#زن_و_ورزش
یکی از مواردی که هم مردان و هم زنان به آن نیاز دارند، ورزش است. ورزش کردن سبب میشود که فرد به وسیله آن نشاط روحی و جسمی خویش را بازیابد. ورزش کردن شرایطی را فراهم میکند که سلولهای بدن انرژی بیشتری برای ادامه فعالیت کسب نمایند. ورزش کردن علاو بر اینکه یک نشاط روحی و جسمی میدهد؛ همچنین سبب میشود که فرد استرسها و ناملایمات و بعضاً درگیریهای ذهنی خود را بهتر کنترل نماید. در طول زمانهای مختلف ورزش وجود داشته است، اما مقتضای آن زمان ایجاب میکرده است که ورزش متناسب با آن زمان و امکانات موجود صورت گیرد و در زمانهای گذشته که امکانات ورزشی کنونی کمتر وجود داشت، کودکان و حتی بزرگترها با همان امکانات دم دستی لحظات شاد و خوبی را برای همدیگر فراهم مینمودند و بدون اینکه دچار تنش یا پرداخت هزینهای گزاف شوند.
در آن زمان شرایط به گونهای بود که زنان بیشتر درگیر فعالیتهای مربوط به خانهداری بودند و یا فرسنگها راه را طی میکردند تا آب یا وسایل مورد نیاز منزل را تهیه کنند که این خود گاه به عنوان ورزش و زمینهای برای پیادهروی آنان محسوب میشد و چه بسا با همان فعالیتهای همیشگی توانایی جسمی یا روحی آنان کاهش نمییافت و بحث رقابت و مدال و ... کمتر و یا اصلاً وجود نداشت، اما در جامعه کنونی که به نحوی شرایط گذشته را کمتر دارد و یا اصلاً ندارد، خانمها که درگیر زندگی ماشینی هستند، کمتر به پیاده روی می روند و امورات منزل نیز به اندازه آن فعالیتها نیست که برای آنان ورزش حساب شود و همه چیز به نوعی فراهم و آماده است و برخی نیز که ممکن است برای ورزش اقدام کنند، گاه به ورزشهایی روی میآورند که ممکن است به خاطر بحث چشم و هم چشمی بین آنان باشد که توان جسمی و روحی یا حتی هزینههای زیادی از آن بطلبد که در این میان چه بسا بحث رقابت و مدال و .. نیز پیش بیاید که گاه خانم را دچار استرس نماید و یا نسبت به امورات منزل کم توجه شود، پس در این زمینه باید توجه شود که زمینه ناراحتیهای مختلف برای آن خانم یا خانوادهاش فراهم نشود، در آن فعالیت ورزشی به جسم و روح و عفاف زن خدشه وارد نشود و محیط به گونهای نباشد که مردان حضور داشته باشند، بلکه باید در محیط یا شیفتی متفاوت باشند که از آنطرف آسیبهای دیگری نیز بر خانم وارد نشود و اخلاق و شئونات اسلامیاش حفظ شود، چون ورزشکار بودن با روحیه اخلاق اسلامی بیشتر پسندیده تر است تا اینکه فرد قهرمان و مدالآور باشد، اما شئونات و پوشش نامناسب داشته باشد یا از اخلاق اسلامی بهرهمند نباشد و یا از خانوادهاش غافل شود.
#یادداشت
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
اعوذُ باللهِ مِنَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی(عج)
#ذکر_روز_پنج_شنبه
100 مرتبه لا إلهَ الا اللهُ المَلِکُ الحقُ المبین
ختم صلوات امروز هدیه می شود، به روح امام حسین(ع) اسراء و شهدای کربلا،امام حسن عسگری(ع)، برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج)، شادی روح امام(ره)، امام شهدای مدافع حرم، شهدای گمنام، شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدا و اسرای کربلا، شهید سردار سلیمانی و همراهان،اموات، علماء، سلامتی کادر درمانی،شهدای فاجعه منا، شهید ابراهیم هادی، شهید تورجی زاده، شهد بیضائی، شهدای روز سیزده آبان و شهید فهمیده ، شفای بیماران، پیروزی اسلام، نابودی کفر ، حاجت روایی و عاقبت به خیری همگی، ختم به خیر شدن حوایج دنیوی و اخروی همگی.
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
زیارت نامه شهدا
وقتمان را به وقت شهدا تنظیم کنیم؛ آستان قلبمان را به آن سو بسپاریم و عرض ارادتی به آنان نماییم.
https://eitaa.com/shamem_hoozoor
سلام مولای من!
ما را به آن چه که نیازمند زندگی الهی و آرام و انسانی است نزدیک و درآن مسیر قرار ده و آن چه که ما را از این مسیر دور می سازد؛ جدا ساز.
اللهم عجل لولیک الفرج
#نامه_خاص
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
امام صادق علیه السلام :
العامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كَالسّائِرِ عَلى غَيرِ الطَّريقِ، لا يَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ إلّا بُعداً .
كسى كه بدون بينشْ عمل كند، همچون كسى است كه در بيراهه مىرود. چنين كسى، هر چه تندتر برود، [از راه ]دورتر مىشود .
📚الكافي : ج ۱ ص ۴۳ ح ۱
✳مناسبتهای امروز :
روز ملی کیفیت[ شمسی ]
@shamem_hoozoor
#روایت_نور_1
#خاطرات_دفاع_مقدس
#روایت_پدر_انقلاب_57
احیای روایت و خاطرات دفاع مقدس چه تلخ و چه شیرین، هر کدام بیانگر معنا، مفهوم و عبرت هایی از تاریخ است. اگر چه ممکن است تلخ باشد، اما یاد آوری خاطرات گذشته خود می تواند عبرت آموز باشد.
