eitaa logo
شمیـــــــم مهـــــــربانے 💝💝
3.7هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
10هزار ویدیو
38 فایل
💚 مهدویت، سبک‌ زندگی، همسرداری 🤍 فرزندآوری، تربیت فرزند، حال‌خوب ❤️ رهبرانه، شهیدانه، چادرانه و لبخندانه 😇🙃 ارسال نظرات @A_5268
مشاهده در ایتا
دانلود
⁦⁦🍀🌺🍀⁩ ﷽ 🍀🌺🍀 ‍ 🛑 هشدار مجدد انقلاب: ❌ اگر توجه نکنید فردا درخواهید ماند. 🔹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار تصویری با مردم تبریز: یک چیزهایی است که مربوط به آینده است که اگر به این نیازها امروز توجه نکنیم فردا درخواهید ماند و گیر میکنید؛ مثلا تربیت دانشمند و محقق از این قبیل است. 🔹مساله ی فرزندآوری و تکثیر نسل از این قبیل است که اگر امروز بر آن تاکید نکنیم ۱۵ سال دیگر یا ۲۰ سال دیگر دیر خواهد بود و عنصر جوان را به قدر کافی نخواهیم داشت. 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 O God, hurry up, Lolik Al-Faraj ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♀🏃‍♀ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
⁦⁦🍀🌺🍀⁩ ﷽ 🍀🌺🍀 🌺🍀 🍀 ۸ سنت غلط ازدواج 💍 در نگاه انقلاب 1⃣ مهریه💰 سنگین 2⃣ جهیزیه سنگین 3⃣ تجملات زیاد 4⃣ اســـراف 5⃣ خرید از مکان های معروف 6⃣ هتل ها و سالن های پرخرج 7⃣ لباس عروس 👗 گران قیمت 8⃣ به رخ کشیدن ثروت 💰 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 O God, hurry up, Lolik Al-Faraj ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⁦⁦🕊❤️🕊 ﷽ 🕊❤️🕊 عڪس حاج قاسم نقطہ اشتراڪ خیلی هاست.. حتی غیر مذهبـے ها‼️ اما وصیت نامہ 💐 نقطہ شروع جدا شدن خیلی هاست حتی مذهبـے‌ ها‼️ همونجا کہ حاجـے میگه: واللھ واللھ واللھ یکی از مھم ترین شئون عاقبت بخیر💐 رابطہ قلبی و دلی 💕 با این حڪیمی‌ست کہ امروز سڪان انقلاب را بہ دست دارد. 💐 ❤️💛 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚🧡 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
⁦⁦🕊💛🕊 ﷽ 🕊💛🕊 💚 🌿 ❇️سعی کنید بچه ها را با ایمان کنید ؛✅ 🔆ایمان به خدا ؛ایمان به حقیقت مطلق و ایمان به اسلام . ♦️اگر این بچه ها با ایمان پرورش پیدا کردند و شما توانستید بذر ایمان را در دلشان بکارید در اینده میشود از انها هر شخصیت عظیمی ساخت و برای هر کاری مناسب هستند . ❤️💛 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚🧡 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 💎 ارزش خانه‌داری انقلاب: امروز نیاز جامعه‌ی ما به این است که بداند مادری، زنِ خانه بودن، کدبانو بودن یعنی چه؟ 🌷 فاطمه‌ی زهرا با آن رتبه و مقام و عظمت، یک است؛ این تحقیر او نیست؛ مگر این عظمت را می شود کوچک شمرد⁉️ 💜 یکی از شئون و یکی از مشاغل همین عظمت عبارت است از بودن یا بودن و خانه‌داری کردن؛ با این چشم به این مفاهیم نگاه کنیم. 💫 ۱۳۹۵/۱۲/۲۹ 🏴 السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌ 🏴 ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🥀🥀🥀 ﷽ 🕊🕊🕊 💢هستیم بر آن که بستیم✊ ★قسم به فیض • •قسم به سرخی خون❣ ★به خیبر و نی و هور و • • ⇜قسم به روح ⇜قسم به سیـدعلـی♥️ ⇜به امر و فرموده های شخص ولی 💢تا رمق به تنم هست هستم ↫ ام ام ↫و هستم✌️ ⇜ و سر سپرده ام و از تبار ⇜به انقلاب و 🌷 و حق وفادارم روشنگری فتنه اخیر با اسم رمز ✊ ❤️ اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 💚 May Allah hasten the reappearance of Imam Mahdi ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @shamim_mehrabane ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🌸🌸🌸 ﷽ 🦋🦋🦋 ❤️ توصیه عزیز انقلاب به : 🌸 بچه دار شوید 🌺 درس بخوانید 🌼 هرچه قدر می توانید زندگی تان را شیرین کنید 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌈 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ @shamim_mehrabane ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ https://eitaa.com/joinchat/2554855445C5f37156b28
🌸🌸🌸 ﷽ 🦋🦋🦋 🇮🇷 هستیم بر آن که بستیم 🕊 قسم به فیض 🕊 قسم به سرخی خون 🕊 به خیبر و نی و هور و 🕊 🕊 قسم به روح 🕊 قسم به سیـدعلـی 🕊 به امر و فرموده های شخص ولی ✅ تا رمق به تنم هست هستم 🕊↫ حسینی ام 🕊↫ حسنی ام 🕊↫و هستم 🕊⇜ و سر سپرده ام و از تبار 🕊⇜به انقلاب و و حق وفادارم 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌈 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ @shamim_mehrabane ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
کلیپ صوتی | نظم نوین جهانی - Khamenei.ir.mp3
زمان: حجم: 4.75M
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋 ✅ نظم جدیدی بر جهـ🌍ـان حاکم خواهد شد‼️ معظم انقلاب: 🔺علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد. 🔺 نقش ما ایرانی‌ها، جایگاه ما ایرانی‌ها در این نظم جدید چیست؟ ⁉️ این یک سؤال مهم است. حالا این نظم جدیدی که بنده عرض میکنم که نظم کنونی به نظم جدید تغییر پیدا خواهد [کرد]، چیست؟ 🔺 نمیشود دقیق گفت، نمیشود بدقّت گفت که نظمِ این‌ چنینی است امّا میشود یک خطوطی را ترسیم کرد. ۱۴۰۱/۰۸/۱۱ 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ @shamim_mehrabane ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ شمـیـمـ‌ مـهـربانی
