین مناجات نورایی همــدوش ستارگان، همپای فرشتگان و در کنــــار ماه، با خدا سخن میگفتند...
فکه سین ندارد اما!
#سجده_های بسیجیانی را به خاطر دارد که با سربندهای سبز و سرخ، سرهایشان را به خدا سپردند و با ندای " أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ " به دیدار معشوق شتافتند...
شرهانی سین ندارد اما!
#سنگرهایش زخم ِتن شقایق هایی را به خاطر دارد که در کربلای خمینی (ره)
با رمــــز " یـــ زینب ــــــــا " هر آنچه داشتند تقدیم ِحضـــرت ارباب نمودند...
کانال کمیل سین ندارد اما!
#سکــوی پرواز ِلب تشنگانی شد که مقتل شان یادآور کربلاست...
طلاییه سین ندارد اما!
#سه_راه شهادتش گــواه رشادت مردانی ست که سبکبال تا عرش اعلا پرستــــو شدند...
اروند سین ندارد اما!
#ساحل خونینش، غواصانی را به خاطر دارد که در شبهای عملیات، از سیم خادار نـَفــس گــذشتند و دل به دریای بیکران ِعشق و عرفان زدند...
شلمچه سین ندارد اما!
#سرداران بی نام و نشـانی را به خاطر دارد کـــه همچون مادرشان زهـــرا (س) فدایی ولایت شـــدند و گمنــــام ماندند...
آری! با آمــدن هر بهار، شکوفه های دلــم به عشق یادتان میشکفد و مرغ خیالم پَر میگیـرد و بـر بام احساس مینشیند.
هور... هویزه... کرخـه... چزابـــه... عیــن خوش... پاسگاه زید... پادگان حمید... کوشک... خرمشهر... بَه! چه بوی سیب میآید از ایــــــن ســـــــــرزمین...
الهـــــــــــی !
حـوِل حالَنا اِلی اَحسـَنِ الحال، بحــق ِ شهدا ... آمین 🤲
@shalamchekojaboodi