یکی از روایت ها روایت خاطرات پدرم مربوط به سالهای دفاع مقدس می باشد.
پدرم در این باره بیان می دارد که:
اوایل جنگ چهارده ساله بودم، در آن زمان علاوه بر شهرها روستاها نیز درگیر جنگ و راهپیمایی شده بود، اعضای روستا به این صورت راهپیمایی می کردند که دسته دسته وارد روستاهای بعدی می شدند و یک گروه بزرگی را تشکیل می دادند. و اشخاص حضور گسترده و فعال در این مراسم ها داشتند. من هم مانند دیگر اشخاص علاقه شدید به حضور در این گونه مراسم ها داشتم و چون کار بنایی ساختمان انجام می دادم، استاد کار اجازه شرکت در این حضور گسترده را نمی داد و مرا تهدید به عدم پرداخت دستمزد می کرد، از آنجایی که برای من دستمزد مهم نبود بلکه مهم ترین چیز حضورم در این اجتماعها بود، به همین علت علی رغم مخالفت و تهدید از دستمزد خود صرفنظر نموده و در این مراسم ها حضور فعال و گسترده داشتم . حتی در زمانی که اولین شهید شهر به نام «شاپور امینی» در روزهای ابتدایی انقلاب شهید شد ند که، علی رغم مخالفت استاد مبنی بر عدم پرداخت دستمزد باز هم من در این مراسم ها شرکت می کردم.
در یکی از روزها اعضای روستا شعارگویان و کفن پوشان همراه با امام جماعت به مقابل پاسگاه ژاندارمری روستا رفتند. زمانی که نزدیک شدند ایست دادند و گفتند، جلو نیایید ما تیراندازی می کنیم. اعضا گفتند اگر به ما ایست دهید ما پاسگاه را از شما تحویل می گیریم. در این هنگام فرمانده بر سر برج نگهبانی قرار گرفت و گفت: ما با شما هستیم، ولی چون دستور تیراندازی داریم، خواهش می کنم نزدیک نشوید.
روزها و شب ها می گذشت. در شب هایی که حکومت نظامی بود، من با چند نفر از دوستان شب ها به گشت زنی در خیابانها به منظور مراقبت و بررسی اوضاع و همچنین نگهبانی از بخشداری می رفتیم.
خاطره دیگرم مربوط به سال 62 است. در آن زمان فراخوان سربازی داده بودند، با آنکه علاقه شدیدی به عضویت در بسیج داشتم اما، با مخالفت اطرافیان و اشخاص بسیجی مبنی بر عدم خواستن نیرو مواجه شدم. اما بنده کوتاهی نکرده به خدمت سربازی رفتم. دوران آموزشی ما با زمان جنگ مصادف شده بود. ما را همراه با سه گروهان به منطقه عملیاتی کردستان فرستادند. دوستان به علت سختی آن مکان ناراحت بودند. اما من خوشحال بودم، در درون خود می گفتم : خدایا! هر جایی که شرایطش سخت تر است به همان مکان بروم تا اینکه، چهار نفر، چهار نفر به یکی از آخرین نقطه های کردستان به پایگاه شهر سقز به نام پایگاه کُردکَلان بردند، به ما گفتند تا نُه ماه اینجا بمانید بعد شما را به منطقه ای آرامتر انتقال می دهیم، اما به وعده خویش عمل نکردند و هجده ماه طول کشید. در این زمان قبل از اینکه به منطقه آرام تری انتقال یابیم هفده نفر از دوستان از جمله «شهید فلاح» به شهادت رسید.☘️☘️
#انقلاب
✍خ. محمدجانی
@shamem_hoozoor
🌹🌹🌹🕊🕊🕊🌹🌹🌹 #خاطراتی_از_امام_خمینی(ره) #خاطرات_رهبر_معظم_انقلاب_از_گریه_امام
✍️حضرت آیت الله خامنه ای در خاطره ای دیگر می فرمایند: معنویت مردم و خانواده ی شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه ها، امام را به هیجان میآورد. من چند بار گریه ی امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذکر مصیبت - دیده بودم. هر دفعه که راجع به فداکاریهای مردم با امام صحبت میکردیم، ایشان به هیجان میآمدند و متاثر میشدند. مثلا زمانی که در محل نماز جمعه ی تهران، قلکهای اهدایی بچه ها به جبهه را شکسته بودند و کوهی از پول درست شده بود، امام(ره) در بیمارستان با مشاهده این صحنه از تلویزیون متاثر شدند و به من که در خدمتشان بودم، گفتند: دیدی این بچه ها چه کردند؟ در آن لحظه مشاهده کردم که چشمهایشان پُر از اشک شده است و گریه میکنند. بار دیگر موقعی گریه ی امام را دیدم که سخن مادر شهیدی را برای ایشان بازگو کردم: در شهری سخنرانی داشتم. بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف میزند. گفتم راه را باز کنید، تا ببینم این خانم چه کار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه ام اسیر دست دشمن بود و اخیرا مطلع شدم که او را شهید کرده اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند. من به تهران آمدم، خدمت امام رسیدم، ولی فراموش کردم این پیغام را به ایشان بگویم. بعد که بیرون آمدم، سفارش آن مادر شهید به ذهنم آمد. برگشتم و مجددا خدمت امام رسیدم و آنچه را که آن خانم گفته بود، برای ایشان نقل کردم. بلافاصله دیدم آن چنان چهره ی امام درهم رفت و آن چنان اشک از چشم ایشان فرو ریخت، که قلب من را سخت فشرد.🌹🌹🌹🕊🕊🕊🌹🌹🌹 #امام_خمینی(ره)