eitaa logo
شمیم یار
1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ دور هم جمع شدیم تا شمیم حضرت یار باشیم .🫂 کپی؟!مطالب کانال بغیر از 👈رمانها 👉بدون ذکر منبع از شیرِ مادر حلال تر . .🌸 پاسخگوی سوالات شرعی : @helpers_mahdi برای تبلیغات ارزان در کانال : @helpers_mahdi2
مشاهده در ایتا
دانلود
❣سلام پدر مهربان ما صبحت بخير 💥در غربت عشق، 💓آشنا را برسان فرزند مرتضی را  برسان 💫خشنودی قلب❣ چهارده معصومت یارب فرج  ما را برسان…😍 🌸🍃
آهای در گناه می مانی !؟ یا می روی سمت (ع) ؟! مان را می زنیم و مان را می کنیم؟! منتظر ماست!!
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش ، از او خواست که فردا بیاید مدرسه ، هم با عصبانیت فرستادش پیش و گفت : این دفعه رو با برو ، چقدر من بیام تو رو بکنم . دستهای کبود را در دستش گرفت و گفت : دوباره به معلمات گیر دادی ، مگه نگفتم که کاری به کارشون نداشته باش ، که باشند، تو دَرست رو بخون ، ببین چطوری کتکت زدند . که هشت سال بیشتر نداشت گفت : برای چی باید چیزی نگم؟ مگه اونها نیستند؟ مگه تو نیومده باید داشته باشند؟ در دوران اختناق ستمشاهی، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتاب‌هایش می‌کند و می‌گفت : دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز می‌کنم، چشمم به اینها بیفته! زمانی که کسی جرأت نمی‌کرد اسمی از خاندان بیاورد، که در این صورت سروکارش به و شهربانی می‌افتاد . ایستاده ‌بود کنار در مردم می‌خواستند بعد از‌ یک ‌اعتراض آرام، از خارج ‌شوند ، ناگهان ‌عکس را بالای ‌سر گرفت و فریاد زد :
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 پنج ندای زمان ـ هنگام ظهور.. مصیبت بر دل امام زمان عجل تعالی فرجه الشریف چقدر است اولین نداهای هنگام ظهور را با و زخم‌های جدّ غریبش امام علیه‌السلام آغاز می‌کند: ✅ اهل عالم، آگاه باشید كه من امام قیام كننده‌ام. ✅ اهل عالم، آگاه باشید كه من صمصام انتقام گیرم. ✅ اهل عالم، آگاه باشید كه جدم حسین را تشنه شهید كردند. ✅ اهل عالم، آگاه باشید كه جدم را عریان رها كردند. ✅ اهل عالم، آگاه باشید كه بدن جدم را از روی دشمنی خرد كردند.. الزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالی فرجه، ج۲، ص۲۳۳
*☑️ هر اندازه‌ به امام زمانِ خود نزديكیم، انسانیم* *🌱 من و شما به اندازه‌ای كه به (علیه السلام) خود نزديك شويم، بهره‌ای از داريم* . *💐 روايات شيعه می‌فرمايد: در بدو ورود به برزخ اوّل از عقيده سؤال می‌شود و بعد از اعمال. اوّل از و سؤال می‌كنند و بعد، از نماز و روزه؛ يعنی آيا به امام زمانت نظر داشته‌ای يا نه؟* *✔️ اگر امام زمانت را نشناسی، تو اصلاً كاری نكرده‌ای* !‌ 👤 📚
‼️ ⭕️ ‼️میدونی چـــــرا ؛ ظهور نمیڪنه❓ 🔖یڪ ڪـــــلام : چون من و تو جامعه نساختیم زمان در جامعه ای ڪه حرمت ندارد ، نـــــباید بـــــیاید ... چون اگر بیاید ، مانند پدرانش شهید خواهد شد ؛‼️ 👌هیچ کارے نمیخواد بڪنے ؛ فقط خودت رو درست ڪن ... دو ڪلمہ 🚫 🚫 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌  🔺 ظهور بسیار نزدیک است https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ فوق العاده جایگاه مومنین *📝هرکسی نمیتونه به زمان برسه* 🔹 بدون میتونی کی باشی ... ...🌱 🌤ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌤
🔷 کلید ایمان کامل در محبت زمان(عليه السلام)؛ *💎این محبت ولايتی است كه به تعبير قرآن كريم (نَبأء عظيم) بزرگترین خبر 📢 عالم وجود است و کمال و تمامیت آن، عشق ورزی و به اوست؛* ✳️چنان که در روایتی بیان شده است: "مَنْ اَحَبَّ اَنْ يلقی اللّه يَومَ القيامة وَ حسُنَ اِسلامَهُ وَ كَمُلَ ايمانه فَليَتوال الحُجَةِ بنِ الحَسَنِ المَهدی"؛ *هرکسی دوست دارد خدا را در قیامت خندان ملاقات کند، در حالی که اسلامش زیبا🌈 و ایمانش کامل باشد، کلید این زیبایی و کمال محبت و دوست داشتن حضرت بقیة اللّه(عليه السلام) است.* *استادسیدحسین رضوی*
⭕️سنخیــت پیـــدا کــردن با زمــان! 👤آیت الله ناصــــری: 🍃بعضی ها خیلی مشتاق دیدن امــام زمــان (عج) هستند، می گویند: مــا می خواهیــم امــام زمــان را ببینیم ، چه کار کنیم؟ در جواب عرض می کنم؛ امام زمان (عج) را چکارش داری؟ ما که نمی‌توانیم پیدایش کنین. آن بزرگوار باید بیاید. باید سنخیت با امام زمان در خودت ایجاد کنی... قــــرآن مگر همتای امام زمان ( عج) نیست، شما با قـــــرآن چه کردی که می خـــــواهی با زمــان (عج) بکنی؟ در روز چقدر می خوانید ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا به حال امام زمان(عج) بهت لبخند زده؟ حجت‌الاسلام خدایا ما را از یاران حقیقی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بده. زمان
⭕️شناخت #عصر ✅آقا امام صادق (ع) فرمودند : ای مفضل ،اخبار —مهدی —را به شیعیان ما بازگوی تا در دین خود ،به —شک —و تردید نیافتند . ( بشاره الاسلام : ص 267) ⭕️📢 آیاتی در بیان معرفی امام زمان علیه السلام 1-    بقیه الله خیر لکم این کنتم مؤمنین 2-    قل ارایتم ان اصبح ماءکم غوراً فمن یاتیکم بماء معین 3-    هدی للمتقین الذین یؤمنون بالغیب 4-    واسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه 5-    امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء 6-    والفجر و لیال عشر و الشفع والوتر 7-    العموا ان الله یجیی الارض بعد موتها 8-    ان الارض یورثها من یشاء من عباده 9-    یریدون لیطفئوا نور الله 10- الذی ارسل ... لیظهره علی الدین کله
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌۰─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ رمان زیبای ولی زندگی من و وحید و سختی هامون تازه شروع شد... قبل عروسی وحید بهم گفت: _دوست داری ماه عسل کجا بریم؟ گفتم: _جاهایی که بریم ،تا من کنم... -هر جایی که میتونیم بریم. -هر جایی؟!! یه کم دقیق نگاهم کرد.لبخند زد و گفت: _کربلا؟ از اینکه اینقدر خوب منو میشناخت خوشحال شدم.گفتم: _میتونیم؟ یه کم مکث کرد و گفت: _یه کاریش میکنم. بخاطر شرایط امنیتی کاریش بهش اجازه همچین سفری رو نمیدادن.خیلی تلاش کرد تا بالاخره تونست هماهنگ کنه که بریم. دو روز بعد عروسی راهی کربلا شدیم. دل تو دلم نبود.حال وحید هم مثل من بود.هیچ کدوممون روی زمین نبودیم. وقتی وحید روضه میخوند هیچ کدوممون آروم شدنی نبودیم. حس و حالمون تعریف کردنی نبود.وقتی با هم بودیم باهم گریه میکردیم.هیچ کدوممون اصراری برای پنهان کردن اشک ها و بغض هامون نداشتیم... نگران ریا شدن نبودیم. من و وحید یکی بودیم. کافی بود اسم حسین(ع)رو بشنویم اشک مثل سیل از چشمهامون جاری میشد. ساعت ها تو بین الحرمین می نشستیم،به گنبد امام حسین(ع)نگاه میکردیم، گریه میکردیم. به گنبد حضرت اباالفضل(ع)نگاه میکردیم، گریه میکردیم. خیلی ها گفتن اونجا برای ما هم دعا کنید ولی ما اونجا حتی به خودمون هم فکر نمیکردیم.اونجا فقط حسین(ع) بود و . اصلا وحید و زهرا مطرح نبود. فقط حسین(ع) بود و اشک. اونجا حتی نیاز نبود کسی روضه بخونه.به هر جایی نگاه میکردیم روضه بود.آب..خیمه گاه..آفتاب سوزان...داغی زمین..تل...بچه ها..گودال....همه روضه بود. هردومون برای اولین بار بود که میرفتیم. هردو مون داشتیم دق میکردیم.نفس کشیدن تو کربلا واقعا سخت بود.زنده بودن تو کربلا باعث شرمندگی بود. شرمنده بودیم که چرا با این همه مصیبت ما هنوز زنده ایم.شرمنده بودیم که خدا،حسینش(ع) رو فدای تربیت شدن ما کرد و ما هنوز................ اون سفر برای هردومون سفر عجیبی بود. وقتی برگشتیم هم قلب و روحمون اونجا بود. قبل از سفر کربلا مداحی های وحید سوزناک و با گریه بود.خودش هم گریه میکرد ولی بعد از سفر کربلا مداحی کردن براش خیلی سخت شده بود. وقتی مداحی میکرد خودش هم آروم شدنی نبود.مجلس ملتهب میشد. دیگه هیچ وقت روضه گودال نخوند.وقتی روضه میخوند همه نگران سلامتیش بودن.دیگه کمتر بهش میگفتن مداحی کنه.من حالشو میفهمیدم.بعد از سفر کربلا منم تو روضه ها دلم میخواست بمیرم از غصه. هروقت وحید میرفت هیئت، منم باهاش میرفتم.همه میدونستن من و وحید با هم ازدواج کردیم و منو خانم موحد صدا میکردن. یه شب که هیئت تموم شد نزدیک ماشین با یه خانمی که تو هیئت با هم دوست شده بودیم،صحبت میکردم.وحید با آقایی نزدیک میشد.قبل از اینکه وحید چیزی بگه اون آقا گفت: _سلام خانم روشن. از اینکه کسی تو هیئت منو به فامیل خودم صدا کرد تعجب کردم.نگاهش کردم.سهیل صادقی بود. سرمو انداختم پایین و سلام کردم.بعد احوالپرسی همسرش رو معرفی کرد.همون خانمی که قبلش داشتم باهاش صحبت میکردم.دختر خیلی خوبی بود.بعد احوالپرسی وحید به آقای صادقی گفت: _ماشین آوردی؟ آقای صادقی گفت: _آره.ممنون.مزاحمتون نمیشیم. خداحافظی کردیم و رفتن.وقتی تو ماشین نشستیم وحید گفت: _سهیل پسر خیلی خوبیه.به اون چرا جواب رد دادی؟ از حرفش تعجب کردم.لبخندی زد و گفت: _این روزها خیلی ها وقتی میفهمن با تو ازدواج کردم یه جوری نگاهم میکنن.از نگاهشون معلومه قبلا خاستگار تو بودن. -چند وقته میشناسیش؟ -چند سالی هست. -از گذشته ش چیزی بهت گفته؟ -یه چیزایی. -چی مثلا؟ -گفته بود تو یه مسائل دینی ابهاماتی داشته و یه دختری کمکش... حرفشو نصفه گذاشت و به من نگاه کرد. -تو کمکش کردی؟؟!!!!! -آقای صادقی بهت گفته بود دختری که به نامحرم نگاه بیجا نمیکنه لایق این هست که با کسی ازدواج کنه که اون هم به نامحرم نگاه نمیکنه؟ وحید با تعجب گفت: _تو بهش گفته بودی؟؟!!!!!!! -میبینی خدا چقدر حواسش به ما هست. یه حرف رو خودش به زبان من میاره،بعد با واسطه به شما میرسونه که من و شما الان اینجایی باشیم که هستیم. سه هفته بعد از اینکه از کربلا برگشتیم، وحید یه مأموریت یک ماهه رفت.... دلم خیلی براش تنگ شده بود.... ادامه دارد... ✍نویسنده بانو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @shamime_yaar