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋 🎥 تنها بحرانی که بدن عزیزتر از جانمان را می‌لرزاند⁉️ ای محبان رهبر شما چکار کردید برای جمعیت⁉️ امروز باید کاری کرد فردا دیر است‼️ 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ @shamim_mehrabane ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ شمیـــــــم مهـــــــربانے
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋 🎥 اصلی‌ترین نقش زن از نظر اسلام در کلام اخیر رهبر انقلاب با جمعی از بانوان 🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤 ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ @shamim_mehrabane ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ شمـیـمـ‌ مـهـربانی
💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رفت و تمام طول حیاط را دوید تا زودتر را به یوسف برساند. به چند دقیقه نرسید که عباس و عمو درحالی‌که تنها یک بطری آب و بسته‌ای آذوقه سهم‌شان شده بود، برگشتند و همین چند دقیقه برای ما یک عمر گذشت. 💠 هنوز عباس پای ایوان نرسیده، زن‌عمو بطری را از دستش قاپید و با حلیه به داخل اتاق دویدند. من و دخترعموها مات این سهم اندک مانده بودیم و زینب ناباورانه پرسید :«همین؟» عمو بسته را لب ایوان گذاشت و با جانی که به حنجره‌اش برگشته بود، جواب داد :«باید به همه برسه!» 💠 انگار هول حال یوسف جان عباس را گرفته بود که پیکرش را روی پله ایوان رها کرد و زهرا با ناامیدی دنبال حرف زینب را گرفت :«خب اینکه به اندازه امشب هم نمیشه!» عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد :«ان‌شاءالله بازم میان.» و عباس یال و کوپال لشگر را به چشم دیده بود که جواب خوش‌بینی عمو را با نگرانی داد :«این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های و جمع کردن که امروزم خدا رحم کرد هلی‌کوپترها سالم نشستن!» 💠 عمو کنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید :«با این وضع، چطور جرأت کردن با هلی‌کوپتر بیان اینجا؟» و عباس هنوز باورش نمی‌شد که با هیجان جواب داد :«اونی که بهش می‌گفتن و همه دورش بودن، یکی از فرمانده‌های ایرانه. من که نمی‌شناختمش ولی بچه‌ها می‌گفتن !» لبخند معناداری صورت عمو را پُر کرد و رو به ما دخترها مژده داد :« ایران فرمانده‌هاشو برای کمک به ما فرستاده !» تا آن لحظه نام را نشنیده بودم و باورم نمی‌شد ایرانی‌ها به خاطر ما خطر کرده و با پرواز بر فراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند که از عباس پرسیدم :«برامون اسلحه اوردن؟» 💠 حال عباس هنوز از که دیشب ممکن بود جان ما را بگیرد، خراب بود که با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره در حیاط خیره شد و پاسخ داد :«نمی‌دونم چی اوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن!» حیدر هم امروز وعده آغاز را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم که خبر آوردند حاج قاسم می‌خواهد با آمرلی صحبت کند. 💠 عباس با تمام خستگی رفت و ما نمی‌دانستیم کلام این فرمانده ایرانی می‌کند که ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم کردند. غریبه‌ها که رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسشگرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی که حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند :«این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو می‌بریم همون سمت و با می‌کوبیم‌شون!» 💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید با عجیب وعده داد :«از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیک شده، فقط کن!» احساس کردم حاج قاسم در همین یک ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین کاشته که دیگر از ساز و برگ داعش نمی‌ترسید و برایشان خط و نشان هم می‌کشید، ولی دل من هنوز از داعش و کابوس عدنان می‌لرزید و می‌ترسیدم از روزی که سر عباسم را بریده ببینم. 💠 بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راکتی که روی سر شهر خراب می‌شد از خواب می‌پریدیم و هر روز غرّش گلوله‌های تانک را می‌شنیدیم که به قصد حمله به شهر، خاکریز را می‌کوبید، اما دل‌مان به حضور حاج قاسم گرم بود که به نشانه بر بام همه خانه‌ها پرچم‌های سبز و سرخ نصب کرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام (علیه‌السلام) پرچم سرخ افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. 💠 حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل حیدر را نمی‌دانستم که دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم کنج همین مقام بود، جایی که عصر روز عقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه می‌سوختم. 💠 چشمان و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و چشمم به هوای حضورش بی‌صدا می‌بارید که نیت کردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را بگذاریم. ساعتی به مانده، از دامن امن امام دل کَندم و بیرون آمدم که حس کردم قدرتی مرا بر زمین کوبید... ادامه دارد ... ✍ نویسنده: فاطمه ولی نژاد