مولای من!
به ما بصیرت عنایت کن و حرکتی صحیح به سمت مسیر کمال تا پله، پله اوج بگیریم و به خدا برسیم.
#اللهم عجل لولیک الفرج
#نامه_خاص
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
#حدیث_روز
پیامبر اکرم (ص) :
مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ لَهُ فِي عُمرِهِ و يُزادَ في رِزقِهِ فَليَبَرَّ والِدَيهِ ؛
هركه خوش دارد عمرش دراز و روزىاش بسيار شود، به پدر ومادرش نيكى كند .
📚میزان الحکمة ح ۲۲۶۴۳
@shamem_hoozoor
🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #خاطرات_شهدا با این که تعداد مسئولیت هایی که داشت از حد توانایی های یک آدم خارج بود؛ ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمی کردیم؛ با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعا گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده مان بود. وقتی من می گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلا دکتر ببر، می برد. من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم. جالب است بدانید که اکثرا مطالعاتش را در این دوران، در همین صف ها انجام می داد. تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلا لب به گلایه باز نمی کرد. خلق خوشی داشت از من خیلی خوش خلق تر بود. راوی : همسر شهید سید مرتضی آوینی. 📚زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص72.🌿🌿🌸🌸🌺🌺 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
❇️❇️وصیت نامه شهدا
نام : اسماعیل
نام خانوادگی : آقاپور آرانی
نام پدر : محمد
تاریخ تولد: 1344/04/01
تاریخ شهادت : 1361/02/03
مکان شهادت : عملیّات فتح المبین - شوش
نوع عضویّت و شغل : بسیجی - دانش آموز
محلّ مزار : گلزار شهدای امامزاده محمّد هلال بن علی علیه السلام آران
#وصیت_نامه
وصیتنامه یک شهید 17 ساله
«خدایا ! تو می دانی که هدف ما شهادت نیست؛ بلکه پیروزی در راه توست. خدایا! تو شاهدی که آگاهانه و برای جهاد در راه تو به جبهه ی جنگ می روم، اگر شهید شدم، به آرزویم رسیده ام. خدایا! تو را شکر می کنم که این نعمت الهی را به این انسان ذلیل عطا فرمودی.
ای امام! ای کسی که قلب های ما را تسخیر کردی و اگر تو نبودی، در این سرزمین انقلابی رخ نمی داد. اماما! اینک که ضربه ها از هر طرف به سوی تو نشانه رفته است و تو به یاری خدا هم چون کوه استوار ایستاده ای و مسئولیّت سنگین [رهبری] را به دوش گرفته ای، مطمئن باش که ما یار و یاور تو هستیم و از اسلام و قرآن دفاع خواهیم کرد.
مادرم ! اگر در کنار جنازه ی من قرار گرفتی، بگو این افتخار و سعادت است که نصیبم شده است تا چنین فرزندی را روانه ی جهاد نمایم. بگو: مگر فرزند من عزیزتر از علی اصغر (ع) و علی اکبر (ع) امام حسین علیه السلام است که جان خود را در راه اسلام فدا کردند.
مادرم! در مرگ من زاری نکن و از امام خمینی درس بگیر که در شهادت فرزندش اشک نریخت؛ چون می دانست رضای خداوند در آن است .
خواهر عزیزم! سلام. حجاب، عفّت و پاکدامنی را سرلوحه ی زندگی ات قرار بده و زینب گونه پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسان .
برادران عزیزم! پیوسته در راه اعتلای اسلام و فرامین امام خمینی از جان و دل بکوشید و راه شهیدان را پیش بگیرید .
ملّت ایران! از شما می خواهم که با اطاعت از امام که فقط برای خدا و مستضعفان جهان علیه مستکبران ، رسالت خود را انجام می دهد؛ یاری دهنده ی اسلام باشید و وحدت و همبستگی خود را حفظ کنید...»
#شهدا
#حجاب
https://www.mashreghnews.ir/news/714786/
#داستانک
#آخرین_مقصد
آب نبات چوبی را در دستشان گرفت. با ولع و لذت خاصی شروع به مکیدن کرد.
لبخند کش داری بر روی لبانش نقش بست. به دنبال مادرش می رفت و چادرش را محکم تر در دستانش گرفت. نگاهی به صورت مادرش کرد. اخم های مادر در هم بود. عرق از سر و رویش می بارید. نفسش به شماره افتاده بود.
گاه لبانش می جنبید و زیر لب ذکر «یا حسین(ع)» را زمزمه می کرد.اشک از گوشۀ چشمانش سُر خورد و تا پایین چانه اش رسید. نگاهی به کودکش کرد. سریع سرش را از کودک برگرداند و با گوشۀ چادرش اشک ها را پاک کرد. به سوپر مارکت رسیدند. به نزدیکی آب سرد کن مقابل سوپر مارکت رفت. پیاله را از کنار شیر آب برداشت و از آب پر کرد در مقابل دهان کودکش گرفت و به او آب را خوراند. دوباره پیالۀ دیگری ازآب پر کرد و خودش خورد. پیاله را سر جایش گذاشت. «یا حسین (ع)» گفت و دوباره به راهش ادامه داد.
چند قدمی ازسوپر مارکت گذشت. وارد کوچۀ بن بستی شد، از اول تا آخر بن بست را جلو رفت و یکی یکی بالای در خانه ها را نگاه کرد. اخم هایش درهم رفت. از این کوچۀ بن بست خارج شد. به مسیرش ادامه داد. هوا گرم بود. عرق از سر و رویش می بارید. با چادرش خود را باد زد. بعد عرق های صورت کودکش را با چادرش پاک کرد. مسیرش را ادامه داد. کودک غرق در لذت آب نبات چوبی بود. به نزدیکی کوچه ای رسیدند. کوچه بن بست بود.نزدیک درب خانه ای نشست. نفس، نفس می زد.دست بر قلبش گذاشت.آهی کشید. سر کودکش را در آغوشش فشرد. موهایش را نوازش کرد. چند دقیقه گذشت. صدای مداحی از آن خانه بلند شد. خانم آن خانه به در خانه آمد. نگاهی به پایین کوچه کرد و سپس نگاهی به ساعتش انداخت. هنوز خبری ازخانم مداح نبود. در این هنگام چشمش به خانمی افتاد که کودکش را به خودش چسبانده و در نزدیکی خانه اش بر روی زمین نشسته است. متعجبانه به او نگاه کرد. به سمتش رفت. دستانش را گرفت. از حال و روزش سوال کرد.
آن خانم گفت:
همسرم در شهری نزدیک مرز بود. او گارگر ساختمانی بود یک روز نزدیکی های غروب هنگامی که کارش تمام شده بود و خواست برای مرخصی به خانه بیاید، داربست شکسته شد و از بالا به پایین پرت شد و سرش به میله های آهنی خورد و فوت شد. حالا من با قلب بیمارم ماندم و این بچه بی پناه
امروز از محل کار شوهرم تماس گرفتند که هزینه بیمه و حقوقش را به دوستش دادند برایمان بیاورد. دوستش آدرس خانه اش را در کوچه بن بستی داد. اما دقیق خانه اش نمی دانم کجاست. چند کوچه بن بست را رفتم، اما خانه اش را پیدا نکردم.
آن خانم بوسه ای بر سر کودک و آن خانم زد و گفت:
خانه من مراسم روضۀ حضرت رقیه(س) است. بیا بریم مراسم روضه بعد فکری می کنیم.
آن خانم را به داخل منزلش راهنمایی کرد. در پذیرایی نشاند. شربت گلاب و زعفران برایشان آورد. خانم کمی از آن شربت را خورد و یا حسین(ع) گفت و کمی هم به کودکش خوراند. چند دقیقه گذشت. خانم مداح آمد. مراسم شروع شد. مداح در حال خواندن روضۀ حضرت رقیه (س) بود. صدای آن خانم با گریه و هِق هِق قاطی شد. ذکر یا حسینش به آسمان بلند شد. ناله ای سر داد و برای همیشه خاموش، خاموش شد.
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
زندگی در جریان و مدار آن همچنان برقرار است و سیر حرکت خود را ادامه می دهد این که ما تصمیم بگیریم این سیر حرکت را به چه سمتی پیش ببریم، بستگی به خودمان و انتخابمان دارد.
پس انتخابمان را الهی کنیم تا مدار زندگیمان الهی شود و مقصدمان کمال و سعادت گردد.
