eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.5هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آغاز سخن يـــــاد خدا بايد کرد 🌱خود را بہ اميد او رها بايد کرد 🌸ای باتـــــو شروع کارها زيباتر 🌱آغاز سخن تو را صدا بايد کرد 🌸الهی به امید تو 🌱پروردگارا 🌸با اولین قدمهایم 🌱برجاده های صبح نامت را 🌸عاشقانہ زمزمہ میکنم 🌱کولہ بارتمنایم خالی وموج 🌸سخاوت تو جاری... 🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️بر نام حسین و کربلایش ✨صلوات ♥️بر نام ابوالفضل و وفایش ✨صلوات ♥️بر اهل حرم به حق زهرا ✨صلوات ♥️بر جمله یاوران مولا صلوات ♥️الّلهُمَّ ✨صلّ ♥️علْی ✨محَمَّد ♥️وآلَ ✨محَمَّدٍ ♥️وعَجِّل ✨ فرَجَهُم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا این دل شکسته ما را صبور کن یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن دیگر بتاب از افق مکه ماه من! این جاده های شب زده را غرق نور کن✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ چ🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ١٢ شهریور ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۵.١٠ ☀️طلوع آفتاب: ٠٦.٣٧ 🌝اذان ظهر: ١٣.٠۴ 🌑غروب آفتاب: ١٩.٣٠ 🌖اذان مغرب: ١٩.۴٨ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.٢٠ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
..۱۵۲ 🌺 چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه 🌼اى زنده ، اى پاينده 🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم 🌼این ذکر موجب عزت دائمی میشود ۴شنبہ ✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه اورا ازهرگناهےباشد مے‌پذیرد4رکعتست درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌿مصرف ریحان در صبحانه ابتلا به سردرد را کاهش می دهد. همچنین آرامش دهنده اعصاب و خوشبوکننده دهان است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
...☝️☝️☝️ ❇️⇦ در کتاب کلیات مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی علیه الرحمه یک نماز هست بنام نماز(عبدالرحیم قصیر) در بعضی نسخه بهش نماز قیصر هم میگن! ❇️⇦ این نماز رو به نیت استرجاع اموالتون از روز چهارشنبه غیر منحوس (قمر در عقرب نباشه)به مدت 14 روز در زمان ثابت بخونین 📚مفاتیح الجنان @shamimrezvan ღگشا👆👆
در روز چهارشنبه وضو گرفته و ۳ مرتبه سوره حمد شریف و ۲۱ مرتبه سوره فلق و الناس و ۶ مرتبه سوره اخلاص را با نیت کامل بخواند و دو رکعت نماز حاجت خوانده سپس 40 مرتبه سوره کوثر را بخواند به نیّت گره ای که دارد برای رزق و روزی هم خیلی خواص خوبی را دارد و ان شاءالله نیّتش برآورده میشود 🔖منبع : ختوم و اذکار ص 226 – مخازن ج 1 @shamimrezvan ღگشا👆👆
32.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬حرم ابا عبدالله الحسین علیه السلام ▰ اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بكته ملائكة السَّماءِ ▰ ▰ Peace be upon the one for whom the heavenly Angels wept ▰ ▰ سلام بر كسى كه فرشتگان آسمان بر او گريستند ▰ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ســـــــلام 💕چهارشنبه تابستونیتون 🌸با طراوت 💕و چون صدای باران 🌸گوش نواز 💕دلتون خالی ازغصه 🌸زندگيتون شیرین تر از عسل 💕دنیاتون غرق درشادی و آرامش 🌸روزتان به زیبایی دلهای مهربونتون 💕امروز روزسیزدهم محرم است 🌸نمیدانم از خدا چه میخواهی 💕اما خدا را به این آغاز 🌸و به این ایام ماتم 💕قسم میدهم 🌸دلت جز برای حسین 💕و اهل بیت حسین 💕عزادار نشود!