فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ..❣
تو که باشی
معجزه ای در من
رخ می دهد
به نام ارامش
چه زیبا و دلنشین
است نام بزرگت ...
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
❤️الهی به امیدتو❤️
سلام✋
روزتون پراز نگاهِ مهربونِ
خدا 💖
سهمِ دلتون آرامش و شادے😊
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این صبح بهاری 🌸
صلواتی ختم کنیم به نیت🌿
سلامتی امام زمان عج و سلامتی شما عزیزان🌸
رفع گرفتاری حاجت مندان 🌿
وآرامش برای همه مردم سرزمینمان🌸
وشفای همه بیماران وکرونایی ها🌿
🌸 اللَّـهُمَّ 🌸
🌿 صَلِّ 🌿
🌸 عَلَى 🌸
🌿 مُحَمَّد 🌿
🌸وعلی آلِ 🌸
🌿 مُحَمَّد🌿
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💖 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
♥️خداوندا ظهورش دیرگردید
❤️بســی عاشــــق
♥️دراین ره پیــرگردید
❤️بحق مادرش زهرای اطهر
♥️بحق فرق اکبر، حلق اصغر
❤️مهیاکن تو اسباب ظهورش
♥️منورکن تو گیتی را زنورش
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز☝️ #عادلترین_مردم
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 6 فروردین ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:36
☀️طلوع آفتاب: 07:01
🌝اذان ظهر: 13:10
🌑غروب آفتاب: 19:20
🌖اذان مغرب: 19:39
🌓نیمه شب شرعی: 00:28
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#خانواده_خوب_یعنی☝️☝️
🌸 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه
اورا ازهرگناهےباشد مےپذیرد4رکعتست
درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتے #عکس_نوشته☝️
✅ ۱۱ توصیه تغذیهای برای روزهای کرونایی
🔹با توجه به شیوع ویروس کرونا، وزارت بهداشت چند توصیه تغذیهای جهت پیشگیری و کنترل بیماری ارائه کرده است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦚زیبا اندیش که باشی
💐همه چیز را زیبا می بینی
🦚نگاه از درون تو می آید
💐نگاه درونیت را به دنیا زیبا کن
🦚تا دنیا زیباییهایش را بر تو جاری کند.
💐تو زیبا ببین تا زیبا دیده شوی
🦚 چهارشنبه تون زیبا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#ذکر_درمانے #ویژه_حاجات_خاص
💯✍🏻از آقای نخودکی ختمی نقل شده است که برای برآورده شدن حاجت هر روز ذکری را بیان میکنند.این ختم از روز #چهارشنبه شروع شده و هر روز100 مرتبه این ذکرها را میخوانیم هر هفته تا گرفتن حاجت انجام شودهرروزقبل از گفتن ذکر اول نیت برای حاجت مد نظر
■چهارشنبه✨100 مرتبه یا ابا صالح المهدی ادرکنی
■پنجشنبه✨100مرتبه یا فاطمه الزهرا ادرکنی
■جمعه✨100مرتبه یا جواد الائمه ادرکنی
■شنبه✨100مرتبه آیه شریفه امن یجیب...
■یکشنبه✨100مرتبه صلوات
■دوشنبه✨100مرتبه یا ابوالفضل العباس ادرکنی
■سه شنبه✨100مرتبه استغفرالله ربی و اتوب الیه
■چهارشنبه دوم✨100مرتبه یا زین العابدین ادرکنی
#نکته هفته دوم یا زین العابدین ادرکنی که گفته شد دوباره همین روز برای حاجتتون نیت کنیدو یا ابا صالح المهدی ادرکنی رو بگید و چهارشنبه دوم تعدادے تسبیح واین نوشته را به مسجد یا زیارتگاهے هدیه دهید
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#ذکر_درمانے
🍃🍂 عزت دنیا و آخرت🍃🍂
✍ کسی ڪہ در ساعات اول
روز چهارشنبه ۵۴۱ مرتبه
《 #یامتعال》بگوید
خداوند بہ او عزت دنیا و آخرت را عطا مےکند
📚 بحرالغرائب ۱۹۸
ڪلیڪ ↩️
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگش
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_بیست_هفتم:
❤️از فرط دردمعده،محکم خودم را جمع کردم که عثمان در جایش ایستاد و به سرعت به سمتم برگشت.و من در چشم بر هم زدنی از سرمای زمین کنده شدم.محکم بازویم را در مشتش گرفته بود و به دنبال خود میکشاند. یارای مقابله نداشتم،فقط تهوع بود و درد…معده ام بهم خورد.
چند بار..و هر بار به تلافی خالی بودنش، قسمتی از زندگیم را بالا آوردم؛ تنهایی..بدبختی..بی کسی…
و عثمان هربار صبورانه، فقط سر تکان میداد از جایگاه تاسف.
