30.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا ء ( س)
#فاطمیه
مداحی مهدی رسولی
نشریه شماره 2 طهورا.pdf
5.32M
نشریه تخصصی خانواده و سبک زندگی
کاری از :
حوزه علمیه شهید مطهری (ره)
(خواهران)
(استان البرز)
به مناسبت شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#فاطمیه
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
#مرضیه_نعیم_امینی
#فاطمیه
آیت الله حاج آقا نصرالله شاه آبادی تهرانی (اعلی الله تعالی مقامه) در مورد پدر بزرگوارشان فقیه، حکیم و عارف کامل می فرمود:
🔶 مرحوم والد، ارادت خاصی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت، تا حدّی که بردنِ نام حضرت زهرا، با جاری شدن اشک ایشان مساوی بود. حتی در مقام استخاره، تنها عبارتی که به زبان میآورد این بود: «الهی به عصمت زهرا، به نور زهرا، به شرف زهرا، به حیثیت زهرا»، آن وقت اشک از چشمانشان جاری میشد و سپس استخاره میکردند.
🔶به عقیده ایشان، سلوک الی الله، بدون ارتباط و توسل به حضرت زهرا ممکن نیست، لذا میفرمود: «همانطور که ائمه (علیهم السلام) در مقامات عالیه، نیازمند توسّل به مادرشان هستند، ما نیز در مقام سیر الی الله، نیازمند توسل به حضرت زهرا هستیم».
🔶میزان محبت مرحوم والد به حضرت صدیقه، به حدی بود که وقتی مصائب ایشان را میشنیدند، بسیار منقلب میشدند. به یاد دارم روزی آیةالله حاج سید احمد روحانی قمی که از منبریهای معروف تهران بود، در مسجد مرحوم پدر منبر رفت، و در آخر منبر روضه حضرت زهرا را خواند. پدر ما خیلی منقلب شد و بعد از منبر وی فرمود: «این طور روضه خواندن بر شما حرام است. اسم حضرت زهرا کُشنده است، چرا شما با این همه حاشیه و تفصیل، مصائب را ذکر میکنید؟ دیگر چنین نکنید!».
🔶زمانی در محضر آیةالله خویی بودم، و شخص دیگری نبود. صحبت از حضرت زهرا شد، و من از ارادت مرحوم پدر به حضرت زهرا و قصه حاج آقا احمد روحانی ، برای ایشان گفتم. آیةالله خویی خیلی گریه کردند و فرمودند: «خدا کند ما هم مثل مادرمان تشییع غریبانه داشته باشیم».
حدیث نصر ص۲۰۸
#المراقبه
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :
« دل، پادشاهى است كه سپاهيانى دارد. هر گاه پادشاه شايسته باشد، سپاهيانش شايسته باشند و هر گاه پادشاه فاسد شود، سپاهيانش نيز به فساد و تباهى افتند.»
#المراقبه
#قلب
امام على (ع) فرمود :
« شگفتترین عضو انسان دل اوست و دل مایههایى از حکمت ومایههایى از ضد حکمت دارد.
اگـر امـیـد و آرزو بـه آن دسـت دهـد، طـمـع خـوارش گـردانـد ،
و اگـر طمع در آن سر بـردارد، آزمـنـدى نـابودش کند ،
و اگر نومیدى بر آن مسلط شود، اندوه وى را بکشد ،
و اگر خشم بروى عارض شود، کینه لبریزش کند،
و اگرخشنودى یارش شود، احتیاط را از یاد برد،
و اگر ترس آن را در رسد، پروا و حذر کردن او را گرفتار خود سازد،
و اگر احساس امنیت فراگیردش، غفلت آن را در رباید ،
و اگرنعمت به سراغش آید، غرور و نخوت آن رافرو گیرد ،
و اگر مصیبتى به آن در رسـد، بـیـتـابـى را ردایـش گـردانـد،
و اگر به مالى رسد، ثروت آن را به طغیان در اندازد ،
و اگر تـهـیدستى آزارش دهد، گرفتارى او را به خود مشغول سازد ،
و اگر گرسنگى بر او سخت گیرد، ازضعف زمینگیر شود،
و اگر سیرى او از حد بگذرد، پرى شکم او را به رنج افکند.
بارى هر تفریطى برایش زیانبار است و هرافراطى برایش تباهى آفرین.»
(میزانالحکمه، ج۹، ص۵۰۴)
#المراقبه
امام حسین علیه السلام می فرماید:
«اعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلاتملوا النعم فتتحول الی غیرکم.
« بدانید نیازمندیهای مردم از نعمتهای الهی است پس نعمتها را افسرده نسازید ، که این وظیفه خدمت رسانی به دیگران محول خواهد شد .»
#المراقبه
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مرجع تقلید و موسس حوزه علمیه قم خادمی داشت بنام شیخ علی. او می گوید:
شبی در ایام زمستان در بیرونی آقا خوابیده بودم صدای در بلند شد. بلند شدم در را باز کردم دیدم زن فقیری است اظهار کرد: شوهرم مریض است نه دوا دارم نه غذا دارم نه ذغال دارم که اقلاً کرسی را گرم کنم.
من جواب دادم: خانم این موقع شب که کاری نمی شود کرد آقا هم می دانم الان چیزی ندارد که کمک کند.
زن ناامید برگشت ولی دیدم آقا که حرفهای ما را گوش می داده مرا صدا کرد .
آقا فرمود: شیخ علی اگر روز قیامت خداوند از من و از تو باز خواست کند که در این ساعت شب بنده من به در خانه شما آمد چرا او را ناامید کردید؟ ما چه جوابی داریم؟
عرض کردم: آقا ما الان چه کاری می توانیم برای او انجام بدهیم؟
فرمود: تو منزل او را بلد شدی.
عرض کردم: بلی می دانم ولی رفتن در میان آن کوچه ها با این گل و برف مشکل است.
فرمود: بلند شو برویم. وقتی که آمدیم مریض را دیدم و منزل را هم ملاحظه کردیم صحت اظهارات آن خانم معلوم شد.
آن وقت آقا بمن فرمود: برو از قول من به صدر الحکماء بگو همین الان بیاید این مریض را معاینه کند.
من رفتم دکتر را آوردم. دکتر پس از معاینه نسخه ای نوشت و به من داد و رفت. آقا به من فرمود: برو به دواخانه فلان، بگو بحساب من دوای این نسخه را بدهند.
من رفتم دوا را گرفته آوردم.
بعد فرمود: برو بمنزل فلان علاف بگو بحساب من یک گونی ذغال بدهد. من رفتم ذغال را گرفته با مقداری غذا آوردم.
خلاصه آن شب آن خانواده فقیر از هر جهت راحت شدند هم بیمار با خوردن دوا حالش خوب شد هم غذا خوردند و هم کرسیشان گرم شد.
بعد فرمود: روزی چقدر گوشت برای منزل ما می گیری؟
عرض کردم: هفت سیر.
فرمود: نصف آن گوشت را هر روز به این خانه بده آن نصف دیگر هم برای ما فعلا بس است. آن وقت فرمود حالا بلند شو برویم بخوابیم.
منبع: مردان علم در میدان عمل، سید نعمت الله حسینی، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم)، جلد 1.