eitaa logo
شمیم ملکوت
386 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
410 ویدیو
140 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
در رگ حادثه ، خون موج زد ، آیینه شکست شعله‌ ور شد در و دیوار حرم ، سینه شکست خون مالک به زمین ریخت ، خبر سنگین است بعد مالک ، به تن حوصله ، سر ، سنگین است اشک آغاز جنون است ، تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است خون ما وجه سلوک است که سالک باقی‌ ست کشته شد مالک اگر ، غیرت مالک باقی‌ ست شعله‌ ور بود و به ققنوس ، توسل می‌ کرد تشنه‌ لب بود و لب آب تحمل می‌ کرد وسط معرکه غوغاست ، جنون می‌ رقصد مالک انگار که در برکه‌ ی خون می‌ رقصد شعله‌ ور بود درِ خانه ، لگد بر در خورد داغ ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد شعله‌ ور بود خبر ، دل به صدا آمده است خبر ار مصحف امّ الشهداء آمده است سنگباران شده قاسم ، شده دل ، خونین‌ تر این چه زخمی ‌ست که باشد ز عسل شیرین‌ تر ؟ وسط معرکه غوغاست … شکسته بالش آمده مادر سادات به استقبالش جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند قبله باقی‌ ست فقط قبله‌ نما را کشتند قبله باقی‌ ست ، خدا هست ، بگو با صهیون صد چنین قبله‌ نما هست بگو با صهیون عاقبت مدح جنون ، خون به پر و بال کشید روضه‌ ی قاسم ما نیز به گودال کشید بُت بگو ، بی سر و پا باش، سراپا تبریم چند سالی ست که ما منتظر این خبریم کدخدا را برسانید ! زمان ، مستِ علی ست مالک افتاد زمین ، تیغ ولی دست علی ست کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست کدخدا را برسانید که حق تابنده‌ ست مالک افتاد ولی خشم مقدس زنده‌ ست زخم شمشیر اگر خورد به شیران … باشد حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد چله‌ ای هست که سردار … نه بی‌ سر شده‌ اند همه‌ ی مردم ما مالک اشتر شده‌ اند دل ما سوخت در این روضه ، خبر سنگین است باکی از کشته‌ شدن نیست ، سعادت این است مالک افتاد زمین ، قیمت حسرت چند است خوش به حالش که علی از دل او خرسند است نوبت روضه ی قاسم شد و جولان دادند روضه‌ خوان‌ ها خبر از سمّ ستوران دادند یا علی ! اهل حرم دست‌ به‌ دامان تواند مالک و قاسم هر عهد ، شهیدان تواند قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر بازهم در وسط معرکه ، آهوی دگر خبر تازه ، سر قافله آوار شده فاطمه پشت در خانه ، گرفتار شده اشک آغاز جنون است ! تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است سر صبحی دم از آن زلف پریشان زده‌ ایم اول روضه گریزی به شهیدان زده‌ ایم مرگ بر بی کسی و واهمه ! بر عشق درود تشنه جان داد حسین بن علی بین دو رود تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم نگران بود حرامی نرود سوی حرم وای اگر آبروی قوم غدیری می‌ رفت وای اگر دختر ارباب اسیری می‌ رفت روضه‌ خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است روضه‌ خوان گفت که زینب به اسارت رفته است خطبه‌ خوان ، زینب کبراست بگو با صهیون کربلا آخر دنیاست بگو با صهیون در عطش چاره همین بود که دریا باشیم ارباً اربا شده‌ ی اکبر لیلا باشیم سامرا تا به حلب جمع پریشانی بود تیغ خیبرشکنی ، ارث سلیمانی بود سر طوفان شب بی‌حادثه بر شانه‌ ی ماست ابرها مرز ندارند ؛ سفر، خانه ی ماست غرّش ماست که از شطّ مصاف آمده است صاعقه ، دور سر ما به طواف آمده است کدخدا را برسان ! جلوه به زخم آکنده ست خون ما بت‌شکنان ، گور بتان را کنده است زخم و خون آرزوی ماست ، بگو با صهیون زخم ، ارثیه‌ ی زهراست بگو با صهیون صبح صادق زده و ضربت آخر مانده‌ ست راه باز است اگر سیدعلی فرمانده‌ ست اشک من حسرت محض است ؛ پر از فریادم کشته شد یار ولی یاد بتول افتادم گریه کردیم ولی عقده‌ ز دل باز نشد مگر از پشت در خانه‌، غم آغاز نشد ؟ خواست آن فرصت عهد ازلی را نبرند فاطمه پشت در آمد که علی را نبرند کدخدایان نجس ، سرّ مگو را کشتند یک نفر یار علی بود که او را کشتند شعله بر بال و پر روح‌ الامین افتاده سوره‌ ی کوثر قرآن به زمین افتاده آن طرف نعره‌ ی یک بی سر و پا می‌ شنوم این طرف از پس در ، ” فضه بیا ” می‌ شنوم شعله‌ ور شد حرم و معجر زهرا هم سوخت روضه‌ خوان گفت که موی سر زهرا هم سوخت… احمد بابایی
720.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا برگرد یا آن دل را برگردان یا بنشین یا این آتش را بنشان !
