#و_آنکه_دیر_تر_آمد
#الهه_بهشتی
❤️... باصدایی پرطنین گفت : " عجب سر و صدایی راه انداخته بودید . صحرا و آسمان از رسول الله گفتن شما به لرزه در آمده بود "
❤️...حنظل را به دهان گذاشتم . با آنکه شیرین و خنک بود ، مزه نمی داد ؛ چون فکر جدایی از "او" تلخ تر از طعم حنظل شیرین بود . گریان گفتم : " باز هم شما را خواهیم دید؟ "
احمد روی پای او افتاد و گفت : " نمی شود مارا هم با خودتان ببرید؟ "
سرور موی او را نوازش کرد و گفت :
"هروقت مرا ازته دل بخوانید می بینید"
🔺کتاب " و آنکه دیرتر آمد " داستان نجات دو نوجوان سنی مذهب از صحرای بی آب وعلف است که منتهی به شیعه شدن آن دو جوان می شود.
" احمدزودتر ومحمود دیرتر "
و شاید داستان نجات دو انسان از کویر گمراهی و بی کسی به دست مهربانترین مخلوق الهی و پدرترین پدر💛💛
🌷السلامُ عَلَی رَبِیعِ الاَنامِ🌷
🌷 وَ نَضرَهِ الاَیام🌷
سلام بر بهار مردمان و
خرمی روزگاران
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️