دوباره به کافه رفتیم و عثمان با ظرفی از کیک و فنجانی چای مقابلم نشست:( همه اشونو میخوری…فقط معده ات مونده که بالا نیاوردیش!)
رو برگردانم به سمت شیشه ی باران خورده ایی که کنارش نشسته بودم. من از چای متنفر بودم و او، این را نمیدانست.ظرف کیک را به سمتم هل داد:(بخور..همه اشو برات تعریف میکنم..قضیه اصلا اونطور که تو فکر میکنی نیست!گفتم صوفی رفته،اما نه از آلمان. فقط رفته محل اقامتش تا استراحت کنه. من گفتم که بره. واسه امروز زیادی زیاد بود..اگه میخوای به تمام سوالات جواب بدم،اینا رو بخور..)
و من باز تسلیم شدم:( من هیچ وقت چایی نخوردم و نمیخوردم). لبخند زد. رفت و با فنجانی قهوه برگشت:( اول اینو بخور.. معدت گرم میشه.. ) با مهربانی نگاهم میکرد و من تکه تکه و جرعه جرعه کیک و قهوه به خورده معده ام میدادم و این تهوعم را بدتر و بدتر میکرد:(شروع کن.. بگو..)
با دستی زیر چانه اش ابرویی بالا انداخت:(اول تا تهشو میخوری بعد..) انگار درک نمیکرد بدی حالم را! (حوصله ی این لوسبازیارو ندارم..) ایستادم، قاطع و محکم. دست به سینه به صندلیش تکیه داد:(باشه، هرطور مایلی.. پس صبر کن تا خونه برسونمت. دیر وقته..). چقدر شرقی بود این مرده پاکستانی… گرمای داخل کافه، تهوعم را به بازی گرفته بود و این دیوانه ام میکرد. پس بی توجه به حرفهای عثمان به سرمای خیابان پناه بردم. هوا تاریک بود و خیابانها به لطف چراغها، روشن. من عاشق پیاده روی در باران بودم، تنها! و چتری که بالای سرم، صدای پچ پچ قطرات را بلندتر به گوشم برساند. عثمان آمد با چتری در دست:(حتی صبر نکردی پالتومو بردارم..)
بی حرف و آرام کنار هم قدم میزدم و چتر بالای سرم چقدر خوش صدا بود، همخوانی اش با گریه آسمان. حالا خیالم راحتتر بود، حداقل میدانستم دانیال زنده است و صوفی جایی در همین شهر به خواب رفته.
اما دلواپسی و سوال کم نبود. با چیزهایی که صوفی گفت، باید قید برادرم را میزدم چون
چون او دیگر شباهتی به خدای مهربان من نداشت و این ممکن نبود. اما امیدوارم بودم همه اینها دروغی هایی احمقانه باشد.
(سارا! وقتی فهمیدم چی تو کله اته، نمیدونستم باید چیکار کنم.. داشتم دیوونه میشدم. چند ماه پیش یه عکس از دانیال بهم داده بودی. یادته؟ واسه اینکه وقتی دارم دنبال هانیه میگرد، عکس برادرتم نشون بدم تا شاید کسی بشناسدش. همینطورم شد. به طور اتفاقی یکی از دوستان صوفی، عکس دانیال روشناخت. با کلی اصرار تونستم راضیش کنم تا شماره ی تلفن صوفی رو بهم بده. وقتی با صوفی تماس گرفتم حتی حاضر نبود باهام حرف بزنه. دو هفته طول کشید تا تونستم راضیش کنم بیاد اینجا. اولش منم مطمئن نبودم که راست گفته باشه، اما وقتی عکسا و فیلمهای خودشو دانیال رو نشونم داد، باور کردم. هیچ نقشه ای در کار نیست… فردا صوفی میاد تا بقیه ی نگفته هاشو بگه..) مکث کرد:)همه مسلمونها هم بد نیستند، سارا.. یه روز اینو میفهمی.. فقط امیدوارم اون روز واسه زندگی، دیر نشده باشه..)چند قدم بیشتر به خانه نمانده بود.. مِن مِن کرد:(بابت سیلی، متاسفم..) رو به رویم ایستاد. چشمانش چه رنگی بود؟ هر چه بود در آن تاریکی، تیره تر نشان میداد. صدایش آرام و سرسخت شد:( دیگه هیچ وقت نگو ازت متنفرم..)
انگار حرفهای صوفی در مورد عثمان، درست بود!!
ادامه دارد..
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
👆حکم دست دادن به خواهر زن و نگاه به موی او
#احکام_شرعی
#احکام_محرمیت
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#هرروزیک_آیه
✨يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ
💐وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿۱۵﴾
✨اى مردم شما به خدا نيازمنديد
💐و خداست كه بى نياز ستوده است (۱۵)
📚 سوره مبارکه فاطر
✍آیه ۱۵
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh