روز عرفه را قدر بدانید.
از ظهر عرفه تا غروب عرفه
ساعات مهمّی است..؛
لحظهلحظهی این ساعات
مثل اکسیر، مثل کیمیا
حائز اهمّیّت است..
#عرفه
#عرفه
انسان عادی که در رابطه با جامعه زندگی میکند، تعصب دارد، حیثیت دارد، آبرو دارد و رابطه با افراد، به او یک وضع خاص و یک موقعیت خاص و یک مسئولیت خاص میبخشد. این عامل باعث محافظهکاری او میشود، باعث میشود خودش را حفظ کند، حيثيتش را حفظ كند، وجههاش را حفظ كند، توقع ديگران را حفظ كند.
تمام حیات او با مردم و در مردم خلاصه می شود، بگونه ای که اگر مردم او را رها کنند، چیزی از او باقی نمی ماند! دیگر تمام شده است!
اما گاهی تکامل روح انسان به جایی میرسد که از سطح این روزمرگیها و جاذبههایی که انسانهای معمولی را در برمیگیرد و مشغول میکند و لذت به آنها میدهد، اوج میگیرد. به میزانی که انسان از سطح معمولی اوج بگیرد، به« خلوت» میرسد.
بزرگترین عامل تنهایی، خودآگاهی است.
انسان به میزانی که به خودش توجه میکند و یک آگاهی وجودی و درونی مییابد، رابطههای بیرونیاش کم میشود و به میزانی که اشتغال ذهنی و درونی پیدا میکند و درونگرا میشود، بیرونگراییاش کم میشود و به میزانی که رابطه ماورایی پیدا میکند، رابطههای روزمرهاش کم میشود، اینها عواملیاند که یک انسان متعالی را به تنهایی و تأمل در خویش میکشانند.
امروز روز تنهایی و خلوت است!
ما زمینی ها تعیین نکردیم که امروز روز تنهایی باشد، آسمانی ها این قرار را گذاشته اند!
آنها از ما بهتر می دانند که حقیقت چیست!
غارت زده آن نیست که پول و دارایی اش را برده اند، غارت زده ماییم که در این وانفسای زندگی و فضای مجازی مجال یک ساعت خلوت با خدا را نداریم!
@shamimemalakut
#المراقبه
قدر ایام الله را بدانیم .
همه چیز در آخرت،
جبران می شود الا ایام الله ی که از دست داده ایم.
التماس دعا
هدایت شده از ابوذر زمان🇮🇷
از میان مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا بر آن پیمان بستند [و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان بود] صادقانه وفا کردند.
📚 سوره احزاب آیه ۲۳
از نیل رَد شـــدهای؛
و به ساحِل رسـیــدهای !
ما غرق فـتـنهایم ! دُعا کن بَرای مٰا ...
#عید_قربان
عید قربان است یا عید عنایات خداست؟
عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست
ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید
مرکز این جشن نورانی بیابان مناست
هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم
خیمۀ حجاج بیتالله پیش چشم ماست
نور از هر خیمه میتابد به بام آسمان
خیمهها بیتالله و اشک و مناجات و دعاست
حاجیان دارند بر سر شوق ذبح گوسفند
قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست
ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف
خوشتر آن حاجی که جای او در آغوش خداست
جان من قربان آن حاجی که زیر خیمهها
چشم او گریان به یاد خیمههای کربلاست
پیشتر از دید چشمم خیمه میآید به چشم
ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟
حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال
پس کدامین خیمهگاه مهدی موعود ماست
این صدای گریۀ مهدی است میآید به گوش؛
یا صدای نالۀ «العفو» ختمالانبیاست؟
نالۀ جانسوز «یااللهِ» ختمالمرسلین
یا صدای گریۀ شوق علی مرتضاست؟
یا امام مجتبا صورت نهاده بر زمین؛
یا نوای آسمانسوز قتیل نینواست؟
یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر
یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست
.
جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او
گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست
جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او
طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست
حاجیان سر میتراشند و عزیز فاطمه
در منای دوست میبینم سرش از تن جداست
جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون
هم قتیلالاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست
جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان
سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست
جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون
مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست
گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او
گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست
غلامرضا سازگار
#عید_بندگی
«اسماعیل برای ابراهیم تنها یک پسر برای یک پدر نبود، پایان یک عمر انتظار بود،
پاداش یک قرن رنج ،ثمره یک زندگی پر ماجرا
و نویدی عزیز ، پس از نومیدی تلخ،
واسماعیل تو شاید خودت باشی!
شاید خانواده ات، یا شغلت، ثروتت، حیثیتت، چه می دانم؟!
اما برای ابراهیم ، اسماعیل پسرش بود.
ابراهیم بنده خاضع خدا،بت شکن عظیم تاریخ
اکنون در بحبوحه ی انتخابی دشوار!
کدامین را انتخاب می کنی؟
خدا را یا خود را؟
سود را یا ارزش را؟
پیوند را یا رهایی را؟
مصلحت را یا حقیقت را؟
ماندن را یا رفتن را؟
خوشبختی را یا کمال را؟
لذت را یا مسئولیت را؟
زندگی برای زندگی را یا زندگی برای هدف را؟
علاقه و آرامش را یا عقیده و جهاد را؟
غریزه را یا شعور را؟
عاطفه را یا ایمان را؟
پدری را یا پیامبری را؟
پیوند را یا پیام را ؟....
ای از جان گذشته از اسماعیل درگذر!
انتخاب کن ابراهیم!
چه جانکاه هنگامی که آدمی ایمانش می خواند و دلش نمی خواهد!
تردید ، توجیه و بدتر از توجیه غلط،توجیه راست برای گریز از مسئولیت!»
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
این فراز از کتاب حج دکتر شریعتی را دهها بار مرور کرده ام و هر بار دنبال اسماعیل خود، گشته ام، اسماعیلی که عشق به آن مرز های بندگی را مبهم می کند و راه رفتن به ملکوت را دشوار!
اسماعیلی که آهسته می آید و در دل انسان جای می گیرد و یکباره انسان را از درون تهی می کند!
کاش همه آنان که امروز در منی قربانی می کنند، ابراهیم بودند!
#طرید
@shamimemalakut