11.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- یخلیپ عباسیم دل شیران، به تو بخشید، خداوند تو، ای مرد! کم در این عصر، جهان دید، همانند تو، ای مرد! بی‌سبب نیست، عَلَم دست تو دادند، علمدار! بی‌سبب نیست، شدی مالک این معرکه، سردار! تو سلیمانی؛ از انگشتری‌ات، دیو هراسان قاسمی؛ نذر حسین است تو را، دست و سر و جان همۀ فکر تو و ذکر تو، ای مرد! شهادت قبلۀ قلب تو زینب، اثر خون تو غیرت عاشق حضرت سقایی و لب تشنۀ عشقی بی‌سبب نیست، که سالار سواران دمشقی تو به میقات و به میعاد و به دلدار رسیدی تا که بی‌دست، به آغوش علمدار رسیدی ما نمردیم، که سربند تو، بر خاک بیفتد چشم ناپاک، دمی بر حرمی پاک بیفتد زنده‌ای در دل من، در دل ما، در دل عالم هر یک از ماست سلیمانی این خط مقدم   
قهرمانی از دنیای درون، آغاز می‌شود! قهرمان ؛ اول از "مَـنِ" خویش رد می‌شود ؛ و بعد از تمام سیم خاردارهای دنیا... همان وقت است که دستش به حریم قلبهای بیدار می‌رسد و در آنها جاودانه می‌شود! همان وقت است که دستانش حرم می‌شود، و دیگران در امنیّت این حرم، آرام می‌گیرند! و درست همان وقت است که؛ اجازه میدهند؛ او ؛ همان کسی باشد؛ که موانع ظهورِ تنها "امنیت گسترِ عالم" را از میان بردارد!
آقایی که روی خاک نشسته، دیروز عصر، مستقیم از رسیده، فقط جهت حضور در گلزار شهدای کرمان. برای زیارت عزیز این همه راه رو آمده. هرچه اصرار کردند منزل درخدمتتان باشیم، قبول نکرد و گفت: "ساعت 9 امشب پرواز برگشت دارم و تا قبل از پروازم میخوام کنار حاج قاسم باشم..." خدایا ! یک سردار سلیمانی دیگه را برسان !
سردار ! نبودنت خیلی مشهود است !
فصل پریشان شدنم را ببین! بی سر و سامان شدنم را ببین! بی تو فرو ریخته ام در خودم؛ لحظه ی ویران شدنم را ببین! کوچه پر از رد قدم های توست؛ پشت همین پنجره میخوانمت پس تو کجایی که نمیبینمت؟ پس تو کجایی که نمیدانمت؟! بی تو پر از داغ پریشانیم؛ مهر جنون خورده به پیشانیم! پس تو کجایی که نمیبینیم؟ پس تو کجایی که نمیدانیم؟ این منم این ساکتِ بی هم صدا… این منم این خسته ی بی همسفر حسرت افتاده ترین سایه ام؛ غربت آواره ترین رهگذر بی تو پر از داغ پریشانیم؛ مهر جنون خورده به پیشانیم! پس تو کجایی که نمیبینیم؟ پس تو کجایی که نمیدانیم؟
خواستند خاکت کنند، مکتب شدی!