🤲 🌹 سلام روزتون پر از عشق 🌹چهارشنبه تون پر از بهترینها @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 اَلسَّـــــلامُ عَلَیْــکَ یــــا 🌹 اَباعَبْدِاللهِ الْحُسَیـــْن(ع) نسیمی مـیوزد و عـطـر حضرتی دارد هـوای چشـم دلـم عـرض حاجتی دارد سلام حضرت ارباب ، آسمان هم گفت سـلامِ صـبح به اربـاب چه لذتی دارد 🌹 سلام آقای من! درستِ که الان روبرویِ ضریحتان نیستم اما پایِ دلم ، همین ساعت بین الحرمین است انگاری میانِ برقِ گنبدَت زانو زده ام دست رویِ سینه و سرم به رسم ادب پایین و اشڪهایی که بی گُدار به آب میزنند. 🌹صلی اللهُ علیک یا اباعبدالله سلام میدهم ، سلام مولای تشنه لبم تصدُقت ارباب که دار و ندارمان از گوشه یِ نگاهِ شماست . 🌹 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌹 وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌹 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌹 وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌹 روزتون کربلایی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و دوم✍ بخش سوم 🍃حالا دیگه می دونستم که اگر هم بیرونم کنن جایی ندارم که برم….. و این بار برای این وارد اون خونه شدم که دیگه برای همیشه بمونم و عضوی از خانواده ی اونا بشم …. و برای مشکلاتم را ه حل منطقی پیدا کنم …… حمیرا تو حال نشسته بود و تلویزیون تماشا می کرد … من بهش سلام کردم …. اونم جواب داد : سلام بهتر شدی ؟ …. ببین من واقعا نمی خواستم تو صدمه ببینی … اینو بدون . اینو یک دفعه ای گفت و پشتشو کرد به من و نشست و صدای تلویزیون رو زیاد کرد …رفتم نزدیک و گفتم : می دونم و هیچوقت این فکر رو نکردم خاطرت جمع …. هیچ عکس العملی نشون نداد …. عمه با اشاره به من گفت: برو بالا ….من رفتم تو اتاقم …. 🍃چمدونم رو از قبل گذاشته بودن روی تخت … نگاهی به اطراف کردم حالا اونجا برام مثل بهشت بود جای امنی که منو از نابسامانی نجات می داد ….حتی اگر نتونم از اون اتاق بیرون برم ……. اول چمدون رو خالی کردم و فشارش دادم زیر تخت کمی اتاق رو مرتب کردم و نشستم سر درسم چون خیلی عقب بودم و فرصتی هم برای جبران نداشتم …….. در واقع تا امتحان نهایی فقط درس خوندم و زیاد بیرون نمی رفتم به جز مدرسه و شام و نهار ….. 🍃حمیرا کلا منو ندید گرفته بود .. انگار نیستم .. دیگه اونم برام مهم نبود … و فقط کار خودمو می کردم تنها دلخوشی من ساعتی بود که ایرج از کارخونه برمی گشت پشت پنجره منتظرش می موندم و اونم هر بار طوری که علیرضا خان متوجه نشه دستشو تکون می داد و این تا چند ساعت منو شارژ می کرد …. و بعد سر شام اونو می دیدم اما تورج در هر فرصتی یک سر به من می زد و احوالم رو می پرسید … 🍃امتحان نهایی برام کاری نداشت … سخت نبود و اونو به راحتی با نمره های خوب گذروندم چیزی که نگرانم می کرد کنکور بود و حالا تمام تلاشم رو برای قبول شدن می کردم …….. حمیرا هنوز مثل یک دشمن با من رفتار می کرد متلک می گفت و در هر فرصتی بدترین حرفای تحقیر کننده رو به من می زد و این کارو در موقعی می کرد که نمی تونستم بهش چیزی بگم …. 🍃ولی حالش خوب بود پس من دلیل این کارشو نمی فهمیدم …. شب ها کماکان ناله می کرد ولی کسی به سراغش نمی رفت انگار همه عادت کرده بودن منم اگر بیدار می شدم فقط گوش می کردم …. تا اینکه چند روز به کنکور مونده بود، یک شب تا دیر وقت زبان خوندم و چون مهارتی توش نداشتم خیلی خسته شدم …و صبح با کسالت خیلی زیاد از خواب بیدار شدم حتی چشمم رو به سختی باز کردم باید کاری می کردم تا سر حال بشم و درس بخونم این بود فکر کردم برم حموم با عجله حوله مو بر داشتم و رفتم زیر دوش و یادم رفت درو فقل کنم …هنوز خودمو آب نکشیده بودم که یک مرتبه برگشتم و حمیرا رو جلوی چشمم دیدم خشمگین و عصبانی ….حالاا هیچ کس هم نمی دونه اون اومده تو حموم با این فکر شروع کردم به لرزیدن … با عصبانیت گفت : تو توی حموم من چیکار می کنی ؟ پس همیشه میومدی اینجا رو نجس می کردی حیوون؟ …. و صداشو بلند کرد که کی بهت اجازه داد بیای تو حموم من کثافت ِ آشغال چرا دست از سر ما ور نمی داری ؟ گمشو از زندگی ما برو بیرون … 🍃من دستپاچه زود دوش رو بستم و پریدم حوله مو بر داشتم و تنم کردم اومدم لباسمو بر دارم و برم که دستمو گرفت و کشید خودمو کشیدم عقب ولی اون دو دستی دست منو گرفته بود منم دست دیگم رو گذاشتم روی دست اون تا مقاومتم زیاد بشه و یک وقت نخورم زمین این بار نزدیک کنکور بود و اگر بلایی سرم میومد جبران ناپذیر بود ….. گفتم ببین حمیرا دیگه نمیام ببخشید معذرت می خوام، بزار برم قول میدم دفعه ی آخرم باشه … ولی اون ساکت شده بود و هی دست منو لمس می کرد … و با چشمان درشتش به من نگاه می کرد …. گفتم بزار برم من هنوز خوب نشدم زورم به تو میرسه فقط نمی خوام به تو صدمه بزنم …اگر بهت حرفی نمی زنم ملاحظه می کنم وگرنه هم زبون دارم هم زور … ولم کن برم …لطفا دستمو ول کن …. 🍃ولی اون محکم تر دست منو گرفته بود و ول نمی کرد …. گفتم .. ببین اگر بخورم زمین دوباره سرم بشکنه برای خودتم درد سر درست می کنی …. تو رو خدا ول کن دستمو ….. همین طور که تو چشم من نگاه می کرد دستش شل شد و من آهسته دستمو کشیدم. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و سوم ✍ بخش اول 🌹همین موقع عمه اومد تو و پشت سرش مرضیه…. هر دو هراسون به ما نگاه می کردن عمه پرسید : چی شده؟ … هیچکدوم حرفی نزدیم ، من می لرزیدم و حمیرا هم بی حرکت وایستاده بود .. عمه سرشو برگروند بطرف در و گفت : ایرج تو برو رویا بیاد بیرون …..حمیرا قبل از من رفت … من در حالیکه می لرزیدم گفتم عمه می مونی تا خودمو آب بکشم ؟ گفت آره عمه جون برو خودتو بشور…. کاریت که نکرد ؟ من میرم پیش حمیرا مرضیه اینجاس ….. گفتم نه …خاطرتون جمع باشه ….. کاری به من نداشت …. ولی وقتی رفتم زیر دوش نمی دونم چرا اونقدر دلم گرفت باز اون احساس لعنتی اومد به سراغم … اون احساس بی سرو سامونی که من اسمش گذاشته بودم حس احمقانه …. ولی بود از خودم و از این دنیا سیر شدم و حال بدی پیدا کردم به خودم و به زمین و آسمون بد و بیراه گفتم ….. 🌹وقتی اومدم تو اتاقم هیچ صدایی نمیومد و مرضیه وقتی خاطر جمع شد که دیگه تو اتاقم هستم گفت : نگران نباش همه رفتن پایین صبحانه بخورن …. با بی حوصلگی خودمو مرتب کردم….. از وقتی که قسمتی از موهای منو تراشیده بودن برای عمل،،خیلی بد جور شده بود اگر سرمو سشوار نمی کشیدم و جمع نمی کردم خیلی بد به نظر می رسید …. سشوار رو روشن کردم و گرفتم روی سرم ….هنوز داشتم می لرزیدم و حرارت گرم اون برام خوشایند بود ….. پشتم به در بود و صدای زیاد سشوار تو گوشم، متوجه ی اومدن عمه و ایرج نشدم ….. فقط احساس کردم کسی پشت سرمه … سشوار رو خاموش کردم و زود موهامو جمع کردم که جلوی ایرج بد نباشه …… 🌹عمه آغوشش رو باز کرد و منم خیلی مشتاقانه خودمو انداختم تو بغلش ولی با اینکه بغض داشتم گریه نکردم تصمیم داشتم قوی باشم و دیگه اونو ناراحت نکنم … گفتم من خوبم عمه جونم … واقعا کاری نکرد خوب ما می دونستیم که حمیرا خوشش نمیاد کسی بره تو اون حموم …..من باید اول به شما خبر بدم تا هوای اونو داشته باشین؛؛ بعد برم,, یک بار دیگه این طوری شده بود باید احتیاط می کردم …. از این به بعد این کارو می کنم …ایرج فقط نگاه می کرد از نگاهش خیلی چیزا می فهمیدم ….عشق ، تاسف ، و شرمندگی …. که برای من همون نگاه محبت آمیزش کافی بود .. که آروم بشم …. تورجم از راه رسید .. 