💠 مادرم تو #خواستگاری شرط کرد که دخترم، صبحها باید #شیر و #قهوه جلوش بذاری و... خلاصه زندگی با این دختر سخته.
اما مصطفی همیشه با اینکه قهوه نمیخورد برایم قهوه درست میکرد. میگفتم: «واسه چی این کارو می کنی؟...».
میگفت: «من به مادرت #قول دادم که این کارها رو انجام بدم». محبتهاش رو که میدیدم احساس میکردم رنگ #خدایی به زندگیمون داده.
#شهید_چمران
📙افلاکیان، ج۴، ص۷
#همسرانه
🆔 @Shamimeashena
❣️ #همسرانه
📌 نقل از همسر #شهید_چمران:
یک هفته مادرم در بیمارستان بستری بود.
مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامانم که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد.
من گفتم: «برای چی مصطفی؟»
گفت: دستی که این همه به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر میکنی؟ خب این که #مادر خودم بود، مادر شما که نبود!
گفت: «دستی که به مادرش خدمت کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ فردی خیر نخواهد داشت من از شما ممنونم که با این همه محبت و #عشق به مادرتان خدمت کردید.»
هیچ وقت فراموش نکردم خدمت به مادرم انقدر برای او ارزشمند بود.
📙 برگرفته از کتاب همسرداری سرداران شهید، کاری از مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت
🆔 @Shamimeashena