🌿🌿🌸🌸🌺🌺 #خاطرات_شهدا 🌹#دقت_در_بیت_المال
مهدی(زین الدین) به قم نمی آمد،
مگر برای انجام مأموریتی و سر راهش،
از من که مادرش بودم و همسر و فرزندش نیز حالی می پرسید!
در یکی از همین مأموریتها به قم،
چیزی نگذشت که با عجله کفش و کلاه کرد که برود.
گفتم: کجا؟
گفت: وقت کم است باید برگردم خط.
پس زن و بچه ات چی؟
به آنها هم سری می زنم…..
پس مرا به بازار ببر تا برای بچه ات چیزی بخرم.
نه بهتر است شما با تاکسی بیایید.
با تعجب گفتم: بازار که سر راه توست!
با معصومیت خاصی گفت: ولی مادر! این ماشین دولتی است و استفاده شخصی از آن صحیح نیست.
همین مقدار که شما درش را باز و بسته می کنید
و روی صندلی اش می نشینید، موجب استهلاکش می شود.
🌹روای: مادر شهید
شادی روح شهید زین الدین صلوات
📚زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص51 🌿🌿🌸🌸🌺🌺 https://eitaa.com/shamem_hoozoor
شهید زین الدین.jpg
15.9K
🌹🌹🌲🌲🌹🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_زین_الدین
#دقت_در_بیت_المال
مهدی(زین الدین) به قم نمی آمد، مگر برای انجام مأموریتی و سر راهش، از من که مادرش بودم و همسر و فرزندش نیز حالی می پرسید! در یکی از همین مأموریتها به قم ، چیزی نگذشت که با عجله کفش و کلاه کرد که برود. گفتم کجا؟
گفت: وقت کم است باید برگردم خط.
پس زن و بچه ات چی؟
به آنها هم سری می زنم..
پس مرا به بازار ببر تا برای بچه ات چیزی بخرم.
نه بهتر است شما با تاکسی بیایید.
با تعجب گفتم: بازار که سر راه توست!
با معصومیت خاصی گفت : ولی مادر! این ماشین دولتی است و استفاده شخصی از آن صحیح نیست.
همین مقدار که شما درش را باز و بسته می کنید و روی صندلی اش می نشینید، موجب استهلاکش می شوید.
روای : مادر شهید
📚زندگی به سبک شهدا، ص50-51
شادی روحشان صلوات
https://eitaa.com/shamem_hoozoor #شهادت #بیت_المال
🌹🌹🌲🌲🌹🌹