eitaa logo
شمیم حضور
47 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
812 ویدیو
218 فایل
**به نام خدا با صلوات بر محمد و آل محمد و امام شهدا. السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان(ع). خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که تغییر یافتنی نیست. «رب هب لی حکما و الحقنی با الصالحین» التماس دعای فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبدالله(ع) السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولای من! سلام در تب و تاب زمانه و در آمد و شد شب روز ، انگار برخی چیزها را به کل فراموش کرده ایم یا نه آن چنان سردرگم و سرگرم همه چیز شده ایم که شما که موضوع اصلی می باشید را فراموش کرده ایم و هر چه زمان پیش می رود، سردرگمی بیشتر و مشکلات نیز دو چندان است. گاه مشکلات و سردرگمی آن چنان پیش می رود که ما را نالان یا ناراحت می کند؛ برای درمان آن سراغ همه جا وهمه چیزی می رویم؛ اما امان از یک توجه به مشکل گشای اصلی کاش ! کمی توجه مان را به سویتان نماییم و در راه رسیدن به مقصود صبر و تلاش کنیم. 📩نامه خاص اللهم عجل لولیک الفرج ✏خ. محمدجانی @shamem_hoozoor
امام صادق علیه السلام : إنّ قُدّامَ القائمِ عَلَاماتٍ تكونُ مِنَ اللّهِ عزّوجلّ للمؤمنينَ،... ذلكَ قَولُ اللّهِ عزّ وجلّ: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ» يعني المؤمنينَ قبلَ خروجِ القائمِ عليه السلام« بِشَيْءٍ مِنَ الخَوْفِ والجُوعِ ونَقْصٍ مِنَ الأمْوالِ والأنْفُسِ والثَّمَراتِ وبَشِّرِ الصّابِرينَ». خداوند براى مؤمنان نشانه‌هايى از قيام قائم عليه السلام بر شمرده است.... اين سخن خداوند متعال كه: «شما» يعنى مؤمنان پيش از قيام قائم «را حتما به چيزى از ترس و گرسنگى و كمبود مال و جان و ميوه‌ها مى‌آزماييم و شكيبايان را نويد ده» . 📚كمال الدين : ص۶۴۹ ح۳ @shamem_hoozoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چیزی که انسان را به بند می کشد؛ افکار است. افکار به انسان موج سواری می دهد و او را به هر سویی پیش می برد. گاه این موج این قدر سریع و تند است که یک لحظه آن چنان انسان را غرق می کند که گاه به سختی، امکان نجات دارد یا اصلاً امکان نجات نیست. افکار، انسان را انگار که به تسلط می کشاند؛ اما اگر فرد طریقه هدایت افکارش و راه رهایی را بداند، در بند آن اسیر نخواهد شد و هر طوری که آن افکار بخواهد به او موج سواری نخواهد داد، بلکه با افکاری صحیح و واقع بینانه موج سواری آرام و متعادلی خواهد داشت که به بهترین خواسته ها برسد. ✍خ. محمدجانی @shamem_hoozoor
زمان چگونه ما را با خود به فرداهایی نامشخص می برد که گاه خود انتخاب می نمایم که چگونه باشد و گاه تقدیری است که در جلوی راهمان قرار داده می شود و ما تسلیم می شویم که به آن فردا سفر نماییم. کاش! تمام فرداهایمان پر از یاد خدا، امید و سعادت باشد. ✍خ. محمدجانی @shamem_hoozoor
زندگی مهدوی... چقدر برای امام زمان(عج) تلاش کردی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمینه سازی ظهور چیست؟ و بهترین کار برای امام زمان(عج).....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبدالله(ع) السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
زیارت نامه شهدا وقتمان را به وقت شهدا تنظیم کنیم؛ آستان قلبمان را به آن سو بسپاریم و عرض ارادتی به آنان نماییم. https://eitaa.com/shamem_hoozoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولای من! به ما بصیرت عنایت کن و حرکتی صحیح به سمت مسیر کمال تا پله، پله اوج بگیریم و به خدا برسیم. عجل لولیک الفرج ✍خ. محمدجانی @shamem_hoozoor
پیامبر اکرم (ص) : مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ لَهُ فِي عُمرِهِ و يُزادَ في رِزقِهِ فَليَبَرَّ والِدَيهِ ؛ هركه خوش دارد عمرش دراز و روزى‌اش بسيار شود، به پدر ومادرش نيكى كند . 📚میزان الحکمة ح ۲۲۶۴۳ @shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود؛ ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمی کردیم؛ با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعا گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود. وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلا دکتر ببر، می برد. من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثرا مطالعاتش را در این دوران، در همین صف ها انجام می داد. تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلا لب به گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی داشت از من خیلی خوش خلق تر بود. راوی : همسر شهید سید مرتضی آوینی. 📚زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص72.🌿🌿🌸🌸🌺🌺 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
❇️❇️وصیت نامه شهدا نام : اسماعیل نام خانوادگی : آقاپور آرانی نام پدر : محمد تاریخ تولد: 1344/04/01 تاریخ شهادت : 1361/02/03 مکان شهادت : عملیّات فتح المبین - شوش نوع عضویّت و شغل : بسیجی - دانش‏ آموز محلّ مزار : گلزار شهدای امام‏زاده محمّد هلال بن علی علیه ‏السلام آران وصیتنامه یک شهید 17 ساله «خدایا ! تو می ‏دانی که هدف ما شهادت نیست؛ بلکه پیروزی در راه توست. خدایا! تو شاهدی که آگاهانه و برای جهاد در راه تو به جبهه‏ ی جنگ می‏ روم، اگر شهید شدم، به آرزویم رسیده‏ ام. خدایا! تو را شکر می‏ کنم که این نعمت الهی را به این انسان ذلیل عطا فرمودی. ای امام! ای کسی که قلب ‏های ما را تسخیر کردی و اگر تو نبودی، در این سرزمین انقلابی رخ نمی ‏داد. اماما! اینک که ضربه ‏ها از هر طرف به سوی تو نشانه رفته است و تو به یاری خدا هم ‏چون کوه استوار ایستاده‏ ای و مسئولیّت سنگین [رهبری] را به دوش گرفته‏ ای، مطمئن باش که ما یار و یاور تو هستیم و از اسلام و قرآن دفاع خواهیم کرد. مادرم ! اگر در کنار جنازه‏ ی من قرار گرفتی، بگو این افتخار و سعادت است که نصیبم شده است تا چنین فرزندی را روانه‏ ی جهاد نمایم. بگو: مگر فرزند من عزیزتر از علی اصغر (ع) و علی ‏اکبر (ع) امام حسین علیه ‏السلام است که جان خود را در راه اسلام فدا کردند. مادرم! در مرگ من زاری نکن و از امام‏ خمینی درس بگیر که در شهادت فرزندش اشک نریخت؛ چون می ‏دانست رضای خداوند در آن است . خواهر عزیزم! سلام. حجاب، عفّت و پاکدامنی را سرلوحه ‏ی زندگی‏ ات قرار بده و زینب گونه پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسان . برادران عزیزم! پیوسته در راه اعتلای اسلام و فرامین امام‏ خمینی از جان و دل بکوشید و راه شهیدان را پیش بگیرید . ملّت ایران! از شما می ‏خواهم که با اطاعت از امام که فقط برای خدا و مستضعفان جهان علیه مستکبران ، رسالت خود را انجام می ‏دهد؛ یاری دهنده ‏ی اسلام باشید و وحدت و همبستگی خود را حفظ کنید...» https://www.mashreghnews.ir/news/714786/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آب نبات چوبی را در دستشان گرفت. با ولع و لذت خاصی شروع به مکیدن کرد. لبخند کش داری بر روی لبانش نقش بست. به دنبال مادرش می رفت و چادرش را محکم تر در دستانش گرفت. نگاهی به صورت مادرش کرد. اخم های مادر در هم بود. عرق از سر و رویش می بارید. نفسش به شماره افتاده بود. گاه لبانش می جنبید و زیر لب ذکر «یا حسین(ع)» را زمزمه می کرد.اشک از گوشۀ چشمانش سُر خورد و تا پایین چانه اش رسید. نگاهی به کودکش کرد. سریع سرش را از کودک برگرداند و با گوشۀ چادرش اشک ها را پاک کرد. به سوپر مارکت رسیدند. به نزدیکی آب سرد کن مقابل سوپر مارکت رفت. پیاله را از کنار شیر آب برداشت و از آب پر کرد در مقابل دهان کودکش گرفت و به او آب را خوراند. دوباره پیالۀ دیگری ازآب پر کرد و خودش خورد. پیاله را سر جایش گذاشت. «یا حسین (ع)» گفت و دوباره به راهش ادامه داد. چند قدمی ازسوپر مارکت گذشت. وارد کوچۀ بن بستی شد، از اول تا آخر بن بست را جلو رفت و یکی یکی بالای در خانه ها را نگاه کرد. اخم هایش درهم رفت. از این کوچۀ بن بست خارج شد. به مسیرش ادامه داد. هوا گرم بود. عرق از سر و رویش می بارید. با چادرش خود را باد زد. بعد عرق های صورت کودکش را با چادرش پاک کرد. مسیرش را ادامه داد. کودک غرق در لذت آب نبات چوبی بود. به نزدیکی کوچه ای رسیدند. کوچه بن بست بود.نزدیک درب خانه ای نشست. نفس، نفس می زد.دست بر قلبش گذاشت.آهی کشید. سر کودکش را در آغوشش فشرد. موهایش را نوازش کرد. چند دقیقه گذشت. صدای مداحی از آن خانه بلند شد. خانم آن خانه به در خانه آمد. نگاهی به پایین کوچه کرد و سپس نگاهی به ساعتش انداخت. هنوز خبری ازخانم مداح نبود. در این هنگام چشمش به خانمی افتاد که کودکش را به خودش چسبانده و در نزدیکی خانه اش بر روی زمین نشسته است. متعجبانه به او نگاه کرد. به سمتش رفت. دستانش را گرفت. از حال و روزش سوال کرد. آن خانم گفت: همسرم در شهری نزدیک مرز بود. او گارگر ساختمانی بود یک روز نزدیکی های غروب هنگامی که کارش تمام شده بود و خواست برای مرخصی به خانه بیاید، داربست شکسته شد و از بالا به پایین پرت شد و سرش به میله های آهنی خورد و فوت شد. حالا من با قلب بیمارم ماندم و این بچه بی پناه امروز از محل کار شوهرم تماس گرفتند که هزینه بیمه و حقوقش را به دوستش دادند برایمان بیاورد. دوستش آدرس خانه اش را در کوچه بن بستی داد. اما دقیق خانه اش نمی دانم کجاست. چند کوچه بن بست را رفتم، اما خانه اش را پیدا نکردم. آن خانم بوسه ای بر سر کودک و آن خانم زد و گفت: خانه من مراسم روضۀ حضرت رقیه(س) است. بیا بریم مراسم روضه بعد فکری می کنیم. آن خانم را به داخل منزلش راهنمایی کرد. در پذیرایی نشاند. شربت گلاب و زعفران برایشان آورد. خانم کمی از آن شربت را خورد و یا حسین(ع) گفت و کمی هم به کودکش خوراند. چند دقیقه گذشت. خانم مداح آمد. مراسم شروع شد. مداح در حال خواندن روضۀ حضرت رقیه (س) بود. صدای آن خانم با گریه و هِق هِق قاطی شد. ذکر یا حسینش به آسمان بلند شد. ناله ای سر داد و برای همیشه خاموش، خاموش شد. ✍خ. محمدجانی @shamem_hoozoor
زندگی در جریان و مدار آن همچنان برقرار است و سیر حرکت خود را ادامه می دهد این که ما تصمیم بگیریم این سیر حرکت را به چه سمتی پیش ببریم، بستگی به خودمان و انتخابمان دارد. پس انتخابمان را الهی کنیم تا مدار زندگیمان الهی شود و مقصدمان کمال و سعادت گردد. @shamem_hoozoor ✍خ. محمدجانی
سیره پیامبرانه شهدا.pdf
1.93M
سیره پیامبرانه شهدا عناوين اصلي كتاب شامل: اشاره؛ پيش گفتار؛ فصل اول: كليات؛ فصل دوم: اصول رفتاري شهيدان در خانواده؛ فصل سوم: ارتباط با والدين؛ فصل چهارم: همسرداري شهيدان؛ فصل پنجم: ارتباط با فرزندان؛ فصل ششم: همراه با برنامه سازان؛ كتاب نامه
زندگی بایدشهیدانه باشد.mp3
5.32M
زندگی باید شهیدانه باشد...