۱۴۰۳/۳/۲٠ سیزدهمین قرارِ عاشقی ... [به نیابت از  شهید مدافع حرم نورالله نوری ] #رسانه_باشید

خواهم که تو را در بر؛ بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را؛ بنشینی و بنشانی ... 🌱مصاحبه با خواهر بزرگوار شهید عصمت بو اسحاق (قسمت اول) #شهیداحمد_بو_اسحاق 🎞 #شمیـــــم_عشــــــق 🤳🏻 @shamimeshgh1399 #با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫

و این بـاران که در نبودنت می بارد نامش باران نیست!!! نمک زخم خاطرہ هـاست . . . 🌱مصاحبه با خواهر بزرگوار شهید خانم عصمت بواسحاق (قسمت پایانی) #شهیداحمد_بو_اسحاق 🎞 #شمیـــــم_عشــــــق 🤳🏻 @shamimeshgh1399 #با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫

🕊🍃🕊 🍃🕊 🕊 🌱زیارت عاشورا و آثار شگفت 1⃣ داستان شماره ۱ (قسمت دوم) ایشان فرمودند : من حکم می کنم که شیعیان سامرا از همین امروز به مدت ده روز مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه ی روح شریف نرجس خاتون، مادر حضرت حجب بن الحسن عج نمایند و ایشان را نزد فرزندشان ، حضرت بقیة الله الاعظم عج شفیع نمایند تا ایشان نزد خدا شفاعت امتشان را بکنند . آیت‌الله فشارکی در ادامه فرمودند: من ضامن خواهم شد که هر کس این عمل را انجام دهد مبتلی به مرض وبا نشود و از این بیماری فراگیر ، جان سالم بدر برد . مرحوم آیت‌الله حائری در ادامه اشاره کردند که وقتی این حکم صادر گردید ، از طرفی به خاطر وجوب اطاعت از حکم مرجع تقلید زمان و از طرف دیگر به علت ترس و نگرانی از ابتلاء به بیماری وبا و عوارض آن، همه شیعیان مقیم سامرا از حکم صادر شده اطاعت نموده و زیارت عاشورا را با همان ترتیبی که مرحوم آیت‌الله فشارکی بیان داشتند قرائت نمودند . پس از این که ، قرائت زیارت عاشورا شروع گردید ابتلا به بیماری وبا و تلف شدن شیعیان بر اثر این بیماری هم متوقف شد . این در حالی بود که بیماری وبا همه روزه جان عده ای از اهل سنت را می گرفت . پس از چندی اختصاص یافتن وبا به اهل سنت به قدری حساسیت برانگیز شد که اهل سنت را وادار ساخت تا مردگان خود را شبانه دفن کنند ...... ✍🏻 مؤلف: سید علی موحد ابطحی 🕊 🍃🕊 🕊🍃🕊

#روز_شمار_غدیر برای غدیر کم نگذاریم...

من از این خاطرها می گذرم ، باکی نیست ... عکـس تو گوشه ی دیــوار ، آن را چه کنم ؟!! 🥀💔 🎤مصاحبه با خواهر بزرگوار شهید خانم ربابه بو اسحاق (قسمت اول ) 🎞 #شمیـــــم_عشــــــق 🤳🏻 @shamimeshgh1399 #با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫

نشسته‌باز خیالت کنار من امّا... دلم‌ برایت ‌تنگ ‌می شود ‌چه‌کنم ؟💔 🎤مصاحبه با خواهر بزرگوار شهید ربابه بو اسحاق (قسمت پایانی) #شهیداحمد_بو_اسحاق 🎞 #شمیـــــم_عشــــــق 🤳🏻 @shamimeshgh1399 #با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫

شهادت آه از شهادت..... آه ازشهادت....... 🎞 #شمیـــــم_عشــــــق 🤳🏻 @shamimeshgh1399 #با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫

۱۴۰۳/۳/۲۱ چهاردهمین قرارِ عاشقی ... [به نیابت از  شهید حمید ابراهیمی ] #رسانه_باشید

🌱بسم رب الشهداء والصدیقین🌱 🔹خلاصه ای از صحبت‌های خواهر بزرگوار شهید خانم عصمت بو اسحاق یه روز احمد اومد خونه ی من دیدم دستها و سرش رو حنا کرده گفت میخوام برم حموم سرم رو بشورم گفتم آب هنوز گرم نشده سرما میخوری گفت مردم تو سرمای کردستان دارن میجنگن من تو آب نیمه گرم سرما میخورم؟ بچش فقط 20 روز داشت که اومد و گفت میخوام برم جبهه مادرم گفت تو زیاد رفتی بسه دیگه بقیه هم اندازه تو برن خوبه، گفت مادر هر کی میره برا خودش میرم منم برا خودم میرم. گفت مادر باید شیرت رو حلالم کنی مادرم داشت ناهار می‌خورد رفت کنارش و گفت مادر غذا نخور بگو شیرت رو حلالم میکنی؟ مادرم گفت شیرم حلالت خیلی خوش‌حال شد بلند شد و گفت ما که راحت شدیم و رفت. 3 ماه بعد هم خبر شهادتش رو آوردند. بعد از شهادت احمد خیلی بی‌تابی میکردم یه شب اومد به خوابم و گفت چرا اینقدر بی تابی میکنی من خودم خواستم برم افتخار میکنم که این راه رو رفتم تو هم آروم باش. از او شب به بعد آروم شدم و دیگه بی تابی نکرد. #شهید_احمد_بو_اسحاق 🎞 #شمیـــــم_عشــــــق 🤳🏻 @shamimeshgh1399 #با_شهدا_هَمــــراه_باشیـــد💫