📝 من از چند سال پیش که این بحثِ هیئتی بودن آقا سعید رو شنیدم برای من خیلی مهم و جذاب بود که تو هیئت نمی ذاشت کارها رو زمین بمونه.
این کارش را خیلی الگو قرار می دهم خیلی. یعنی اصلا ممکنه یه جایی بریم که اصلا هیچ ربطی به من نداشته باشه ولی من مثلا هیئتی وار پا می شم کار می کنم.
حالا اینا رو می گم می ترسم ریا شه ولی ما یه هئیت ماهانه ای داریم که عملا کسی پا نمی شد کارای آشپزخونه رو انجام بده با اینکه وضعیت کمر من از چند سال قبل خیلی بدتر شده و تقریبا چهار پنج ماه استراحت مطلق بودم و تو کمرم تزریق کردم و نباید کاری انجام بدم
ولی سعی می کنم تو هیئت ننشینم و اتفاقا اون شب چهارشنبه که رفتم خیلی یاد سعید کردم، یعنی کار خیلی رو زمین مونده بود و دیدم کسی انجام نمی ده، گفتم درسته کار برای یکی دیگه ست ولی بزار انجام بدم و نه اسمی باشه و نه رسمی.
یعنی همیشه سعیم بر همین بوده و خیلی یاد سعید می کنم، مخصوصا حالا که هی کانال رو می خونم.
دیشبم شوهرم گفت پاشو بریم مسجد گفتم نه خسته ام اصلا حوصله ندارم شام هم نداریم بیام دیگه از همه چیز می افتیم
بعد رفتیم اون مسجدی که شوهرم دخترمو می بره، رفتیم و من صف اول واستادم یه دفعه ای یه خانومی اومد با یک نفر سلام علیک کنه من صداش جلب توجه کرد برام.
یه دفعه دیدم همسر آقا سعیده، رفتم روبوسی کردم منو نشناخت. بعد گفتم من فلانی ام. خلاصه خیلی حس خوبی بود از این جهت که انگار یه نشونه ای از شهید برای من داشت.
#ارسالی_اعضا
@shalamchekojaboodi
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
یه اتفاق جالب دیگه که سعید توی این دو سه روز داره رقم میزنه اینه که خاطرات بعد از شهادتش رو میفرسته، البته قبلاً هم بوده ولی الان با یک پیشنهاد همراه شده.
یعنی ارتباطاتی که بعد از شهادتش با آدمها حفظ کرده، از اون حج عمرههایی که به نیابت ازش رفتند، لحظاتی که حتی با دیدن فیلمی خاطراتش را به یاد میآورند و یا کارهای هیئت را با الگوگیری از سعید و با یاد او انجام میدهند و ...
بعدش هم پیام یکی از دوستان سعید که این پیشنهاد رو مطرح کردن
👇👇
« دیروز بعدازظهر تو این فکر بودم که میشه یه کار جدیدی رو استارت زد؛
اونم این که علاوه بر درخواست اخذ خاطره، از عزیزان پای کار کانال بخواهید که
برداشتهاشون از خاطرات( خاطره خود یا دیگران)
درس آموختهها
کمک گرفتنهای از سعید؛ چه از زمان راهاندازی کانال و چه از شهادت به بعد
توسلاتی که به روح شهید داشتند و گره گشاییهایی که سعید براشون کرده
هدایتهای معنوی و بعضا مادی سعید
اتفاقات جالب و سربزنگاههایی که سعید برای عزیزان رقم زده
و ...
را از اعضاء درخواست کنید.
اینکه تو ذهنم گذشت زیاد بهش اعتناء نکردم ولی دوباره شب شاهد از غیب اومد. پیام آقای سلطانیان بنظرم چیزی مشابه همین ایده بود.»
به نظر ما که این پیشنهاد خیلی خوبه. بسم الله ...
اینجا بعضیا هستن که با شهید زندگی میکنند و چه بسا هر روز، شهید برایشان نشانه و یاد و خاطره و درسی دارد.
از ارتباط فعلیتان با سعید بگویید از نشانههای حضورش، از یادش و درسی که از او آموختهاید و ... بنویسید و بگویید تا سبک زندگی با شهدا و عطر صفای رفاقت با شهید را به مشام جانها برسانید.
#یادداشت
👇👇
@moameni66shahedi
سلام 🥹
امروز داشتم پیام گروه رو میخوندم در رابطه با نشونه هایی که داداش از خودش نشون میده از خاطره هایی که دوست هاش ازش تعریف میکنن پیش خودم گفتم خوش به حالشون که با یه شهید زندگی کردند و باهاش خاطره دارن هنوزم بعد از رفتنش تو زندگیشون حضور داره و دارن نشونه هاش رو احساس میکنن
چند ساعت بعد زنگ زدن گفتن یه بسته پستی برام اومد از بیت رهبری 😭😭
اصلا مراسم چند ماه پیش بیت رهبری رو یادم رفته بود همونی که به شکل معجزه طوری یقینا به دعوت خود داداش اومدم دیدن آقا 😭😭😭
یادتونه لحظه آخر برای آقا نامه نوشتم که بهم یه تبرک بده همین امروز برام اومده🥹
اولین چیزی که به ذهنم رسید پیام امروز کانال و نشونه های داداش بود
یادم اومد من اون دیدار آقا و این تبرکیشون رو از وجود داداش دارم 🥹🌹
پیام زنداداش کوچک آقا سعید
#ارسالی_اعضا
______
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
سلام 🥹 امروز داشتم پیام گروه رو میخوندم در رابطه با نشونه هایی که داداش از خودش نشون میده از خاطره
حالا این دیدار هم که به واسطهی آقا سعید روزی خانواده شد، خودش داستانی داره که ان شاء الله باید راجع بهش بنویسید... عجب روزی بود و عجب دیدار و عجب نشانه ای 😢
چه بارانی و چه انتظاری در پشت در بیت و چه صبح و چه طلوع دل انگیزی بود پس از خوف و رجای اینکه آیا راهمان می دهند یا نه و حالا این تبرکی که به دست شما رسید ما را هم حسرت به دل کرد😢
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
إلا در عاشقان که شب باز کنند
#دستنوشته_سعید
@shalamchekojaboodi
❇️ یکی از نقدهایی که دیروز مطرح شد این بود که چقدر عکس تکراری می زارید ما هر بار با یه ذوقی عکس رو باز می کنیم می بینیم بازم عکسیه که سعید رو موتور نشسته
البته جواب، این بود که عکس باید یه تناسبی با خاطره داشته باشه و چون خیلی از خاطرات سعید با موتور عجین شده این عکس زیاد بارگذاری می شه
پیشنهاد دادند که حتما نباید عکسها رو با خاطره بفرستید یه وقتایی عکسهای دیگر را هم در کانال بگذارید.
اگر چه در قالب نماهنگ این کار انجام شده ولی پیشنهاد خوبی بود که ان شاء الله انجام خواهد شد.