🌹دستشو به چهار چوب در گرفت …و گفت : جنایت تو حمام …….. دختری که می خواست دکتر بشود امروز صبح مورد حمله ی ضربتی خانواده ی تجلی قرار گرفت و به طور معجزه آسایی از دست اونا جون سالم به در برد ….. عمه راه افتاد که بره و گفت : من برم که حوصله ی این حرفا رو ندارم بس نمی کنی که؛؛ و رفت …. ولی ایرج خندید و گفت از شوخی گذشته خیلی ترسیدم وقتی داشتم میرفتم پایین صدای حمیرا رو از تو حموم شنیدم…. مُردم نمی دونستم چطوری به مامان خبر بدم فقط گفتم تموم شد یک بلایی سرش آورد …. فکر می کردم برم پایین دیر میشه……. از اون بالا صدا بزنم حمیرا رو تحریک می کنم … وای نمی دونین چقدر بد بود فکر کنم چهار تا پله یکی رفتم پایین ، مامان رو صدا کردم و چهار تا پله یکی برگشتم بالا … 🌹تورج گفت : پس بی خودی بهت میگم بابا لنگ دراز …….آخ …آخ ..ولی من در هیجان انگیز ترین لحظات زندگی خوابم … خوب دیگه چی شد ؟ حالا بگو رویا بالاخره زدنت یا نه ؟ گفتم نه دستمو گرفت ولی ول کرد و رفت …… دستشو زد بهم و گفت : ای بابا دیگه از حمیرا هم بخاری بلند نمیشه ……. ایرج زد پس کله اش و گفت میشه فقط یک ساعت جدی باشی ؟ گفت : به خدا جدیم من حقیقت رو میگم شما ها پنهون کاری می کنین … شما ها جدی نیستین ……. عمه صدا زد ایرج بابات منتظره …. 🌹هر دوتا خداحافظی کردن و رفتن ایرج گفت تو رو خدا ازش فاصله بگیر من میگم صبحانه ی تو رو بیارن همین جا بخور امروز نرو پایین …… تورج هم گفت : انشالله زنده بمونی تا ما بیام ال وداع ….. اونا رفتن دیگه حالم خوب بود و نشستم سر درس …. 🌹نزدیک ظهر بود …من روی تخت ولو شده بودم و درس می خوندم این طوری بهتر می تونستم مطالب رو بفهمم با سینه افتادم روی بالش و مشغول خوندن شدم ….که یک دفعه در باز شد و حمیرا اومد تو ……. مثل برق از جام پریدم و با خودم گفتم دیگه کارم تموم شد ….. بیست و دوم-بخش دوم ولی حمیرا با اون چشمان سیاه و درشتش @tafakornab @shamimrezvan ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎امام حسين عليه السلام: چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد لاتَقولُوا بِألسِنَتِكُم ما يَنقُصُ عَن قَدرِ كُم جلاءالعيون، ج 2، ص 205 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 🔅 : 🔸 إيّاكَ وظُلمَ مَن لا يَجِدُ عَلَيكَ ناصِرا إلاَّ اللّهَ؛ 🔹« بپرهيز از اين كه بركسى كه جز خداوند در برابر تو ياورى ندارد ، ستم كنى. » 📚 گزیده تحف العقول، ص ٣٨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌺شرائط نذر چیست ؟ ▪▪▪▪▪▪▪▪ ⚠با شرائطی عمل به نذر واجب می شود: 1⃣ نذر كننده بالغ باشد، عاقل و با قصد و اختیار باشد. 2⃣انجام دادن آن ممكن باشد. 3⃣ انجام دادن نذر مطلوب شرع باشد. یعنی انجام دادنش بهتر باشد.(مانند نماز، روزه، قربانى كردن، كمك به دیگران، عیادت مریض و...). 4⃣ترك آنها مطلوب شرع باشد. (ترك حرام یا مكروه). 5⃣نذر کننده باید صیغه نذر را بخواند و در صیغه، نیت خود را بر زبان جارى کند و تصریح نماید که این عمل را براى رضاى خدا انجام مى دهم. ✔صیغه نذر شرعی آن است که به عربی یا فارسی بگوید: «برای خدا بر من است که … یا «للهِ علَیَّ أن …» اما با گفتن «نذر می کنم که اگر حاجتم برآورده شود یک روز روزه بگیرم» صیغه نذر خوانده نشده است و چیزی بر او واجب نیست. 📕احکام نذر توضیح المسائل مراجع 🍃🍂سایت اسک احکام  @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا ✨فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ✨أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ ✨وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿۲۰﴾ ✨كسانى كه ايمان آورده و ✨هجرت كرده و در راه خدا ✨با مال و جانشان به جهاد ✨پرداخته‏ اند نزد خدا مقامى ✨هر چه والاتر دارند و ✨اينان همان رستگارانند (۲۰) 📚سوره مبارکه التوبة ✍آیه ۲۰ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌹یه نذری که واقعا معجزه میکنه 👇 🍃نذر 7 سوره یس نذر مادر حضرت ابوالفضل که باید سریع بعد از روا شدن حاجت بخوانيد به این صورت که 14 یس نذر میکنید7 تا یس میخوانید و 7 یس دیگه را گرو میگیرید و بعد از گرفتن حاجت میخوانيد. ✅برای برآورده شدن حاجات 1000 صلوات نذر مادر حضرت ابوالفضل علیه السلام ، حضرت ام البنین کنید . 🍂توسلات به حضرت ام البنين س : 1️⃣🔺توسل به حضرت فاطمه ام البنين مادر العباس عليه السلام :چهل روز، هر روز 135 مرتبه صلوات هديه به آن مخدره نموده ، مجرب است ‼️روز چهارشنبه شروع نماید تا چهل روز، هر روز پس از نماز صبح به تعداد 135 مرتبه به نام فاطمه صلوات فرستاده و به روح حضرت فاطمه کلابیه ، خانم ام البنین سلام الله علیها هدیه نماید . ان شاء الله در روز چهلم حاجت روا گردد. 2️⃣🔺 ختم چهارده هزار صلوات به طریقه زیر : اول وضو گرفته و دهان را با گلاب خوشبو نمایید. سپس سه مرتبه صلوات اسرار آمیز که ذکر می گردد را بفرستید و پس از آن به نیابت از حضرت ام البنین برای هر معصوم 1000 صلوات فرستاده و به روح پاک ائمه معصومین هدیه نمایید . سپس از حضرت ام البنین بخواهید که شفیع در درگاه الهی قرار گیرد و حاجت شما را از حضرت حق طلب نماید.... 📚بازنشر : سایت دعاگو (بزرگترین منبع ذکر و دعاهای قرآنی) 💎✨ @shamimrezvan ღگشا👆👆
هدایت شده از بنرها
مجموعه ای بی نظیراز: 🔴داستانهای ناب خداشناسی وحکایات شیرین 🔵ریشه ی ضرب المثلهای اصیل ایرانی 🔴داستانهاي شيرين انبيا و معجزات پيامبران 🔵زندگينامه شيطان 🎯در مجموعه ی داستانِ راستان 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
دعوا، دلخوری، زخم زبان به همسرتان را در جمع نیاورید... افراد یا منتظر دعوای شما هستند یا دلسوزی های بیجا می کنند یا بعد ها برایتان یادآوری می کنند ••••●❥JOiN👇🏾 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✅یک نکته عالی و تکنیکی در اینکه، 👈اگر کودک طعم نگاه محبت آمیز و مهربان والدین را بچشد و با آن انس بگیرد، ❌👈در هنگام خطا فقط یک نگاه خشمگین والدین برای وی کافی بوده و دیگر نیازی به فریاد یا تنبیه نیست. 🤰🤱👩‍👧‍👦 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨میدونيد ضرب المثل«سرش بره قولش نمیره» از کجا اومده؟؟؟ ✨روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه " ✨نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه " ✨این چه خورشید غریبی است که با حال نزار ✨پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه " ✨شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار ✨دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه " ✨هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین " ✨ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه " ♥السَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین♥ @tafakornab @shamimrezvan
☕️به جای سیلین، چای بنوشید👌 دارچين رگها را باز ميكند و اثرخوبی در گردش خون دارد ! دارچين خواص عجیب دیگری هم دارد و آن قوی كردن بدن در مقابل امراض و .. ••••●❥JOiN👇🏾 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ ♨️فرق چوب و عود را آتش معلوم می‌کند! هر دو دود می‌کنند؛ اما یکی راه نفس را می‌بندد... دیگری فضا را معطّر می‌کند... خشم همان آتش است! چوب یا عود بودن آدمی به وقت خشم آشکار می شود @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💰👑 👑💰 هر کس سوره را روز یا ۴۰ بار بخواند،مال عظیم یا خیری به او رسد.. 🌸 سوره 🌸 ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم✨ أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾ کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾ 📚 کشکول افشاری، ص ۱۱ فراموش نکنید امروز ۴۰بار بخونید ❣ @shamimrezvan ღگشا👆👆
👆 🖊 براے دفع ترس ، اضطراب و دلهره آیات ۴۵ و ۴۶ "سوره اسراء" را قرائت نموده بسیار موثر خواهد بود @shamimrezvan ღگشا👆👆