25.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷بسم رب الزینب(س)
💔سلام علی زینب الصبور
_____🌷💔🌷💔🌷________
مصاحبه با خواهر محترم شهید عزیز👆
من و حسین خیلی به هم نزدیک بودیم،
اگر در جبهه اتفاقی برایش می افتاد من اینجا حس می کردم.
یک بار که دچارموج گرفتگی شده بود. من شب خوابش را دیدم. دست و پایش را به تخت بسته بودند. دیدم امام خمینی (ره) از آن طرف می آید پرسیدم امام اینجا چکار می کنند؟ به من گفتند آمده پیش حسین. 😭
چند وقتی مرخصی نیامدند
ما خبری ازش نداشتیم. حسین تیر خورده بود باید عمل جراحی میشد دوستانش هم همراه او می روند بیمارستان،و حاضر نشدند حسین را تنها بگذارند و برگردند، میگفتند اگر ما برگردیم نمیدانیم جواب پدر و مادرش را چه بدهیم، آنها ناراحت می شوند. بعد از مداوا همه با هم برگشتند.
من وقتی رسیدم خانه ی پدرم،
مادر یکی از دوستان حسین با گریه گفت شما حسین را یافتید. من که از چیزی خبر نداشتم متوجه منظورش نشدم.
حسین که آمد از اول شب تا آخرشب که مهمانها رفتند، یک لحظه روی زمین ننشست و ما خبر نداشتیم چرا.
آخر شب که همه رفتند لباسهای بیمارستان را بیرون آورد. من به شوخی گفتم این لباس بیمارستانه یا زندان؟
لباسش خونی بود پرسیدم چرا؟ گفت خون دماغ شدم 😔هرچه گفتم هیچی نگفت. گفتم حسین من باید بدانم که چه اتفاقی برایت افتاده ما که نامحرم نیستیم.بلند شد و فانسقه اش (کمربند نظامی) را بست وخوابید که ما نفهمیم چه اتفاقی برایش افتاده. 😭
____🌷💔🌷💔🌷________
#العجل یا مولا یا صاحب الزمان(عج )