جزه 5 قران.mp3
14.5M
💠⚜💠🌸💠⚜💠
#فایل_صوتی_ترتیل #جزء_پنج قـرآن ڪریم بـا صـدای اسـتـاد پـرهـیـزگـار
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
💠⚜💠🌸💠⚜💠
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
AUD-20190507-WA0041.mp3
3.95M
#جزء_پنجم👆
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
تلاوت تحدیر جزء 5 قرآن کریم توسط «استادمعتز آقایی»؛
از آیه 24 تا 147 سوره «نساء»
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت دعای روز پنجم👆
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
#دعای_روز_پنجم:
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فیهِ مِنَ
خدایا قرارم ده در این ماه از
الْمُسْتَغْفِرینَ وَاجْعَلْنى فیهِ مِنْ عِبادِکَ الصّالِحینَ اْلقانِتینَ وَاجْعَلنى
آمرزش خواهان و قرارم ده در آن از بندگان شایسته فرمانبردارت و بگردانم
فیهِ مِنْ اَوْلِیاَّئِکَ الْمُقَرَّبینَ بِرَاءْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
در این روز از اولیاء مقرب درگاهت به مهرت اى مهربانترین مهربانان
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
2_281926790090331092.mp3
1.56M
👆👆🌙🌙🌙🌙👆👆
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
#شرح_دعای_روز_پنجم
ماه مبارک رمضان همراه با بیان احکام روزه توسط آیت الله مجتهدی(ره)(واحد فرهنگی مبشر) (12:56)
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
#آیه_روز☝️#همگی_به_ریسمان_خداوندچنگ_بزنیدوپراکنده_نشوید
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 10 اردیبهشت ماه 1399
🌞اذان صبح: 04:42
☀️طلوع آفتاب: 06:14
🌝اذان ظهر: 13:02
🌑غروب آفتاب: 19:49
🌖اذان مغرب: 20:09
🌓نیمه شب شرعی: 00:16
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#تجربه_کرونا☝️☝️
🌸 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه
اورا ازهرگناهےباشد مےپذیرد4رکعتست
درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روز زیبا از
ماه مبارک رمضان
مرغ آمین بیاید
و بر آرزوهایتان آمین بگوید
دلواپسی در خیالتان نماند
خدايا امروز زيباترين سرنوشت
را براي عزيزانم مقدر كن
چهارشنبه ی خوبی رو
براتون آرزو میکنم☺️🌸
الهی که لحظه هاتون به رنگ
شادی و آرامش باشه😍✨
#خدایا_شکرت_بابت_یک_روز_دیگر😇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سوره_درمانے
#ختم_مجرب_سوره_کوثر
#گره_گشای_تمام_حاجتها
در روز چهارشنبه وضو گرفته و ۳ مرتبه سوره حمد شریف و ۲۱ مرتبه سوره فلق و الناس و ۶ مرتبه سوره اخلاص را با نیت کامل بخواند و دو رکعت نماز حاجت خوانده سپس 40 مرتبه سوره کوثر را بخواند به نیّت گره ای که دارد
برای رزق و روزی هم خیلی خواص خوبی را دارد و ان شاءالله نیّتش برآورده میشود
🔖منبع : ختوم و اذکار ص 226 – مخازن ج 1
مطالب بیشتر ↩️
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
#ذکر_درمانے 👆
🍃🍂 عزت دنیا و آخرت🍃🍂
✍ کسی ڪہ در ساعات اول صبح
روز چهارشنبه ۵۴۱ مرتبه《#یا_متعال》بگوید
خداوند بہ او عزت دنیا و آخرت را عطا مےکند
📚 بحرالغرائب ۱۹۸
ڪلیڪ ↩️
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۶۰
❤️اما ای کاش دنیا میایستاد و او برایم قرآن میخواند.. منتظرِصدا زدنِ اسمم توسط منشی، نشستم و حسام با یک صندلی فاصله، تمام حواسش به من بود. به ساعتم نگاه کردم، زمان زیادی تا اجرایِ نقشه نمانده بود. تنم سراسر تپش شد. منشی نامم را صدا زد. پاهایم میلزید. حسام مقابلم ایستاد ( نوبت شما.. حالتون خوب نیست؟). با قدمهایی سست و بی حال به سمت در رفتم و حسام با احتیاط پشت سرم آمد. دو مرد، چند گام آن طرفتر با لحنی عصبی و بلند با یکدیگر بحث میکردند و این اولین هشدار برایِ اجرایِ نقشه بود. درب اتاق پزشک را باز کردم.
دو مرد دعوایشان بالا گرفت.. ضرب و شتم شروع شد. مردم جمع شدند. دکتر به سرعت از اتاقش خارج شد. حالا نوبت اجرایِ نقشه بود. برایِ آخرین بار به صورتِ متین ترین خانه خراب کنِ دنیا نگاه کردم.. حواسش به مردها بود. قصد داشت تا آنها را از هم جدا کند.
آرام آرام چند گام به عقب برداشتم. به سمت پله های اضطراری دویدم. یک مرد روی پله ها منتظرم بود. دستم را گرفت و شروع به دویدن کرد.. صدایِ بلندِ حسام را شنیدم. نامم را صدا میزد و با فاصله به دنبالم میدوید.. ریه هایم تحملِ این همه فشار را نداشت و پاهایم توانِ دویدن. به خیابان رسیدیم. مرد با عصبانیت فریاد میزد که عجله کنم. یک ماشین جلویِ پایمان ترمز زد. در باز شد و دستی مرا به داخل کشید. خودش بود، صوفی.. ماشین با سرعتی عجیب از جایش کنده شد. به پشت سر نگاه کردم.
حسام مانند باد از پیاده رو به داخل خیابان دوید.. و افتاد آن اتفاقی که دستانم را هم آغوشِ یخ میکرد.. یک ماشین به حسام کوبید و او پخشِ زمین شد. با جیغی خفه، چشمانم را بستم.. صوفی به عقب برگشت. اشک در چشمانم جمع شد.. حسام بی حال، رویِ زمین افتاده بود و مردم به طرفش میدویدند. ناگهان دو مرد
از روی زمین بلندش کردند.. ماشین پیچید و من دیگر ندیدم چه بلایی بر سر بهترین قاتلِ زندگیم آمد.. در جایم نشستم. کاش میشد گریه کنم.. کاش.. صوفی، عینک دودی اش را کمی پایین آورد (خوبی؟؟ ) . نه.. نه.. بدتر از این هم مگر حالی بود؟؟
ماشین با پیچ و تاب از کوچه و خیابانهای مختلف میگذشت و صوفی که مدام به راننده متذکر میشد کسی تعقیبمان نکند.. بعد از نیم ساعت وارد پارکینگ یک خانه شدیم.. صوفی چادری به سمتم گرفت ( سرت کن.. ) مقنعه ایی مشکی پوشید و چادری سرش کرد.. مات مانده بودم با پارچه ایی سیاه رنگ در دستم که نمادی از عقب ماندگی و تحجر در ذهنم بود. صوفی به سمتم آمد ( عجله کن.. چته تو؟؟) چادر را سرم کرد و مرا به سمتِ ماشین جدیدی که گوشه ی پارکینگ بود، هل داد.. دلیل کارش را جویا شدم و او با یک جمله جواب داد ( کار از محکم کاری عیب نمیکنه.. نباید پیدامون کنن.. ) درد داشتم با تهوعی بی امان.. باز هم خیابان گردی اما اینبار با مقنعه و چادر.. دلم هوایِ دانیال را داشت و نگرانِ حسام بود.. من در کدام نقطه از سرنوشت ایستاده بودم.. ادامه دارد..
ادامه دارد....
@tafakornab
@shamimrezvan
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#حدیث_روز
🔅 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔸 « كُلُوا الحَلالَ يَتِمَّ لَكُم صَومُكُم .»
🔹«غذاى حلال بخوريد تا روزه براى شما كامل گردد .»
📚 كنز العمّال ج ١٥ ص ٨٤٤ ح ٤٣٣٥٦
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh