eitaa logo
ز.موسوی (شمیم رحمت الهی)
234 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
7.3هزار ویدیو
96 فایل
صفحه از قرآن، تفسیر، پاسخ به شبهات، نکته ناب، تلنگر، قند و پند، نوجوانانه، زندگی به سبک شهدا، سخنرانی کوتاه، کلیپ، احکام شرعی ... ارتباط با مدیر @Shamim_rahmat_admin https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6 لینک کوتاه
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 | جمعه های دلتنگی ✍امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام: همواره در انتظار فرج باشید و یأس و ناامیدی از رحمت خدا را به خود راه ندهید. 📚 بحار الانوار ج 15 ص 123 https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 قوی باش 💠 انسان‌های قوی و محکم، باورهای قوی و محکمی دارند. 🌀 اگه حرف‌های روزمره آدم‌ها به راحتی تو رو بهم می‌ریزه، پس نمی‌تونی بگی آدم موفقی هستی. ❇️ طرف مدام با خودش میگه: مدل نگاه کردن بعضی‌ها اذیتم می‌کنه. رفتاری که بقیه با من دارن تو ذوقم می‌زنه. ✳️ خیلی جالبه که من فکر می‌کنم آدم بزرگی هستم، ولی هنوز رفتار‌هایی که آدم‌های کوچیک رو بهم می‌ریزه، من رو هم بهم می‌ریزه. ❇️ امام کاظم (علیه السلام) به یکی از دوستانشون فرمودند: اگه توی دست تو گردو بود، ولی مردم گفتن توی دستش مرواریده، فایده‌ای به حال تو نداره، چون تو خودت می‌دونی تو دستت چیه. ✅ اگرم توی دستت مروارید بود ولی مردم گفتند توی دستش گردو داره، این هم ضرری برای تو نداره.(تحف العقول، ص 285) 🔹 کسی که با تعریف کردن و عیب گرفتن دیگرون حال دلش عوض میشه، معلومه هنوز به چیزی که داره و راهی که انتخاب کرده مطمئن نیست. 🔸 وقتی با رفتار‌های بقیه حال دلم عوض میشه، پس باید خودم و دلم رو درست کنم. احساساتی که ما داریم، میوه باورهایه که قبول کردیم. 🔻 توی وجود تو گنج‌های قیمتی بسیار زیادی وجود داره. اگه کسی الماس و یاقوت تو رو نشناخت، تو باورت رو تغییر نده. https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6
💢 حرف اگه مثل برف نرم و لطیف باشه به دل می‌شینه. 💠 لذتی که ما از باریدن برف می‌بریم، بخاطر نشستن برف روی زمین و سفیدپوش کردن زمینه. 🔸 حرف هم مثل برف می‌مونه. حرف اگه نرم و لطیف باشه به دل می‌شینه. 🔹 برف اگر تند بباره، روی زمین نمی‌شینه، برف وقتی آروم و نرم بباره می‌تونه روی زمین ‌بشینه. حرف هم مثل برف می‌مونه. ✅ اون‌طوری که دوست داری با تو حرف بزنن، تو هم همون طوری با مردم حرف بزن. ✳️ وقتی خدا می‌خواست حضرت موسی و هارون رو بفرسته سراغ فرعونی که اون همه ظلم کرده بود، توصیه کرد که با نرمی باهاش حرف بزنن. این یعنی اگه تند و خشن باهاش حرف بزنن، به دل سنگش نمی‌نشینه. 🔻 «فقولا له قولا لینّا لعلّه یتذّکر او یخشی.» 🔻 سوره مبارکه طه آیه 44. 🔻 اگه از رفتار دوستت ناراحتی، اگه رفتارش رو قبول نداری و می‌خوای ازش انتقاد کنی، نرم و لطیف حرفت رو بگو. ✅ همیشه یادت باشه که یه ساختمون رو میشه توی دو روز خراب کرد. ولی اگه بخوان همون ساختمون رو بسازن، یکسال طول می‌کشه. ✳️ یادت باشه همیشه خراب کردن، خیلی راحت‌تر از ساختنه. https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6
💢 يا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا. سوره فرقان آیه28. 🔹وقتی توی ذهن خودشون مرور می‌کنن که چی شد توی همچین باتلاقی افتادن، می‌بینن فقط کافی بود یه (نه) می‌گفتن تا دیگه توی این تاریکی‌ها نمی‌افتادن. 🔻 گفتن یک (نه) به موقع، می‌تونه جلوی یک عمر افسوس و پشیمونی رو بگیره. 🔹 یک (نه) می‌تونه سرمایه زندگیت رو حفظ کنه. این سرمایه روبا هیچ ثروتی نمی‌تونی دوباره بدستش بیاری. 🔸 یک بار محکم (نه) بگو و خودت رو از یک عمر افسوس نجات بده. https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6
🍂چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی... 🍂گفتم غروب جمعه تو از راه می رسی عمرم در این قرار به سر شد نیامدی... https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕋 بنده به عنوان مسئول حفاظت قرارگاه رعد، به سربازان نگهبان دستور داده بودم تا شبها پس از خاموشی، برای ورود و خروج به قرارگاه، ایستِ شبانه بدهند. 💧 یکی از شب‌ها نگهبان پاس دو، که نوبت پاسداری اش از ساعت دو الی چهار صبح بود سراسیمه مرا از خواب بیدار کرد و گفت: در ضلع جنوبی قرارگاه شخصی هست که فکر می کنم برایش مشکلی پیش آمده. 🕋 پرسیدم: مگر چه کار می کند؟ گفت: او خودش را روی خاک‌ ها انداخته و پیوسته گریه می کند. 💧 من بی درنگ لباس پوشیدم و همراه سرباز به طرف محلی که او نشان می داد رفتم. به او گفتم که تو همین جا بمان. 🕋 سپس آهسته به طرف صدا نزدیک شدم. صدا به نظرم آشنا آمد. نزدیکتر که رفتم او را شناختم. شهید تیمسار عباس بابایی، فرمانده قرارگاه بود. 💧 او به بیابان خشک پناه برده بود و در دل شب آنچنان غرق در مناجات و راز و نیاز به درگاه خداوند بود، که به اطراف خود توجهی نداشت. من به خودم اجازه ندادم که خلوت او را برهم بزنم. 📚 پرواز تا بی نهایت، ص 233. https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6