🌹حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی ✍ اهل شهر از معصیت مرد فاسق بنی اسرائیلی، تضرع نزد خدا بردند! خداوند به حضرت موسي وحي كرد: آن فاسق را از شهر اخراج كن، تا به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن جوان گناهكار را از شهر تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناه برد و مريض شد كسي نبود از او پرستاري نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه خداء از گناه و غريبي ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيال و بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و همسرم جدائي انداختي مرا به آتش گناهم مسوزان. خداوند پس از اين مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت. خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. موسي ديد همان جوانی است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف به گناه و طلب عفو او را آمرزيدم. 📚منبع: يکصد موضوع 500 داستان سيد علي اکبر صداقت #حکایت #داستانک لینک کانال واتساپ https://chat.whatsapp.com/HIpugAgZEgVD3kqDfD6QfY لینک کانال تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFRJBiyokCIfcM_P2Q لینک کانال ایتا https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6

◼️✨﷽✨◼️ 🔥یکی از عذابهای ابن ملجم مرادی در عالم برزخ! 🏴شیخ راوندی با استناد از حسن بن محمد، معروف به ابن رفا، در کوفه روایت کرده است: 💠روزی در مسجدالحرام دیدم مردم در مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) جمع شده اند و پیرمردی که به تازگی مسلمان شده بود، آنجا نشسته بود. ⚫ شنیدم که می گفت: من رئیس راهبان صومعه هستم. 🍀روزی پرنده ای شبیه عقاب دیدم که یک چهارم از بدن یک نفر را از حلقومش قی کرد، سپس قسمتهای دیگرش را بیرون انداخت تا وقتی که آن ها تبدیل به یک انسان کامل شدند. 🔷 پس من از آن شخص سؤال کردم: تو را به خدا قسم به من بگو تو چه کسی هستی؟ گفت: من ابن ملجم مرادی🔥 هستم. 💥به او گفتم: تو چه گناهی کردی که مدام تکه های بدنت را این پرنده پس می اندازد و مجدد تو را تکه پاره کرده و فرو می برد؟ ⛔️گفت: من قاتل علی بن ابی طالبم، و به خاطر همین خداوند این پرنده را قرار داده تا هر روز با این کار مرا عذاب نماید. ♻️ در حال حرف زدن بودیم که همان پرنده آمد و آن مرد را به طرز وحشتناکی قطعه قطعه کرد و برداشت تا وقتی که همه ی قسمت های او را برداشت 🌾 و من منتظر شدم تا وقتی که پرنده پایین آمد و آن را آورد و مجدد از بدن خود تکه های او را خارج نمود. 🔵 از او سوال کردم: علی بن ابی طالب (علیه السلام) کیست؟ جواب داد: علی بن ابی طالب پسر عمو و وصی پیامبر اسلام،حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) است. 🌴با شنیدن و دیدن این عذاب وحشتناک به دین اسلام گرویدم... 📘مدینة المعاجز، ج1: 544، حدیث 540. #ماه_مبارک_رمضان #حکایت https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6

▫️به مناسبت ایام ولادت #امام_هادی_علیه_السلام 💐 #حکایت عنایت شگفت انگیز امام هادی علیه‌السلام به مردی از اهل اصفهان. https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6

💠 #حکایت | طلا و گِل ✍️ روزی شاگردان حکیم از او پرسیدند: «استاد! زیبایی انسان در چیست»؟ 🔻 حکیم دو کاسه کنار آنها گذاشت و گفت: «به این دو کاسه نگاه کنید! اوّلی از طلا درست شده و درونش سمّ است و دوّمی کاسۀ گِلیست و درونش آب گواراست. شما کدام را می‌خورید»؟ 💯 شاگردان جواب دادند: «کاسه گِلی را». ✅ حکیم گفت: «آدمی هم همچون این کاسه است؛ آنچه که آدمی را زیبا می‌کند، باطن و اخلاق اوست. باید سیرتمان را زیبا کنیم...». #نکته_ناب #خوش_اخلاقی ─┅─═इई ♥️ईइ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6 ─┅─═इई ♥️ईइ═─┅─

#حکایت گویند شغالى، چند پر طاووس بر خود بست و سر و روى خویش را آراست و به میان طاووسان درآمد. طاووس‏ها او را شناختند و با منقار خود بر او زخم ‏ها زدند. شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ اما گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روى خود را از او بر می گرداندند. شغالى نرمخوى و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبكار آمد و گفت: 🌷 اگر به آنچه بودى و داشتى، قناعت می كردى، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود می آمد و نه نفرت همجنسان خود را بر می انگیختى. 🌷 آن باش كه هستى و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوع‏ تر از آنچه هستى، نشان مده كه به اندازه بود باید نمود... به اندازه بود باید نمود 🌷 خجالت نبرد آنکه ننمود و بود🌷 ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6 ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─

🔘 این دعا درهای آسمان را باز می‌کند. ▫️#حکایت فوق‌العاده شنیدنی دعای امّ داوود👌 📚 بحارالأنوار ج۹۵، ص۳۹۷. ‎─┅─═इई ❄️💠❄️ईइ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6 ─┅─═इई ❄️💠❄️ईइ═─┅─

#حکایت روزی سه خسیس با هم خربزه می خوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره می نمود، برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت: از چیز هایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه. دومی گفت: که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند. سومی گفت: که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود. وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند، دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می کند. سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید. و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند. فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت: من رفتم، که اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم. پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح کرده با آن ذکر یا قدوس بگویند! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6 ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─

#حکایت 🍁 مردی نزد بایزید بسطامی رفت و گفت که سی سال روزه گرفته و مشغول عبادت بوده اما هیچ نشانی از نزدیکی به خداوند در خود نمی بیند. 🍁 بایزید در پاسخ گفت: اگر صد سال دیگر هم به این کار ادامه دهی اتفاقی برای تو رخ نخواهد چون کارت خالصانه نبود و مردی محاسبه گری هستی، در غیر اینصورت چگونه می توانستی لحظات عشق و عبادت را بشمری؟! 🍁 وقتی معامله در کار باشد عشق و عبادت ارزشی ندارد. وتو را به جایی نمی رساند . 🍁 بی دلیل ومحاسبه عشق بورزید و بی ریا عبادت کنید تا همه چیز را به دست بیاورید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ https://eitaa.com/joinchat/3754491954C2162614bc6 ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─