شب اگر بی روح اگر تاریک بود صبح دیدار خدا نزدیک بود آسمان محو تماشای زمین با چه ذوقی آمده روح الامین با خودش بیت الغزل آورده است عطری از روز ازل آورده است سوره ای آورده که منهاج ماست صبح میلادش شب معراج ماست جلوه‌ای از ذات ممدوح آمده از نفخت فیه من روح آمده وحی چون باران شد و بر خاک ریخت کوثری در ظرف ما ادراک ریخت کوثر است و عز و مجد آورده است وه که قرآن را به وجد آورده است قصه ی شیرین اعطیناست او قاب قوسین است او ادنی ست او او کجا و مرزهای فهم ما؟ غیر حیرت چیست از او سهم ما؟ دست شاعر را پر از مضمون کند اهل بیت شعر را موزون کند استعاره از حضورش یاس بود عقل کل در جامه‌ی احساس بود او نبوت را دلیل خاتمه است قصه‌ی خلقت به نام فاطمه (س) است آیه ی تطهیر عین ذات اوست عشق از ذریه سادات اوست هل اتی و نور و قدر و کوثر است دخترِ... نه مادر پیغمبر است چیست دوزخ؟ شعله ای از قهر او چیست جنت؟ کوچه ای در شهر او در قیامت هم قیامت می کند او به لبخندی شفاعت می کند پیش او تکلیف فردا روشن است آرمان آفرینش یک زن است نور عصمت، جلوه‌ی تابنده‌اش زن اگر که اوست، مردان بنده‌اش او به نام زن اصالت می دهد چادرش عطر نجابت می دهد خلقت از دامان زن آغاز شد در مدینه زن تمدن ساز شد در حقوق زن طلبکاریم ما آی دنیا فاطمه (س) داریم ما کیستی ای ماه! ای بدر علی (ع)؟ کیستی ای لیله القدر علی (ع؟ دست هایت تکیه گاه حیدر (ع) است لاله زار بوسه‌ی پیغمبر است از بهشت آمد جهاز ساده ات قبله مایل بود بر سجاده ات ما فقیریم و اسیریم و یتیم خانه ای داری، صراط المستقیم خانه ای که شد خدا معمار آن گرم تسبیحش در و دیوار آن خانه ای که هم شهادت پرور است هم در آن هر روز، روز مادر است خانه‌‌ای کوچک هزاران راز داشت وصله‌های چادرت اعجاز داشت در دل تاریخ نورت جاری است انقلابت نهضت بیداری است تو ولایت را دژ عصمت شدی یک نفر بودی و یک امت شدی ذوالفقار عشق را صاحب تویی پس علی بن ابی طالب تویی ای مزارت قاصد پیغام تو آخرین ذکر شهیدان نام تو ای شروع خوشترین فرجام‌ها فاطمه (س) ای مادر گمنام‌ها با تو همراه رهایی می شوم خواب دیدم کربلایی می شوم چاوشی پر سوز می خواند مرا کربلا هر روز می خواند مرا کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست خاک او تلفیق عشق و رنج بود کربلا در کربلای پنج بود از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا محور حق با یمن همسو شده است کربلا دریای سرخ او شده است صبح را تا مرز شب آورده ایم کربلا را تا حلب آورده ایم می کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا گاهی میان غزه است سرگذشت کودکان غزه است
هدیه کنیم فاتحه ای را به کسی که در عراق ، در این خودرو به شهادت رسید ، تا امروز زائران اربعین امنیت داشته باشند! باقیمانده ماشین !!
عشق بی‌پرواست، بسم الله الرحمن الرحیم هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم ‎  رودِ جاری از ستیغ کوه‌های گریه‌خیز مقصدش دریاست، بسم الله الرحمن ‏الرحیم‎... ‎  خون نمی‌خوابد، به آیات سحرخیزش قسم‎ خط خون خواناست: بسم الله الرحمن ‏الرحیم ‎  خطبۀ شمشیرها را تیزتر باید نوشت ظهر عاشوراست! بسم الله الرحمن الرحیم ‎  سینه‌زن‌ها علقمه‌ست اینجا! علمداری کنید روضۀ سقاست، بسم الله الرحمن الرحیم‎... ‎  شهرتش از قله‌های شرق تا اعماق ‏غرب‎... او «جهان‌آرا»ست، بسم الله الرحمن الرحیم  ‎  مثل چشمانش که در دل‌ها نفوذی ژرف ‏داشت خون او گیراست بسم الله الرحمن الرحیم... ‎  باشد! امشب اشک و امشب داغ، اما انتقام مطلع فرداست، بسم الله الرحمن الرحیم ‎  ابرهای انقلابی! کینه‌هاتان بیش باد‎! بغض، طوفان‌زاست، بسم الله الرحمن ‏الرحیم صبح نزدیک است آری در شبیخون شفق حمله برق‌آساست، بسم الله الرحمن الرحیم ‎  وعده‌گاه ما و ارواح شهیدان بعد از این مسجد الاقصاست بسم الله الرحمن الرحیم