#ایده_معنوی
#رمضان
ضیافتانه 🌹🍃
ای آشنای عبد گنهکار یا مجیر
مشکل گشای هرچه گرفتار یا مجیر✋
دستِ خودم که نیست، لبم تشنه می شود
هستم به یاد تشنگی یار یا مجیر😔
🌸 أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ
ما را از آتش پناه بده ای پناه دهنده🌸
روز سیزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه مبارک در روایت معروف به ایامالبیض میباشد ، و قرائت ✨ دعای مجیــر ✨ سفارش شده.
التماسدعـا✋
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
2_281926790090331118.mp3
زمان:
حجم:
2.02M
👆شرح دعای روزسیزدهم ماه مبارک رمضان همراه بابیان احکام روزه،
توسط آیت الله مجتهدی
(واحدفرهنگی مبشر)(16:52)
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
716K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صوت ومتن دعای روزسیزدهم👆
🌸↶ دعــاے روز سیزدهـم↷🌸
🍃🍁مــ🌙ــاه مـبـارڪ رمضــان🍁🍃
✨بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم✨
〖اَلّلهُمَّ طَهِّرنی فیهِ مِنَ الدَنَسِ وَالأقْذارِ وَ صَبِّرنی فیهِ عَلى کائِناتِ الأقْدارِ وَ وَفّقْنی فیهِ لِلتّقى وَ صُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عَیْنِ المَساکین〗
✨❥❥◆✧🌙✧◆❥❥✨
【خدایا در این روز از چرک و کثافت پاکیزهام کن و به آنچه مقدر است و شدنىها شکیبائیم ده و براى تقوى و همنشینى با نیکان توفیقم ده، به یاریت اى روشنى چشم مستمندان】
«« الهــی آمیــن »»
°•࿐༅🌸༅࿐•°
#التماس_دعا
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز👆
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 29 اردیبهشت ماه 1398
🌞اذان صبح: 04:17
☀️طلوع آفتاب: 05:57
🌝اذان ظهر: 13:01
🌑غروب آفتاب: 20:05
🌖اذان مغرب: 20:25
🌓نیمه شب شرعی: 00:11
🌓 #رمضان 13
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی
در ماـہ رمضان از مصرف
میوه ها ۞⇝
و سبزی هاے ترش ۞⇝
پرهیز ڪنید،
زیرا این مواد غذایے سبب ڪاهش ترشح بزاق و خشڪے دهان ۞
مے شوند...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
گفتم که گناه من عظیم است،عظیم💛
در حشر جزای من جحیم است، جحیم💚
ناگاه به گوش جان شنیدم ازغیب💛
نومیدمشو"حسن"کریم است،کریم💚
پیشاپیش میلاد کریم اهل بیت مبارک🎉🎊
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
110K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 29 اردیبهشت 98🌹
❤️یکشنبه تون گلباران
یه سـلام گرم
یه آرزوی زیبا
❤️یه دعـای قشنگ
بـرای
تک تک شما مهربانان
❤️الهی
روزگارتون بر وفق مراد
غم هاتون کم
❤️و زندگیتون
پراز عشق و محبت باشه
در پناه خداوند باشید
نماز وروزه هاتون قبول درگاه حق
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سوره_درمانے
#باطل_السحر
🍃 راهکارے براے
دفع اثر طلسم و سحر 🍃
🖋 اگر کسے را سحر کرده باشند
روز یکشنبه سوره مزمل را بنویسد
و روے آن آب بریزد و آب را بنوشد
📚 حاشیه تفسیر زواره
مطالب مشابہ ↩️
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :3⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
چشم هایم در آن تاریکی دودو می زد. یک لحظه چهره آن نوجوان از ذهنم پاک نمی شد. فکر می کردم الان کجاست؟! چه کار می کند. اصلاً آن سیصد نفر دیگر توی آن دره سرد بدون غذا چطور شب را می گذرانند. گردان های دیگر چه؟! مجروحین، شهدا!
فردای آن روز تا به همدان رسیدیم، صمد برگشت پادگان ابوذر و تا عید نیامد.
اواخر خردادماه 1364 بود. چند هفته ای می شد حالم خوب نبود. سرم گیج می رفت و احساس خواب آلودگی می کردم. یک روز به سرم زد بروم دکتر. بچه ها را گذاشتم پیش همسایه مان، خانم دارابی، و رفتم درمانگاه. خانم دکتری که آنجا بود بعد از معاینه، آزمایشی داد و گفت: «اول بهتر است این آزمایش ها را انجام بدهی.»
آزمایش ها را همان روز دادم و چند روز بعد جوابش را بردم درمانگاه. خانم دکتر تا آزمایش را دید، گفت: «شما که حامله اید!»
یک دفعه زمین و زمان دور سرم چرخید. دستم را از گوشه میز دکتر گرفتم که زمین نخورم. دست و پایم بی حس شد و زیر لب گفتم: «یا امام زمان!»
خانم دکتر دستم را گرفت و کمک کرد تا بنشینم و با مهربانی گفت: «عزیزم. چی شده؟! مگر چند تا بچه داری.»
با ناراحتی گفتم: «بچه چهارمم هنوز شش ماهه است.»
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :4⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
دکتر دستم را گرفت و گفت: «نباید به این زودی حامله می شدی؛ اما حالا هستی. به جای ناراحتی، بهتر است به فکر خودت و بچه ات باشی. از این به بعد هم هر ماه بیا پیش خودم تا تحت نظر باشی.»
گفتم: «خانم دکتر! یعنی واقعاً این آزمایش درست است؟! شاید حامله نباشم.»
دکتر خندید و گفت: «خوشبختانه یا متأسفانه باید بگویم آزمایش های این آزمایشگاه کاملاً صحیح و دقیق است.»
نمی دانستم چه کار کنم. کجا باید می رفتم. دردم را به کی می گفتم. چطور می توانستم با این همه بچه قد و نیم قد دوباره دوره حاملگی را طی کنم. خدایا چطور دوباره زایمان کنم. وای دوباره چه سختی هایی باید بکشم. نه من دیگر تحمل کهنه شستن و کار کردن و بچه بزرگ کردن را ندارم.
خانم دکتر چند تا دارو برایم نوشت و کلی دلداری ام داد. او برایم حرف می زد و من فکرم جای دیگری بود. بلند شدم. از درمانگاه بیرون آمدم. توی محوطه درمانگاه جای دنجی زیر یک درخت دور از چشم مردم پیدا کردم و نشستم. چادرم را روی صورتم کشیدم و های های گریه کردم. کاش خواهرم الان کنارم بود. کاش شینا پیشم بود. کاش صمد اینجا بود. ای خدا! آخر چرا؟! تو که زندگی مرا می بینی. می دانی در این شهر تنها و غریبم.
ادامه دارد...✒️
@tafakornab
@shamimrezvan
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1
حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