#کوته_نوشت
@shamem_hoozoor
✍خ. محمدجانی
سیره پیامبرانه شهدا.pdf
1.93M
سیره پیامبرانه شهدا
عناوين اصلي كتاب شامل:
اشاره؛ پيش گفتار؛ فصل اول: كليات؛ فصل دوم: اصول رفتاري شهيدان در خانواده؛ فصل سوم: ارتباط با والدين؛ فصل چهارم: همسرداري شهيدان؛ فصل پنجم: ارتباط با فرزندان؛ فصل ششم: همراه با برنامه سازان؛ كتاب نامه
#شهدا
اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
مولای من!
سلام و روزتان به خیر.
جهان جسم و روحمان حضورت رامی طلبد. کاش! بنمایی رخ تا جانمان زندگی گیرد و با ندای اناالمهدی ات از خواب غفلت برخیزد و هوشیار گردد.
اللهم عجل لولیک الفرج
@shamem_hoozoor
#نامه_خاص
✍خ. محمدجانی
#حدیث_روز
امام علی علیه السلام :
إلهي إن عَفَوتَ فَمَن أولى مِنكَ بِذلِكَ ؟ ! وإن كانَ قَد دَنا أجَلي ولَم يُدنِني مِنكَ عَمَلي، فَقَد جَعَلتُ الإِقرارَ بِالذَّنبِ إلَيكَ وَسيلَتي.
خداى من! اگر از من درگذرى، چه كسى شايسته تر از تو براى اين كار است؟ و اگر مرگم نزديك شده است و كردارم مرا به تو نزديك نساخته است، اقرار به گناه را وسيلهاى به سوى تو قرار دادهام.
📚الإقبال : ج۳ ص ۲۹۵
مناسبتهای امروز :
روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی[ شمسی ]
@shamem_hoozoor
💠مقصدها یکی است
زندگی در جریان است. مقصد یکی است. مسیرها نیز گاه یکی و گاه متفاوت می شود در این مسیر افرادی تازه وارد می شوند که گاه متفاوت تر از بقیه فکر و توجه می کنند و یا تصمیم می گیرند. در این مسیر ممکن است برخی بهتر از دیگری تصمیم بگیرند یا برخی کند پیش رود یا برخی تند، اما توجه به تفاوتها و رعایت حال همه همراهان است که این تفاوت ها را زیباتر می نماید که همه به سمت مقصد صحیح در حرکت باشند همدیگر را همراهی کنند تا سلامت به انتهای مسیر رسند اگر چه گاه این مسائل خسته کننده باشد.
#کوته_نوشت
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
هدایت شده از بازار محتوا
اینفوگرافیک آثار تربیت فردی در زیارت اربعین
https://eitaa.com/mohtavamarket/869
💠زندگی هدیه است
زندگی هدیه الهی و نشانه ای از قدرت ربوبیت و لایزال الهی است که انسان ها طبق قاعده و حکمت او مسیر حرکتشان به سمت کمال را پیش گیرند.
البته حرکت به سمت آن کمال شایسته ای که سبب رسیدنشان به اوج و پله، پله پرواز تا خدا باشد.
کاش! از این هدیه الهی استفاده ویژه ببریم و فرصت به کمال رسیدن و شکوفا شدن را از دست ندهیم.
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
12363-fa-ensanshenasi-va-mahdaviat.pdf
10.22M
🔸معرفی کتاب
انسان شناسی و مهدويت
عناوين اصلي كتاب شامل:
اشاره؛ فهرست اجمالي كتاب؛ فهرست مطالب؛ فصل اول:كليات؛ فصل دوم: انسان شناسي جسمي؛ فصل سوم: انسان شناسي روحي؛ فصل چهارم:انسان شناسي جنسيتي؛ فصل پنجم:انسان شناسي رشد؛ فصل ششم:انسان شناسي اراده؛ فصل هفتم: انسان شناسي كمال؛ چشم انداز كلي مباحث آتي؛ كتابنامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انجام عملی خاص بعداز نماز واجب.....
#مهدویت
اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
مولای من!
سلام روزت به خیر.
قلب زمان به تپش افتاده است و حضور بی صبرانه شما را می طلبد.
مولای من! باز گرد و جهان را منور به نور حضورت نما.
#اللهم عجل لولیک الفرج
#شهادت
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor