eitaa logo
شمیم آشنا
14.9هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
6.8هزار ویدیو
303 فایل
🗂 بزرگترین مرجع کلیپ های کوتاه مهارت های زندگی مشترک و تربیت فرزند و محتوای سبک زندگی در کشور 👤 @AshenaOnline ادمین 🆔 http://sapp.ir/Shamimeashena سروش 🆔 https://eitaa.com/shamimeashena ایتا 🆔 https://rubika.ir/shamimeashenarubika روبیکا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 آخرین لحظات (س) 🔸 اسماء بنت‌عمیس می‌گوید: هنگامی‌که (س) به حال احتضار افتاد، به من فرمود: «هنگامی‌که در ساعت رحلت پیامبر (ص) نزد ایشان آمد مقداری کافور از آورد. 💠 پیامبر (ص) آن را سه قسمت کرد؛ یک قسم آن را برای خود برداشت و یک قسم آن را برای علی (ع) و یک قسم آن را برای من گذاشت که وزن آن 40 درهم بود.» آن‌گاه به من فرمود «ای اسماء آن کافور باقی‌مانده را که در فلان‌جا است بیاور و کنار سرم بگذار.» این را گفت و جامه‌اش را به سر کشید و فرمود «اندکی صبر کن و در انتظار من باش، سپس مرا صدا بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان که به پدرم ملحق شده‌ام.» 🔸اسماء اندکی صبر کرد، سپس (س) را صدا زد و جوابی نشنید، صدا زد: یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی، یا بِنْتَ اَکْرَمُ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّساء یا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطَأَالحِصی یا بِنْتَ مَنْ کانَ مِنْ رَبِّه قابَ قَوْسَیْنِ‌اَوْ اَدْنی؛ ای دختر محمد مصطفی (ص)! ای دختر بهترین انسان‌ها! ای دختر برترین کسی که بر روی زمین راه می‌رفت، ای دختر کسی که در شب معراج به جایگاه خاص قرب الهی رسید. باز جواب نشنید، اسماء روپوش را کنار زد، ناگاه دریافت که (س) به لقاءالله پیوسته است. خود را به روی (س) انداخت و او را بوسید و عرض کرد: «ای ! وقتی‌که به حضور پدرت خدا (ص) رسیدی، سلام مرا به او برسان.» 🌷 🆔 @Shamimeashena
آموزه هایی از پیامبر اسلام 💢 مجلس از همه می‌خواست به تشریفاتی که دیگران را به رنج می‌افکند و سودی واقعی برای آن‌ها ندارد دست بردارند: از هرچه که آسمان آبی دوستی را تیره کند پرهیز می‌داد و می‌فرمود: اگر سه نفر هستید، دو نفرتان با هم پچ پچ نکنید. این کار شما فرد سوم را غمگین می‌کند. با رفتارش به دیگران می‌آموخت در مجلس در پی جای خاصی نباشند. از همین روی، وقتی وارد مجلسی می‌شد، پایین‌ترین جا می‌نشست. هر کسی که در مجلس او می‌نشست، گمان می‌کرد خود گرامی‌ترین فرد نزد خداست. 🆔 https://eitaa.com/shamimeashena ایتا 🆔 http://sapp.ir/Shamimeashena سروش
💠 آخرین لحظات (س) 🔸 اسماء بنت‌عمیس می‌گوید: هنگامی‌که (س) به حال احتضار افتاد، به من فرمود: «هنگامی‌که در ساعت رحلت پیامبر (ص) نزد ایشان آمد مقداری کافور از آورد. 💠 پیامبر (ص) آن را سه قسمت کرد؛ یک قسم آن را برای خود برداشت و یک قسم آن را برای علی (ع) و یک قسم آن را برای من گذاشت که وزن آن 40 درهم بود.» آن‌گاه به من فرمود «ای اسماء آن کافور باقی‌مانده را که در فلان‌جا است بیاور و کنار سرم بگذار.» این را گفت و جامه‌اش را به سر کشید و فرمود «اندکی صبر کن و در انتظار من باش، سپس مرا صدا بزن، اگر جواب تو را ندادم بدان که به پدرم ملحق شده‌ام.» 🔸اسماء اندکی صبر کرد، سپس (س) را صدا زد و جوابی نشنید، صدا زد: یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی، یا بِنْتَ اَکْرَمُ مَنْ حَمَلَتْهُ النِّساء یا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطَأَالحِصی یا بِنْتَ مَنْ کانَ مِنْ رَبِّه قابَ قَوْسَیْنِ‌اَوْ اَدْنی؛ ای دختر محمد مصطفی (ص)! ای دختر بهترین انسان‌ها! ای دختر برترین کسی که بر روی زمین راه می‌رفت، ای دختر کسی که در شب معراج به جایگاه خاص قرب الهی رسید. باز جواب نشنید، اسماء روپوش را کنار زد، ناگاه دریافت که (س) به لقاءالله پیوسته است. خود را به روی (س) انداخت و او را بوسید و عرض کرد: «ای ! وقتی‌که به حضور پدرت خدا (ص) رسیدی، سلام مرا به او برسان.» 🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃 🌐 shamiim.ir 🆔 @Shamimeashena